آنگاه که حقیقت را یافتم

فهرست کتاب

مرتد چه کسی است آیا صحابه رسول الله یا آن‌ها؟

مرتد چه کسی است آیا صحابه رسول الله یا آن‌ها؟

خواننده‌ی نیک‌اندیش [عزیز] نیاز به تلاش زیادی نیست تا اینکه کجی میزان و معیاری که صحابه‌ی پیامبر بلکه کتاب خداوند - که باطل‌پذیر نیست - را با آن سنجیده می‌شود درک نمائید. ما در [این زمینه] با دو گروه مواجهیم:

گروهی با ادعای وقوع تحریف و تبدیل در قرآن کتاب خداوند را مورد نکوهش قرار می‌دهند، که در رأس این گروه نوری طبرسی – مؤلف کتاب «المستدرك» یکی از اصول هشتگانه‌ی حدیث شیعه‌ی اثناعشری - قرار گرفته است و کتابی هم تحت عنوان (فصل‌الخطاب في اثبات تحریف كتاب رب الارباب) که در آن درباره‌ی تحریف قرآن نگاشته است، و می‌گوید: اختلاف در آن شامل بر اختلاف معنی و تناقض‌گویی است مثلاً گاهی به نفی چیزی پرداخته و بار دیگر به اثبات آن می‌پردازد و نیز اختلاف نظم مانند فصاحت برخی فقرات بالغ بر حد اعجاز است و سخافت قسمت دیگر آن. [۶۷۱][معلوم است.] و عدنان بحرانی می‌گوید: اخبار چندان فراوانند که قابل شمارش نیستند و از حد تواتر هم تجاوز نموده‌اند و بعد از شیوع قول به تحریف و تغییر [قرآن] میان فریقین ذکر آن فائده‌ی چندانی ندارد و این تحریف نزد صحابه و تابعین بلکه اجماع مذهب بر آنست و از ضروریات مذهبشان است و به آن اخبارشان استوار گردیده است. [۶۷۲]

و مجلسی در معرض شرح حدیث هشام بن سالم می‌گوید: (خبر صحیح است، و پوشیده نیست که این خبر و بسیاری از اخبار صحیح در نقص و تغییر قرآن صریح‌اند و به نظر من اخبار در این باب متواترالمعنی می‌باشند و طرح همه‌ی آن‌ها مستقیماً موجب رفع اعتماد از اخبار می‌باشند، بلکه ظن من بر این است اخبار در این باب کمتر و بی‌اهمیت‌تر از اخبار امامت نیست پس چگونه امامت با آن اثبات می‌نمایند؟! [۶۷۳]

و یوسف بحرانی می‌گوید: (دلالت صریح بر آنچه ما انتخاب نموده و وضوح آنچه ما گفته‌ایم در این اخبار پوشیده نیست، و اگر این اخبار با وجود فراوانی و گستره‌ی آن‌ها مورد انتقاد قرار گیرند، می‌توان تمام اخبار شریعت را مورد نقد و طعن قرار داد، هم‌چنین مخفی نماند اصول یکی‌اند و طرق راویان و ناقلین هم یکی است و به جانم سوگند قول به عدم تغییر و تبدیل از حسن ظن به ائمه جور خارج نیست و این یعنی آنان در امانت بزرگتر خیانت نکرده ؟؟ با اینکه در امانت دیگر که بزرگترین ضربه دین است دچار خیانت شدند. [۶۷۴]

این گروه با آشکاری تمام قرآن را مورد طعن قرار داده و به وقوع تحریف در آن قائل‌اند.

و گروه دیگر (صحابه رسول خدا) خطای آن‌ها - که شیعه‌ی اثناعشری آن را نمی‌بخشند - اینکه خلافت را به جای علی به ابوبکر سپرده‌اند.

گروه اول که در کتاب خداوند طعن و بدگویی می‌کنند علمای شیعه برای آنان عذر آورده و بدترین چیزی که در موردشان بگویند اینکه اشتباه کرده‌اند و اجتهاد نموده‌اند و تأویل نموده‌اند و ما در این باره با آنان موافق نیستیم؟ و کاش می‌دانستم چه وقت مسأله حفظ کتاب خداوند یا تحریف آن مناط اجتهاد گردید؟! و چه نوع اجتهادی در سخن این مجرم معنی دارد که درباره‌ی قرآن می‌گوید: در قرآن آیات سخیف [بی‌ارزش] وجود دارند! سوگند به خداوند این بلا و مصیبت بزرگی است.

لیکن علمای شیعه امروزی برای قائلین به تحریف عذر تراشیده و از آنان تبرئه نمی‌جویند.

مثلاً علی میلانی – از بزرگان شیعه معاصر – در کتاب (عدم تحریف قرآن ص ۳۴) به عنوان دفاع از میرزا نوری طبرسی مجرم نگارنده‌ی کتاب «فصل الخطاب في اثبات تحریف كتاب رب‌الأرباب»: می‌گوید: میرزا نوری از بزرگان محدثین، و ما به وی احترام می‌نهیم، و او از علمایان بزرگ ماست، و کمترین هدف اعتداء بر وی را نداریم و درست نیست و [بلکه] حرام است زیرا او محدث بزرگی از علمای ماست!!

