ثانیاً: افرادی که زکات بر آنها حرام است.
(آل) در این معنی بر دو نوع است: اصل و فرع.
مقصود از أصل، با توجه به حدیث ثقلین و این حدیث پیامبر، بنیهاشم [۵۰]است: «أما بعد، ألا أیها الناس فإنما أنا بشر یوشك أن یأتی رسول ربی فأجیب وأنا تارك فیكم ثقلین: أولهما كتاب الله، فیه الهدی والنور فخذوا بكتاب الله واستمسكوا به»:«اما بعد، ای مردم من [هممانند شما] فردی هستم که هر لحظه ممکن است فرستاده خداوند بیاید و من هم دعوت او را اجابت کنم. دو چیز گرانبها را در میان شما به جا میگذارم: اول کتاب خداوند، که در آن هدایت ور وشنایی است ما شما را به آن سفارش میکنم و به آن تمسک جوئید. بنابراین پیامبر جمسلمانان را بر عملکردن به کتاب خدا تشویق و ترغیب کرد. سپس فرمود: «و أهل بیتی، أذكركم الله في أهل بیتی، أذكركم الله في أهل بیت، أذكركم الله في اهل بیتی»:«دوم: اهل بیتم، در مورد اهل بیت من خدا را به یاد داشته باشد. در مورد اهل بیت من خدا را به یاد داشته باشید، در مورد اهل بیت من خدا را به یاد داشته باشید.» حصین از زید پرسید: اهل بیت او چه کسانی هستند؟ آیا زنان او جزو اهل بیت او نیستند؟
زید گفت: زنانش جز اهل بیت اویند. ولی اهل بیت او کسانی هستند که بعد از پیامبر زکات بر آن حرام است. پرسید: آنها چه کسانی هستند؟ گفت: آنها آل علی، خاندان عقیل، خانواده جعفر و آل عباس هستند. گفت: آیا صدقه بر همه این افراد حرام است؟ جواب داد: بله [۵۱].»
مسلم در صحیح خود از عبدالله بن حارث بن نوفل هاشمی [۵۲]به نقل از عبدالمطلب بن ربیعه [۵۳]روایت میکند که پدرش ابوربیعه بن حارث به عبدالمطلب بن ربیه و فضل بن عباسسگفت: نزد رسول خدا جبروید و به او بگویید: ای رسول خدا ما را بر امور زکات بگمار! سپس این حدیث پیامبر را در این باره ذکر میکند که فرمود:
«إن هذه الصدقة إنما هی أوساخ الناس وإنما لاتحل لمحمّد ولا لآل محمد»«این صدقات چرک و پلیدیهای مردم است و بر محمد و آل او حرام است.»
امام شافعی افراد (بنیمطلب) را نیز بر اساس حدیثی از پیامبر ججزو بنیهاشم به حساب میآورد. پیامبر فرموده است: «إنما بنوهاشم وبنوالمطلب شيء واحد [۵۴]»:«بنیهاشم و بنیمطلب یکی هستند.» و در روایتی دیگر چنین بیان شده است «إنا وبنو مطلب لانفترق في جاهلیة وفیء اسلام [۵۵]»:«ما و بنومطلب چه در زمان جاهلیت و چه در زمان اسلام از همدیگر جدا نمیشویم» ابن قدامه مقدسی در جواب اینکه (بنیالمطلب) در مفهوم (آل بیت) میگنجند، میگوید: نباید از بنیمطلب را بر بنیهاشم قیاس کرد. چون بنیهاشم خویشاوندان نزدیکتر پیامبر جو آنها اهل بیت پیامبر جهستند و سهیمبودن بنیالمطلب با آنها در ۱/۵ خمس فقط به خاطر خویشاوندی آنها با پیامبر جنیست. زیرا بنیعبد شمس و بنی نوفل نیز در خویشاوندی با بنیمطلب برابرند ولی هیچ سهمی به آنها تعلق نگرفته است، پس به این سبب بوده که بنیمطلب هم با پیامبر جخویشاوند بودهاند و هم جزو یاران و انصار پیامبر بودهاند و یا هردو این موارد را با همدیگر داشتهاند. [۵۶]
دلیل ابن قدامه در این مورد این است که پیامبر جعلت تعلقگرفتن خمس به بنیعبدالمطلب را به این سبب بیان کرده که آنها چه در دوران جاهلیت و چه دوران اسلام از بنیهاشم جدا نشدند و در همه احوال به عنوان پشتیبانی برای آنها بودند. پس فقط آنها با بنیهاشم استحقاق گرفتن خمس را دارند و نه دیگر خویشاوندان پیامبر ج. اما دلیل خاصی برای تحریم زکات بر بنیمطلب مانند سایر اهل بیت وجود ندارد و اصل این است که صدقهدادن به آنها به عنوان جایز است و کسانی که زکات بر آنها حرام است فقط بنیهاشم هستند.
[۵۰] مقصود علما از (بنیهاشم) کسانیاند که بستگان و خویشاوندان پیامبر هستند، در غیر این صورت همه علما بر این نکته اتفاقنظر دارند که کسانی که صدقهدادن به آنها حرام است و اصطلاح (آل بیت) بر آنها اطلاق میشود و محبت و تکریمشان واجب است، افراد مؤمن بنیهاشم هستند نه همه بنیهاشم چه مسلمانشان و چه کافرشان! برای اطلاع بیشتر رجوع شود به کتابهای (فتح الوهاب) شیخ الإسلام ذکریا انصاری و جلد ۱ صفحه ۸، و (فتح المعین) شیخ زین الدین ملیباری جلد ۱ صفحه ۲۰. [۵۱] مسلم در (كتاب فضائل الصحابة) باب (من فضائل علي بن ابي طالب) در حدیث شماره ۲۴۰۸ آنرا روایت کرده است. [۵۲] او عبدالله بن حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف است. [۵۳] او عبدالمطلب بن ربیعه بن حارث بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف است. [۵۴] بخاری در (كتاب المناقب) باب (مناقب قریش) در حدیث شماره ۳۵۰۲ آن را ذکر کرده است. [۵۵] ابوداود در (كتاب الخراج) باب (في بیان مواضع قسم الخمس وسهم ذی القربی) در حدیث شماره ۲۹۸۰ آن را آورده است. [۵۶] المغنی، جلد ۲ صفحه ۵۲۰.