محمّد حسین فضل الله و مفهوم عدالت
هر کسی به برخی روایات حاوی اشتباه صحابی یا گناهی که مرتکب شدهاند، تمسّک جوید [در واقع] خود را فریب داده است زیرا هر عادلی مرتکب گناه میشود و در غیر اینصورت معصوم است!
و این بعد از فرض اینکه صحابی از روی عمد و شناخت مرتکب گناه شده است وگرنه برخی به دلیل عدم ابلاغ تحریم و یا بر مبنای تصور و تأویل خود مرتکب برخی گناهان شدهاند [که قابل اغماض و چشمپوشی است] و به همین خاطر میگویم: چز افراد مریضالقلب و کسی در پی اشکالگیری صحابه یا عامهی مؤمنین نیست. زیرا تنبع و جستجوی اشتباهات واشکالات ایمانداران از اخلاق ایمانداران رستگویی به دور است، پس چه کسی هرگز [عمل] بدی انجام نداده است و تمام کارهای او [بدون استثناء] نیک میباشد!
یکی از مقلدین آیتالله العظمی محمّد حسین فضلالله در مورد سختگیری برخی از اهل سنت در مورد عدالت امام جماعت را گله نمود و گفت: (برخی چنین تصور میکنند که عدالت از جمله اموری است که ادراک و شناخت آن سخت و مشکل میباشد و چه بسا صفاتی در امام جماعت دنبال میکنند که نزدیک به عصمت است و چگونه از عدالت امام اطمینان حاصل نمائیم و ذکر خیر مردم از او کافی است ... علاوه بر این اطلاعدهندگان عادل نیستند؟ فضل الله در [پاسخ] میگوید: (عدالت [به معنی] عصمت نیست، چون به مفاد آیهی:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ إِذَا مَسَّهُمۡ طَٰٓئِفٞ مِّنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبۡصِرُونَ٢٠١﴾[الأعراف: ۲۰۱].
مؤمن عادل [متقی] دچار گناه میشود سپس به خود آمد، و از آن توبه میکند. اما [سؤال نمودید] که عدالت چگونه ثابت و معلوم میگردد؟ از روی رفتار ظاهری [نیک] فرد در جامعه که مردم از اخلاق فردی و اجتماعی و رعایت مسائل دین فرد راضی باشند، همچنین با معروفیت و شهرت مفید علم یا اطمینان و باخبر فرد ثقه عدالت ثابت میگردد، اما خبر سلبی و ایجابی فرد فاسق در عدالت اهمیت و ارزشی ندارد. [۶۶۴]
و اهل سنت نیز در مورد صحابه چنین میگویند و آنان قائل به عصمت صحابه نیستند بلکه میگویند: آنان مؤمن و گناه نموده و توبه مینمایند پس چرا مسألهی عدالت صحابه بزرگتر از حجم طبیعی آن بزرگ گردیده است؟
برخی از متعصبین اهل سنت مفهوم عدالت را نیک دریافت ننمودهاند. این حقیقتی است که کسی نمیتواند آن را انکار نماید، که برخی از متعصبین [اهل سنت] چون در سخن شیعهی اثناعشری با طعن و دشنام و ارتداد و نفرین صحابه و شیخین ابوبکر و عمر (ب) مواجه شدهاند و در مقابل هم عبارات مجملی از علمای اهل سنت در عدالت کلی صحابی شاهد نمودهاند، به ظاهر آن عبارات چنگ زده بدون اینکه مفهوم و منظور از آن را دریافت نمایند، متأسفانه این متعصبین هم در تخریب [مفهوم واقعی] عدالت صحابه سهیم شدهاند و آنان نیز [همچون شیعه] در عدالت صحابهی پیامبر خود تردید نمودهاند که اگر در فهم صحیح مفهوم عدالت تأمل مینمودند دچار چنین شبههای نمیشدند.
پس قول به عدالت کلی سیرهی صحابه به منظور عدم خروج تکتک آنان از عدالت نیست.
امیر صنعانی در کتاب (ضیخ الأفكار لمعانی تنقیح الأنظار ۲/۴۳۶) میگوید: و اهل حدیث گرچه قول به عدالت صحابه را به طور مطلق بیان کردهاند، اما در تفاسیر و شرح حال افراد صحابه صفت عادل و غیر عادل را استثناء نمودهاند و به خاطر ندرت غیرعادل در حالت اجمال آن را ذکر ننمودهاند و نادر را همچون معدوم به شمار آوردهاند و در کتب شناخت صحابه آن استثناها را تبیین نمودهاند.
