آنگاه که حقیقت را یافتم

فهرست کتاب

اول: عدالت روایت و دوم عدالت سیره

اول: عدالت روایت و دوم عدالت سیره

اما نوع اول (عدالت روایت) در اصطلاح اهل سنت و جماعت به معنی عدالت صحابه است و چیز دیگری نیست، وعلامه لکهنوی/در این زمینه می‌گوید: و گاهی عدالت بر اجتناب از دروغ عمدی در روایت – و انحراف از آنچه موجب عدم قبول آن می‌شود – اطلاق می‌گردد منظور محدثین از عدالت صحابه همین معنی است سخاوی در «فتح المغیث» گفته است که ابن الانباری می‌گوید: منظور از عدالت صحابه به معنی ثبوت عصمت و محال‌بودن معصیت برای آنان نیست، بلکه منظور از آن قبول روایات آنان بدون هیچ گونه تکلیف و جستجوی اسباب عدالت است مگر اینکه ارتکاب خلافی از آنان ثابت شود.

و علامه دهلوی و دیگران در برخی تقریرات خود می‌گویند: آنچه در عقائد اهل سنت ثابت شده است اینکه همه‌ی صحابه عادل می‌باشند و مرحوم ولی الله دهلوی بعد از بحث و تحقیق [در این زمینه] به این نتیجه رسیده است که منظور از عدالت در این مورد [الصحابه عدول] معنای متعارف آن مدّنظر نیست بلکه فقط منظور عدالت در روایت است و در واقع یعنی اجتناب و خودداری از دروغ عمدی در روایت و منحرف‌نمودن آن، و با بررسی سیره‌ی صحابه حتی کسانی از آنان هم که در فتنه و مشاجرات و اختلافات واقع شده‌اند به این نتیجه رسیده‌ایم که کذب بر پیامبر را بزرگترین گناه به شمار می‌آورند و همچنانکه بر اهل سیر پوشیده نیست شدیداً از آن خودداری می‌کنند. [۶۵۰]

علامه مجلسی در رساله‌ی (الاستبصار في نقد الاخبار ص ۱۶) می‌گوید: (عرب از دروغ‌پردازی خودداری می‌کردند و این مسأله در مورد مسلمان شدیدتر بود و مسلمانان گرچه در مسلمانی خود هم چندان قوی نمی‌بودند اما به این حد نمی‌رسید که جسارت نمایند بر خدا و پیامبر دروغ جعل کنند و یاران پیامبر فراوان بوده‌اند و هر آنکه جسارت دروغ بر پیامبر می‌نمود رسوا می‌گردید، و چنانچه کسی بگوید که خداوند به خاطر صیانت دین و ضمانت آن صحابه را از تعمد دروغ بر پیامبر منع نموده است سخن دور از واقعیتی نگفته است.

و هر آنکه در احادیث روایت شده از [طلقاء] و آزادشدگان بعد از فتح مکبه [هم] تدبّر نماید صداقت صحابه بر وی آشکار می‌گردد، و احادیث روایت شده از این گروه اندک است و همواره شما حدیثی (صحیح) از یکی از آن می‌یابی که با همان لفظ و معنا نیز از مهاجرین و انصار هم روایت شده است، و بعد از پیامبر میان مسلمانان اختلاف مطرح شد و چنانچه یکی از آنان [برای اثبات حقانیت خود] حدیثی جعل می‌کرد دیگران بر علیه وی احادیث زیادی جعل می‌کردند و حال ما در تاریخ صحابه با چنین چیزی برخورد نکرده‌ایم.

