آنگاه که حقیقت را یافتم

فهرست کتاب

گفتگو با یک دوست

گفتگو با یک دوست

یک بار به دوستم گفتم: «اگر به فرض محال خداوند برای تو تقدیر کند که رهبری صالح و نیکوکار را ببینی که نور و سیمای ایمان و تقوا در او هویداست که خداوند با فراست و ذکاوتش بر او منّت گذاشته است. به گونه‌ای که منافقان را از پیروان حقیقت به وسیله لحن کلامشان باز می‌شناسد. اما تو پس از آن در می‌یابی که این مرد صالح از افراد نیکوکار روی گردانده و منافقان و گمراهان را به عنوان خواص خود برگزیده و آن‌ها بر مردم سروری داده است و به مناصب رهبری دینی و دنیوی منصوب کرده است. بلکه حتی او به دادن این مناصب و نزدیک کردن آن‌ها به خود اکتفا نکرده و بلکه با آن‌ها پیوند خویشاوندی برقرار کرده باشد و آن‌ها را جزو دوستان خاص و نزدیک خود قرار داده باشد که همواره با آن‌ها نشست و برخاست می‌کنند و در سفر و جنگ و ... همواره با آن‌هاست حال آنکه می‌داند آن‌ها و دخترانشان که همسر او شده‌اند همگی منافقند!

سپس در حالی که آن زنان در عقد همسری آن مرد نیکوکار هستند آن مرد از دنیا برود و آن زنان به نمایندگی از او سخن بگویند و درباره امور دین برای مردم فتوا بدهند و مردم به خاطر احترام و اعتماد به این مرد نیکوکار، به نزدیکانش نیز و کسانی که آن‌ها را به رهبری‌شان برگزیده اعتماد داشته باشند. پس انسان نیکوکار فقط به خاطر وجود شرورتی در وجودش یا شهوتی زودگذر یا نادانی یا بی‌اطلاعی نسبت به افراد خبیث و شرور اعتماد می‌کند و آن مردی که ما درباره او سخن می‌گوییم بزرگتر و بزرگوارتر از آن است که چنین گمانی درباره او به وجود آید. سپس ای دوستم آنگاه بدانی که منافقانی که این مرد نیکوکار به آن‌ها قدرت داده است بر مردم حکمفرما شوند و حق مؤمنان را ضایع و به آن‌ها بدی و در کشور تباهی ایجاد کنند تا جایی که مؤمنان بیم هلاک شدن داشته باشند همچنین نگران بی‌احترامی به ناموس و انحراف در دین خود باشند به همین دلیل مجبور باشند اعتقادات خود را کتمان و در سینه خود مخفی دارند و با آن ظالمان مدارا کنند. نظر شما درباره کسی که با قوم خود چنین کند چیست؟

دوستم گفت: به نظر من او یا فرد پلید و گناهکاری است که از اعتماد مردم به بدترین شیوه سوء استفاده کرده است یا نادان و کم‌خردی است که دشمنانش او را مورد بهره برداری قرار داده‌اند.

گفتم: فلانی!

گفت: بلی!

گفتم: آیا نمی‌دانی شخصیتی که به او توهین می‌کنی و ناآگاهانه او را به ساده لوحی یا پلیدی متهم می‌کنی همان شخصیتی است که شیعیان اثنا عشری از ما می‌خواهند آن را به عنوان شخصیت بزرگوارترین آفریده‌ها یعنی حضرت محمد جقرار دهیم!

تو به آن شخصیت توهین کردی در حالی که می‌دانی او فقط شخصیت آن مرد نیکوکاری است که هیچ ربطی به وحی ندارد و معصوم هم نیست که ممکن است گاهی در مسیر هدایت گام بردارد و گاهی به شهوت مبتلا شود. پس چگونه ما درباره دوست پروردگار و آخرین پیامبر مرسل این گونه معتقدیم و چنین سخن می‌گوییم؟!

ما می‌دانیم که آخرین پیامبر بودن او به معنای این است که پس از او دینش دچار تحریف نمی‌شود و هرگز بیهوده نخواهد بود. پس چگونه است که شیعیان اثناعشری او را خویشاوند و داماد منافقان و همسر چند زن منافق می‌خوانند؟!

شیعیان امامیه معتقدند که پیامبر جبا دو منافق یعنی ابوبکر و عمر پیوند خویشاوندی برقرار کرد و دخترانشان را به همسری گرفت و دو دخترش را به منافق دیگری که عثمان بود، به همسری داد و همچنین پیامبر جبا دو زن منافق یعنی عایشه و حفصه که در قرآن (ام المؤمنین) نامیده شده‌اند، ازدواج کرد. زیرا خداوند درباره همسران پیامبر جفرموده:

﴿ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ وَأَزۡوَٰجُهُۥٓ أُمَّهَٰتُهُمۡۗ٦[الأحزاب: ۶].