و در کتاب (اصول الفقه) موسوم به «اجابه السائل شرح بقیه الآمل» میگوید: ائمهی حدیث اگرچه به طور مطلق همهی صحابه را عادل دانستهاند و تبیین نمودهاند که این اطلاق عام تخصیصیافته میباشد و جماعتی [از صحابه] مانند ولید بن عقبه و دیگران را – که سیدمحمد [هم] درتنقیح – ما بر آن شرحی افزودهایم – آن را بیان نموده است – از آنها استثناء و اخراج نموده است، اما ادله بر عدالت صحابه بسیار فراوان است که ما در [توضیح] آیات و احادیثی [در این زمینه] ذکر کردهایم و بدان آنچه ما [در این زمینه] ترجیح میدهیم اینکه اصل بر عدالت صحابه است مگر آنکه ارتکاب به فسق آشکار شده باشد و آنان کما اینکه از شعر زید بن علی استنباط میشد اندکند، و امامان اهل بیت نیز چنین باوری دارند همچنانکه سید محمّد در «العواصم» و «التنقیح» ذکر کرده است محدثین هم دارای چنین دیدگاه میباشند. [۶۶۵]
میگویم [نگارنده] با [ذکر] مثال صورت [مسأله] نمایان و معلوم میگردد، مثلاً چنانچه شما بگوئید: «همهی مردم سودان پاک میباشند» به این معنی نیست که اگر شما در [طول] زندگی خود با یک نفر سودانی شرور یا ناپاک برخورد کردید این قاعده در مورد همه سودانیان نقض شده است، و هر قاعدهای دارای استثناهایی میباشد و جز از نظر افراطورزان این مسأله بیایراد و پذیرفتنی است.
و مثال دیگر چنانچه کسی بگوید: (همه مردم الجزایر بخشندهاند) اگر مثلاً به هر دلیل با دو یا سه نفر بخیل برخورد نمود که از این قاعده خارج شده بودند به معنی این نیست که قاعده مذکور در مورد تمام مردم الجزایر منتفی است، [بلکه اصل قاعده با حکم خود باقی است ولی چند نفر از آن قاعده استثناء شدهاند.]
و شکل متعصبین اهل سنت هم اینکه آنان تصور مینمایند که خروج یک نفر صحابه از قاعده عدالت بر عدالت [تمام صحابه] تأثیر میگذارد، برای مفهوم عدالت از روی جهل و نادانی تعصب میورزند و نص شرعی وارد نموده وچه بسا آن را پذیرفته و لیکن معنا و محتوای آن را تعطیل مینمایند علیرغم تهدید و وعدهدادن پیامبر نسبت به اهل جهنم و عذاببودن آن صحابی آن را از عدالت خارج نمیسازند!
و اینها با این عمل خود چنین تصور میکنند که کار نیکی انجام میدهند و متوجه نیستند که چه جرمی نسبت به اصحاب رسول خدا مرتکب شدهاند.
به علت تعصب و کجفهمی در برابر حقایق آشکار، بدگویان نسبت به صحابه راه و گریزی برای سوءاستفاده – و انتساب عمل فاسقین به نیکوکاران – یافتهاند.
اهل سنت و جماعت [در] وسط دو طرف افراط و تفریط قرار گرفتهاند، نسبت به صحابه پیامبر و مادران مؤمنین [امهات المؤمنین] بدگوئی را روا نمیدارند، ولیکن دربارهی افرادی که حق همصحبتی [با پیامبر] را رعایت نکردهاند نیز اعتراف مینمایند.
و [برای توضیح بیشتر مفهوم عدالت] به مثال زندهی [تاریخی و واقعی] اشاره میکنیم بخاری از عبدالله بن عمروسروایت نموده است، مردم به نام کرکره که مسئول نگهداری کالاهای [جنگی و مالی] پیامبر بود بمرد پیامبر فرمود او در آتش [جهنم] است، پس برفتند تا او را ببینند او را در مصیبت و تنگنا دیدند حافظ ابن حجر میگوید: (اینکه پیامبر میفرماید در او در آتش است» یعنی بر معصیت خود عذاب داده میشود یا منظور این است اگر خداوند او را نبخشاید در آتش است میگویم [نویسنده] سخن حافظ [ابن حجر] زیبا و درست است، ومادر بحث خود از عدالت دربارهی [عدالت] آخرت صحبت نمیکنیم، چون خداوند به آخرت آگاه است، چه بسا انسان در دنیا مستحق عقاب یا حد باشد اما نزد خداوند مغفور و مورد غفران قرار گرفته باشد و بخشش و شکنجه او در دست [قدرت] خداوند است.