و علاوه بر این‌ها اهل سنت ادعای عصمت برای صحابه ننموده‌اند بلکه بالاترین چیزی بر ایشان ادّعا نموده‌اند. ثبوت اصل عدالت بوده است که چیزی برخلاف آن هم ثابت نشده است، و مخالفان صحابه چنین تصور می‌نمایند که در حق برخی صحابه مسائلی ثابت شده است که مخالف با عدالت آنان است و موارد اختلافی را در اموری محدود نموده است که به زعم خویش با عدالت صحابه مخالف است و چون اهل سنت عدم صحت آن امور را اثبات نمایند و یا آن‌هایی هم که صحیح باشند مخالف با عدالت نیست اختلاف زایل خواهد شد و می‌‌بایست [از چنین تفکّری] توبه کرد.

و اما کسانی که شهادت پیامبر به مغفرت و بهشت برای‌شان ثابت شده باشد همین شهادت عدالت‌شان را تضمین نموده است و نمونه‌ی این نوع عدالت را می‌توان از کلام اهل بیت – که در کتب شیعه اثنا عشری که بدخواهان صحابه از روی عمد یا جهل خود را از آن به تجاهل می‌زنند – یافت.

کلینی در «الكافی» ازمنصور بن حازم روایت نموده است که می‌گوید: به ابوعبدالله÷گفتم: چرا من از شما سؤال می‌نمایم جوابی از جانب شما دریافت می‌کنم که با جواب سایرین متفاوت است، گفت! گاهی مفصل و گاهی هم مختصر جواب می‌دهیم؛ می‌گوید [منصور] گفتم مرا درباره‌ی اصحاب رسول خدا – که آیا بر پیامبر صدق ورزیده یا دروغ ورزیده‌اند آگاه سازید؟ فرمود بلکه صدق ورزیده‌اند گفتم پس چگونه اختلاف ورزیده‌اند؟ گفت: صحابه‌ای نزد پیامبر جمی‌رود و درباره‌ای مسأله‌ای از او جویا می‌شود پاسخی به وی می‌دهد سپس در وقت دیگری جواب دیگری به وی می‌دهد که جواب پیشین را نسخ می‌نماید پس برخی احادیث برخی دیگر را نسخ می‌نمایند [۶۵۱]این شهادت از امام جعفر صادق که کتاب‌های امامیه آن را نقل می‌نمایند که بر صدق صحابهشو انتفای دروغ از آن‌ها تصریح می‌نماید. پس هرکه ادّعای انتساب به مذهب این امام [همام] می‌نماید می‌بایست به شهادت این بزرگوار اذعان و اقرار نماید و در غیر این صورت ادعای انتسابش به وی دروغ محض است و در واقع تنها این روایت بر شهادت عدالت صحابه از امام جعفر در کتب امامیه نقل نشده است، از جمله می‌توان به روایات بیانگر عدالت صحابه به این روایت اشاره کرد که ابن بابویه قمی ملقب به صدوق از امام جعفر نقل می‌کند که فرموده: رسول خداوند در مسجد حنیف در منی برای مردم خطبه خواند خداوند را حمد و سپاس گفت، هر آنکه سخن مرا شنیده و آن را دریافت نماید آن را به هر کس که نشنیده است برساند، چه بسا حمل‌کننده‌ی فقه [خود] غیرفقیه است و چه بسا حامل فقه به کسی فقه می‌رساند که دیگران از وی آگاهتر به فقه می‌باشند سه نفر مورد نفرت قرار نمی‌گیرند دعایشان مستجاب است، مسلمانی که دارای قلب سرشار از اخلاص است و کسی که اندرزگوی و دلسوز ائمه‌ی مسلمین است و کسی که از جماعت [اجماع] مسلمانان پیروی می‌کند، و مسلمانان از لحاظ خونی هم‌‌کفؤ و هم‌طرازند و ذمه‌ی پائین‌ترین‌شان با ذمه‌ی بزرگترینشان تفاوت ندارد، و همدیگر را یاری می‌رسانند.

پس اگر صحابه عادل نبوده‌اند چگونه پیامبر آنان را تشویق می‌نماید تا اینکه سخن او را به دیگرانی که نشنیده‌اند ابلاغ نمایند؟!