«پیامبر جاز خود مؤمنان نسبت به خودشان اولویت بیشتری دارد [و خواست و اراده او در مسائل فردی و اجتماعی مؤمنان، مقدم بر اراده و خواست خودشان است] و همسران پیامبر، مادران مؤمنان محسوب می‌شوند.»

خالد بن ولید که منافق دیگری بود، رهبری و فرماندهی سپاه او را به عهده گرفت!

شیعیان امامیه همه این افراد را لعن و دشنام می‌دهند و به آن‌ها توهین می‌کنند و معتقد به ارتداد آن‌ها هستند.

این‌ها علاوه بر افراد دیگری همچون زبیر بن عوام، طلحه بن عبیدالله، سعد بن أبی وقاص، ابو عبیده عامر بن جراح، عبدالرحمن بن عوف، سعید بن زید و بسیاری از کسانی که شیعیان امامیه آن‌ها را جزو منافقان به شمار می‌آورند، در حالی که آن‌ها افراد متنفذ و قدرتمند بودند و کسی که در زمان رسول خدا جآن‌ها را برگزیده و انتخاب و مشهور کرده بود، همان شخص پیامبر جبود نه کسی دیگر. این پیامبر بزرگوار از دنیا رفت در حالی که آن‌ها را پس از خود بر جای گذاشت. پس چه کسی در اشتباه است و چه کسی در راه حقیقت سیر می‌کند؟ رسول خدا یا شیعیان امامیه اثناعشری. با صراحت به من جواب بده و وجدانت را به عنوان قاضی قرار بده و تعصب مذهبی شدید را کنار بگذار و براساس عقلت حکم کن. من از دیدگاه تعصب مذهبی با تو سخن نمی‌گویم. اما همچون یک مسلمان که نسبت به این افترا و بی‌احترامی درباره پیامبر جو یارانش معترض است، تو را مورد خطاب قرار می‌دهم.

آیا پیامبر جدر ازدواج با عایشه اشتباه کرد؟ آیا پیامبر جدر انتخاب یار غارش در زمان هجرت به مدینه اشتباه کرد؟ آیا در ایجاد پیوند خویشاوندی با همه آن‌ها دچار لغزش شد؟ آیا پیامبر جکه مسلمانان را از همنشینی با افراد شرور و همسران پلید نهی می‌کرد خودش منافقان، مرتدان و گمراهان را به دوستی می‌گیرد؟

بی‌تردید تو از شنیدن و خواندن عقیده شیعیان اثناعشری درباره اصحاب پیامبر جتعجب می‌کنی که چگونه عقیده آن‌ها درباره اصحاب رسول خدا جبدگویی می‌کنند و این باور آن‌ها که پیامبر و اوصیاء به إذن خداوند از علم غیب آگاهند. پس چگونه ممکن است کسی که براساس روایات شیعه علم غیب می‌داند و از آنچه در لوح محفوظ است و گذشته و آینده آگاه است نسبت به انسان‌هایی که با آن‌ها تعامل می‌کند بی‌اطلاع باشد و کسانی را مقرّب خود قرار دهد که شایستگی تعامل و نزدیکی ندارند!؟ شیعیان امامیه معتقدند که پیامبر جو امامان دوازده‌گانه پاک و مطهرند و آن‌ها به منزه بودن همه آن‌ها از پلیدی‌های کوچک و بزرگ و حتی از اشتباه و فراموش کاری تصریح می‌کنند. اما در همان حال با ادعا می‌کنند که پیامبر جدر انتخاب افرادی از اصحاب که با آن‌ها نزدیکی و پیوند خویشاوندی ایجاد کرد دچار اشتباه و غفلت شد و با این امر خطا، غفلت و پلیدی را به رسول خدا جنسبت می‌دهند!

دوستم مدتی سکوت کرد سپس گفت: حق با توست!

او با خود راستگو بود و در اعتراف به حقیقتی که وجدانش به آن حکم می‌کرد احساس ناخوشایندی نداشت.

اشکالی ندارد که انسان به دور از اطرافیانی که او را به سوی تعصب و هوی سوق می‌دهند و در اشتباهات باقی می‌گذارند تحقیق کند و در آرامش بیندیشد.

ما چه بسیار به این بی‌طرفی نیازمندیم! همین پیش از هلاک شدن همه‌مان چه بسیار به تفکر کردن و اندیشیدن به این شیوه نیاز داریم!