و سخن پیامبر [در حدیث مذکور] همچنانکه ابن حجر گفته است، احتمال دارد اینکه کرکره اهل جهنم باشد و به خاطر سزای کردارش به عذاب دچار گردد و احتمال دارد اگر خداوند او را نبخشاید مستحق عذاب باشد. و هر احتمال [ممکن] چیزی از مسأله را تغییر نمیدهد و سخن ما دربارهی عدالت مربوط به دنیاست نه آخرت.
پس روا نیست که انسان با استناد به سخن ابن حجر نص [روایت] را تعطیل نماید و کسی را بر مبنای نص [صریح] پیامبر مستحق دخول آتش جهنم گردیده باشد به عادلبودن وی حکم نماید، پس چه کسی میتواند جسارت نماید کسی را که پیامبر قبل از مرگش گواهی دخول آتش وی را تأیید نموده باشد او را به عنوان عادل به شمار آورد!
اما متعصبین [در این رابطه] دو گروهاند، گروهی برای ذات عدالت [صحابه] بدون [توجه به] نص وارده تعصب و جانبداری مینمایند، و [امثال] کرکره را با وعدهی دخولش در آتش [هم] عادل به شمار میآورند، و گروهی دیگر هم از آرزو و هوی خویش جانبداری نموده تمام صحابه را کرکره [غیر عادل] به شمار میآورند. اما صاحبان انصاف بدون هیچ گونه افراط و تفریط ارزش هر صحابه را در جای خود رعایت میکنند. و میگویند کرکره نمونهای از صحابه میباشد به دلیل فسق ظاهری از عدالت سیره خارج شده است لذا به آنچه پیامبر جبه آن خبر داده است استحقاق یافته است.
مردی که خودکشی کرد:
مسلم در صحیح خود از جابر بن سمرهسنقل کرده است: (مردی را که با تیر خودکشی کرده بود نزد پیامبر آوردند بر وی نماز [میّت] اقامه ننمود. [۶۶۶]
انتحار از گناهان کبیره است، و این مرد بر این گناه کبیره مرده است و به همین علت پیامبر بر او نماز به جای نیاورده است، و ما گرچه بر بهشتی و یا جهنمیبودن وی قطعیّت و جزم نمینمائیم زیرا این مسأله مربوط به علم خداوند است، چه بسا خداوند او را ببخشاید یا او را مورد عذاب قرار دهد ولی قطعیت و جزم مینمائیم که او بر غیر عدالت از دنیا برفته است، و صحابهی پیامبر مجموعاً عادلاند لیکن این عادلبودن همه به معنی این نیست تکتک آنها به علت ارتکاب هیچ گونه عملی از مسیر عدالت خارج نشدهاند.
و شیعهی اثنا عشری زیادهروی نمودهاند به خاطر برخی افراد بدون توجه به نصوص قرآن و سنت که مجموع صحابه را ستایش مینمایند عدالت مجموع صحابه را مورد نکوهش قرار دادهاند و از طرف دیگر متعصبین از اهل سنت هم خارجشدن از این ستایش را با وجود فسق ظاهر و دلیل شرعی هم اجازه ندادهاند، و برای دفاع از قاعدهی عدالت به تأویل عمل صحابیانی پرداختهاند که در همصحبتی پیامبر – اسائه همصحبتی داشتهاند، و هردو گروه از عدالت گفتهاند اما در کلامشان عدالت وجود ندارد بلکه سخنشان افراط و تفریط است که مورد رضایت خداوند نمیباشد. و ما بر این باوریم آنکه نسبت به بدکردار حسنظن داشته است از کسی که انسان صالح را به تهمت و سوءظن مورد اتهام قرار میدهد بهتر است و این دو با هم تفاوت دارند.
[۶۶۴] المسائل الفقیهة ص ۱۷۴ جلد دوم. [۶۶۵] اجابة السائل، ۱/۱۳۰-۱۳۱. [۶۶۶] صحیح مسلم، کتاب جنائز، حدیث شماره (۹۷۸).