همانا شهادت سزاوار نیست جز برای عادل و پیامبر با این نص بدون هیچ قید و شرط بر اهلیت و صلاحیت نقل یاران خود گواهی داده است.

آنچه بیان شد مربوط به عدالت روایت بود اما سخن از نوع دوم یعنی عدالت سیره نیاز دارد نکته‌های مهمی را بیان کنیم تا به تأمل در آن خواننده‌ی گرامی به واقعیت امر نایل آید.

نکته‌ی اول!

ایمان به اصالت عدالت صحابه با مفهوم دوم آن (عدالت سیره) ناشی از ستایش خداوند و رسول او بر صحابه می‌باشد، خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ١٠٠[التوبة: ۱۰۰].

و در سوره‌ی فتح آیه ۲۹ هم می‌فرماید:

﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ٢٩[الفتح: ۲۹].

هم‌چنین در توصیف ایمان صحابه می‌فرماید:

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ فِيكُمۡ رَسُولَ ٱللَّهِۚ لَوۡ يُطِيعُكُمۡ فِي كَثِيرٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ لَعَنِتُّمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ حَبَّبَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَزَيَّنَهُۥ فِي قُلُوبِكُمۡ وَكَرَّهَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡكُفۡرَ وَٱلۡفُسُوقَ وَٱلۡعِصۡيَانَۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلرَّٰشِدُونَ٧[الحجرات: ۷].

و در احادیث پیامبر هم نظیر چنین ستایش‌های عطرآگین فراوان است از جمله: امام مسلم در صحیح خود از حدیث ابی‌برده از پدرش روایت نموده که می‌گوید: با رسول خدا نماز اقامه نمودیم سپس گفتیم کاش می‌نشستیم تا اینکه نماز عشاء را هم به جایی می‌آوردیم، بنشتیم و پیامبر نزدمان آمد و فرمود آیا همواره این‌جا می‌باشید؟ گفتیم ای رسول خدا نماز مغرب را با شما اقامه نموده‌ایم سپس با خود گفتیم بنشینیم تا اینکه نماز عشاء را هم با شما اقامه نمائیم فرمود، کار نیک انجام دادید و سرش را به طرف آسمان بلند کرد – و بسیاری اوقات چنین می‌کرد – و فرمود ستارگان امانت‌دار آسمانند چون ستارگان از بین روند آنچه قرار است در آسمان به وقوع پیوندد، واقع شود و من امانت‌دار اصحابم می‌باشم هرگاه من بروم اصحابم به آنچه قرار است دجار شوند مبتلا گردند و اصحابم نیز امانتدار امتم می‌باشند و چون اصحاب از دنیا بروند امتم به آنچه وعده داده شده‌اند دچار شوند [۶۵۲]و همین حدیث [سابق‌الذکر] از طریق شیعه از امام موسی کاظم از پدرانش از پیامبر جروایت شده است که پیامبر فرموده است: (من امانتدار اصحابم هستم و چون از دنیا بروم آنچه مقرر است اصحابم به آن گرفتار آیند به آنان نزدیک شود و یارانم امانتدار امتم می‌باشند و چون اصحابم از دنیا بروند آنچه امتم بر آن وعده داده شده‌اند گرفتار شوند و اگر کسی در میان شما وجود داشته باشد که مرا دیده باشد بر همه ادیان پیروز و غالب خواهی شد. [۶۵۳]

در صحیحین از حدیث عبدالله بن مسعودسروایت شده است که او گفته است از پیامبر جپرسیدند چه کسی بهترین مردم است؟ فرمود: هم‌عصریان من سپس کسانی نزدیک عصر آنان سپس به ترتیب هم‌عصریان تابعین صحابه و سپس گروهی می‌آیند که شهادتشان بر سرگذشتشان مسبوق می‌گردد و سوگندشان بر شهادت‌شان پیشی می‌گیرد. [۶۵۴]

به علت اینکه آیات و احادیث به طور مطلق بیانگر ستایش صحابه می‌باشند، روایات زیاد و شایسته‌ای هم از امامان اهل بیت در ستایش صحابه به ثبت رسیده است.

از جمله امام علی بن ابی‌طالب÷آنان را مورد ستایش قرار می‌دهد و می‌فرماید: «اصحاب محمد جرا دیده‌ام و کسی را همچون آنان ندیده‌ام با تلاش و فعالیت صبح را آغاز می‌کردند و شب را با قیام در حالت قیام و سجود به سر می‌بردند با ذکر معاد بر هر مشکلی تاب می‌آوردند [چنان می‌گریستند] گویا میان چشمانشان کاروان عزادار بنشسته است.

و مفسر قرآن و علامه‌ی دهر این عباس در مورد صحابه می‌فرماید: «خداوند – جل جلاله – محمد را به یارانی اختصاص داد که او را بر جان و اموالشان ترجیح دادند و در مقدم وی در هر حال بذل جان نمودند، و خداوند در قرآن کریم آنان را چنین می‌ستاید:

﴿أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطۡ‍َٔهُۥ فَ‍َٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا٢٩[الفتح: ۲۹].

ستون‌های دین را برافراشتند و با دلسوزی برای مسلمانان تلاش و اجتهاد نمودند تا اینکه طرق اجتهاد هموار وتقویت گردید و نعمتهای خداوند جلوه‌گر شد و دین خداوند استقرار یافت و پایه‌های آن معلوم و نمایان گردید و شرک نابود و ستون‌های آن متزلزل گردید و کلمه‌ی توحید پیروز و مستولی گردید و کلمه و آئین گفتار مغلوب شد پس درود و سلام خداوند بر آن شخصیت‌های پاک و دارای روح‌های پاک وعالی که در حیات خود دوست خداوند بودند و بعد از مرگ زنده خواهند بود و دلسوز و خیرخواه بندگان خدا بودند قبل از وصول به آخرت به آن رحلت نموده بودد و با حالت دوری از دنیا از آن بیرون رفتند. [۶۵۵]

این ویژگی‌ها و صفاتی که عبدالله بن عباسبدر مورد صحابه ذکر کرده است همان صفاتی‌اند که آنان در میان مردم به آن شهرت یافته‌اند و خداوند شرف هم‌صحبتی با پیامبر خود را به آنان ارزانی داشت و با مال و جان خویش او را بر خود ترجیح دادند و پایه‌های دین اسلام پاک را پایه‌گذاری و مستحکم نمودند و برای امت [اسلامی] خیرخواهی نمودند و در راه نشر و گسترش اسلام تلاش ورزیدند تا اینکه آن را در کره زمین مستقر نمودند وخداوند به وسیله‌ی آنان مشرک و مشرکین را نابود ساخته و دین خود را با آنان اعتلا بخشید، و با دین خداوند درون خود راتزکیه و ارواح پاک خود را صیقل دادند و در دنیا دوست خداوند شدند – رضوان خداوند بر همه‌ی آنان باد – اما امام علی بن حسین در نماز خویش صحابه‌ی پیامبر را به خاطر یاری‌رساندن به پیامبر اسلام در راه دعوت توحید و ابلاغ آن به مردم مورد دعای و استغفار قرار می‌دهند و از خدوند بر آنان درخواست غفران و رحمت می‌نماید و می‌گوید: (خدایا [ببخشایی] یاران محمّد را به ویژه آنانی که هم‌صحبتی با پیامبر را به نحو احسن ادا نمودند و در یاری ‌رساندن به او مصیبت‌ها را تحمل کردند و در کنار وی به طرف کاروان او شتافتند و به پذیرش دعوت سبقت گرفتند و دعوت رسالت او را اجابت نمودند و در راه دین او با همسران و فرزندان خویش فاصله گرفتند و در تثبیت نبوت پیامبر با پدران و فرزندان خود به مبارزه پرداختند، آنانی که به خاطر دست‌آویزی‌شان به دین خداوند مردم آن‌ها را ترک نمودند و چون در سایه‌ی قربت رسول خدا سکنی گزیدند خویشان از آنان دوری گزیدند خدایا از رضوان خود آنان را خشنود سازید، زیرا به خاطر تو از حق دفاع نمودند، و هجرت دیار و دارایی‌شان را به خاطر رضایت شما ارج نهید، خداوند پیوسته و رحمتت را شامل تابعین گردان آنانی که می‌گویند:

﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ١٠[الحشر: ۱۰].

آنانی که به طریق صحابه رفته‌اند و جهت و مسیر آن‌ها را ادامه داده‌اند و چنانچه بر مسیر آنان ادامه طریق دهند هیچگونه شک و شبهه‌ای آن‌ها را فرا نمی‌گیرد، و تردیدی در پیروی و ادامه راهشان دامنگیرشان نخواهد شد و با هدایت آنان هدایت شوند و هرگز پیشروان خود را متهم و مورد ناسزا قرار نخواهند داد.» [۶۵۶]

و اما امام زید بن علی بن حسین، امام (منصور بالله) عبدالله بن حمزه – از امامان بزرگ زیدیه – در کتاب (جواب المسائل التهامیه) نظریه‌ی او را در مورد صحابه چنین بیان می‌نماید: (آنان در زمان پیامبر و بعد از آن برترین مردم بوده‌اند و خداوند آنان را نیک‌ترین پاداش عطاء فرماید، سپس می‌فرماید: این مذهب ماست از روی اشتباه و مغالطه‌ از آن بیرون نخواهیم رفت و از روی تقیه آن را کتمان نکنیم و کسانی غیر از ما [اهل بیت] آنان را دشنام و نفرین و نکوهش می‌نمایند و ما از عمل او مبرّا و تبرئه می‌جوئیم و این باور و دانش یاران ما می‌باشد تا اینکه به علی÷ختم می‌گردد، [و باز می‌فرماید:] و در این زمینه کسانی ولاء و محبت [آل بیت] را در دشنام و برائت از صحابه می‌دانند و به گونه‌ای که خود هم متوجه نیست از محمد جتبرّی جسته است، و [در این باره] بیتی سروده است:

و ان كنت لا أرمی وترمی كنانتی
تصب جائحات النبل كشحی ومنكبی

اگرچه من تیراندازی نمی‌کنم [به طرف شما] اما شما پناهگاه و سنگر مرا مورد آماج تیرهای خود قرار می‌دهید و ترکشهای آن به پهلو و شانه‌ام برخورد می‌نماید. [۶۵۷]

و اما امام جعفر صادق ابن بابویه قمی از وی نقل می‌نماید که او روزی یاران رسول الله را چنین توصیف نمود: (یاران رسول الله جدوازده هزار نفر بودند، هشت هزار از مدینه و دو هزار از مکه و دوهزار نفر نیز آزادشدگان [بعد از فتح مکه] بودند و در میان آنان قَدَری و مُرجئه حَروری، معتزلی [صاحبان عقائد کلامی] و اهل رأی نبوده است [بلکه اهل کتاب و سنت بوده‌اند] شب و روز می‌گریستند و می‌گفتند [خدایا] قبل از اینکه نان خمیر (گندم) را بخوریم جان ما را بستانید. [۶۵۸]

اگر در میان صحابه مرجئه، حَروری، معتزله نبوده است پس چگونه افراط‌ورزان می‌گویند [بالاتر از اعتراف امام زید] ادعا می‌نمایند که صحابیان منافق بوده‌اند.

آنچه امام صادق÷در این روایت ذکر می‌کند همان تزکیه‌ای است که قرآن کریم در مدح صحابه و بشارتشان به بهشت جاویدان بیان می‌نماید، پس این اعتراف امام صادق و بشارت قرآن چگونه با روایات جعلی ارتداد صحابه همخوانی خواهد یافت که تعداد اصحاب رسول خدا را کمتر از انگشت دستان به شمار می‌آورد.

و هم‌چنین امام صادق توصیه‌ای نسبت به صحابه را از پدران خویش نقل می‌نماید و می‌فرماید: شما را نسبت به اصحاب پیامبر توصیه می‌نمایم و به آنان دشنام دهید که بعد از پیامبر حادثه و [عمل خلافی] انجام ندادندو بدعتی پایه‌گذاری نکردند، و رسول خدا آنان را توصیه به خیر نموده است [۶۵۹]اما نوه‌ی او [صادق] امام رضا موضع‌گیریش نسبت به صحابه همان موقف سایر اهل بیت می‌باشد و در این باره می‌گوید: «چون خداوند موسی بن عمران را به عنوان پیامبر برگزیده و دریا را برای او شکافته و بنی‌اسرائیل را نجات داد و تورات و الواح را به او عطا نمود و موسی از جانب خداوند جایگاهی یافت به پروردگار گفت: ای پروردگار آیا یاران محمد هم‌چنین می‌باشد و آیا در میان یاران انبیاء گرامی‌تر نزد شما از صحابه‌ی من یافت می‌شود؟ خداوند بفرمود: ای موسی آیا می‌دانی که فضیلت صحابه محمد بر همه صحابه مرسلین همانند فصیلت آل محمد بر آل انبیاء است و مانند فضل محمد جبر همه‌ی انبیاء است، موسی گفت: کاش آن‌ها را می‌دیدم خداوند به وی وحی نمود، ای موسی، شما آن‌ها را نخواهی دید و الان هنگام ظهور آنان نیست، ولیکن در جنات در حضور محمد در نعمت و باغ‌های آن قدم می‌زنند آنان را خواهی دید. [۶۶۰]

نکته‌ی دوم:

قول به عدالت سیره‌ی صحابهشبه معنی معصوم‌بودن و یا عدم ارتکاب خلاف و اشتباه آنان نیست، بلکه آنان نیز مانند سایر مردم دارای طبیعت بشری و نقص بشری‌اند و همچنانکه در صحیح مسلم روایت شده است پیامبر می‌فرماید: قسم به آن که جانم در دست اوست اگر شما [ای صحابه] گناه نمی‌کردید خداوند جماعتی به جای شما می‌آورد تا مرتکب گناه شده و استغفار نموده و خداوند گناه آنان را ببخشاید. [۶۶۱]

و رسول خدا در تبیین آیه‌ی:

﴿ٱلَّذِينَ يَجۡتَنِبُونَ كَبَٰٓئِرَ ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡفَوَٰحِشَ إِلَّا ٱللَّمَمَۚ٣٢[النجم: ۳۲].

می‌فرماید: (خدایا اگر ببخشایی همه را ببخشای و بنده شمایند (بر آنان) رنج و عذاب نازل نکن [۶۶۲]و واقعیت هم آنچه ما در مورد صحابه گفته‌ایم مورد تصدیق قرار می‌دهد، گناه از آنان صادر شده است و عدالت آنان را دچار لطمه ننوده است هر آنکه از صحابه به گناهی مرتکب شده است به دنبال آن توبه نموده و با اجرای حد – شرعی – گناه خویش را پاک نموده است، به عنوان نمونه مرتکب عمل زنا گردید و رسول خداوند حد شرعی بر او اجرایی نمود و مثلاً مردی مرتکب نوشیدن شراب می‌گردید و بارها از جانب پیامبر حد شرعی بر او اجرا می‌گردید و هم‌چنین محزومیه سرقت نمود و حاطب بن ابی بلتعه قریش را از ورود پیروزمندانه‌ای پیامبر آگاه ساخت و همه‌ی این صحابه‌ها [که به گونه‌ای مرتکب گناه شده بودند] و با استغفار و انابه‌ی به سوی خداوند توبه نمودند، و یا با اجرای حد شرعی خود را پاک نمودند کمااینکه از پیامبر روایت شده است: هر آنکه مرتکب زنا، دزدی، قتل ناحق گردد، و مورد عقاب [شرعی] قرار گیرد عقاب و حد شرعی کفاره [گناه] اوست. [۶۶۳]

پس بدگویی از صحابه با سوءاستفاده از گناهانی که مرتکب شده‌اند به عنوان انتقاد بلکه به عنوان نقض عدالت آنان ظلم آشکار و بلکه جنایت است!

آلوسی/در اجوبه العراقیه (ص ۲۳-۲۴) می‌فرماید: منظور از عادل ‌بودن همه‌ی صحابه به این معنی نیست که گناهی از آنان صادر نشده است که اثبات آن همچون گذشتن از هفت خوان [رستم] است، [آلوسی در ادامه] می‌گوید: آنچه لازم است به آن اشاره شود، اینکه آن دسته از اصحاب که مرتکب گناه شده و سپس حدّ شرعی بر آنان اجرا شده است بسیار اندکند و نباید آن اندک را بر هزارها صحابه‌ی دیگر تغلیب داد که خداوند آنان را بر جاده و راه مستقیم ثابت نمود و از گناهان کبیره و بسیاری از گناهان صغیره مصون نگه داشته است و تاریخ [خود] بزرگترین شاهد این مسأله می‌باشد.

و مجلسی - از بزرگان شیعه‌ی اثناعشری - در «بحارالانوار» به آنچه ما درباره‌ی عدالت صحابه بیان کردیم تأکید نموده و تصریح می‌نماید به اینکه هرگاه عدالت با ارتکاب گناه کبیره زایل شود. بعد از اجرای حد شرعی بر صاحب کبیره یا توبه عدالت بر می‌گردد. و شهادت وی پذیرفته می‌شود.

پس با این توضیح چرا بدگوئی نسبت به عدالت صحابه همواره مطرح می‌گردد و صحابه پناه به خدا همچون افراد فاسق معرفی می‌‌گردند، و حال خداوند توبه‌ی آنان را پذیرفته است.

[۶۵۰] ظفرالامانی في مختصر الجرجانی، الكنوی، ص ۵۰۶-۵۰۷. [۶۵۱] الكافی ۱/۶۵ (باب اختلاف الحدیث) – حدیث شماره (۳). [۶۵۲] روایت از مسلم – كتاب فضائل صحابه – حدیث شماره (۲۵۳۱). [۶۵۳] بحارالانوار، ۲۲/۳۰۹/۳۱۰ از (نوادر الراوندی، ص ۲۳. [۶۵۴] روایت از بخاری – کتاب ایمان و النذور – حدیث شماره (۶۶۵۸)، و مسلم – كتاب فضائل صحابه، حدیث شماره (۲۵۳۳) و لفظ از مسلم است. [۶۵۵] مروج الذهب ومعادن الجوهر، ۲/۷۵. [۶۵۶] صحیفة سجاویه، ص ۳۹، اعیان الشیعة ۱/۶۴۵. [۶۵۷] الریاض المستطانة، ص ۳۰۰. [۶۵۸] الخصال، ص ۶۳۸-۶۳۹، حدیث شماره (۱۵). [۶۵۹] بحار الانوار، ۲۲/۳۰۵. [۶۶۰] بحارالانوار، ۱۳/۳۴۰ – تأویل الآمات، ص ۴۱۸. [۶۶۱] مسلم، حدیث شماره ۲۷۵۹. [۶۶۲] مسلم، حدیث شماره (۲۷۴۹). [۶۶۳] مسلم، حدیث شماره (۱۷۰۹).