و آیت‌الله العظمی علی فانی اصفهانی در کتاب (نظریاتی پیرامون قرآن) بعد از ذکر قائلین به تحریف و پاسخ بر شبهات آنان می‌گوید: و جمود بر اخبار و عدم دقت در اسانید قائلین به تحریف [قرآن] را در شبهه تحریف واقع نموده است، و گرنه قول به تحریف خرافه نیست، چون خرافه آنست که دارای اساسی نباشد مانند قصه‌های خیالی و تصورات درست‌شده و احادیث ساختگی دروغ. [۶۷۵]

نگاه کنید چگونه با عبارت نرم و ملاطفت درباره قائلین به تحریف [قرآن] سخن می‌گویند و برایشان عذرتراشی نموده بلکه آنان را مورد ستایش و توصیف به [اهل] ورعشان می‌نمایند! عجب و رعی!!!

در حالیکه [همین] علمای شیعه کمترین حرج و فشار را در اطلاق الفاظ کفر و ارتداد را بر [اصحاب محمد ج] احساس نمی‌نمایند!

اگر سؤال شود: گناه این صحابه پیامبر چیست؟ آیا غیر خداوند را پرستش نموده‌اند؟ آیا در کتاب خداوند طعنه و در مورد آن بدگوئی کرده‌اند؟ هیچ کدام از این مسائل نیست بلکه [گویند] جرم بزرگتری [مرتکب شده‌اند.] خلافت را به جای علی بن ابیطالب به ابوبکر [اتقی و ثانی اثنین] داده‌اند.

آیا قرآن صحابه را به ارتداد و کفر[شان] بشارت داده است؟ چه بسا آسان باشد اینکه شخص در مقابل خود قرآن قرار داده و صفحات آن را ورق زند وبه خواست خود برخی آیات را انتخاب نموده و با میل و هوای خود و بدون کمترین فهم باسیاقی که قرآن ذکر کرده است به تفسیر آن بپردازد، مثلاً آیه‌ی (یا أسفی علی یوسف) حکایت از قول یعقوب را چنین تفسیر نماید که یعقوب بر [فراق] پسرش یوسف گریه نکرده است، بلکه او بر پسر همسایه‌ای که دیروز مرده بود گریه کرد و مردم قبیله هم بر وی گریستند.

و آیه‌ی ﴿وَٱلۡخَيۡلَ وَٱلۡبِغَالَ وَٱلۡحَمِيرَ لِتَرۡكَبُوهَا وَزِينَةٗۚ٨[النحل: ۸].

را تفسیر می‌نماید به اینکه این حیوانات [مذکور در آیه] کنایه از قبائل و خانواده‌هایی است که [با پیامبر] نزاع داشته‌اند کمااینکه عیاشی در آیه‌ی:

﴿۞إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِۚ٩٠[النحل: ۹۰].

کلمات سه‌گانه (فحشاء، منکر و بغی را به ولایت ابوبکر، عُمر و عثمان تفسیر می‌نماید!

یا کلینی درباره کلمات سه گانه‌ی (کفر، فسوق و عصیان) در آیه‌ی:

﴿وَكَرَّهَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡكُفۡرَ وَٱلۡفُسُوقَ وَٱلۡعِصۡيَانَۚ٧[الحجرات: ۷].

می‌گوید. که منظور از این کلمات ابوبکر، عمر و عثمان می‌باشد.

و نمونه‌ها در این گونه موارد فراوان است، و بازی با کتاب خداوند تا زمان وجود اینگونه تعصبات در درون مردم پابرجاست.

لیکن به مسأله و دیگر می‌پردازم که از اهمیت به سزائی برخوردار است، آن اینکه تفسیر قرآن دارای اصول و قواعد خاص خود است که از آن طریق قرآن تفسیر می‌گردد وگرنه قرآن برای همگان و هر حزب و گروه و مذهبی به عنوان بازیچه قرار می‌گیرد.!!

و بر همین مبنا لازم است هر مفسر [قرآن] قبل از شروع به تفسیر آیه‌ای از قرآن نسبت به سبب نزول و نسخ آن احاطه و إشراف داشته باشد! و با زبان عربی و فهم سیاق آیات و هدف و رابطه آیات با هم آگاهی کامل داشته باشد.

چنانچه فرد بدگویی این گونه بدگویی را در مورد صحابه به کار نمی‌گرفت بلکه آن را با به کارگیری این روش تفسیر متکی بر آرزو نه اصول علمی تفسیر همچون نحوه‌ی تفسیر قمی، عیاشی، کلینی و دیگران بر شخص پیامبر مطرح می‌کرد نیز می‌توانست چنین نتیجه‌ی [غیرمنطقی و مزعوم] را برای خود استنتاج نماید همچنانکه مستشرقین و و دشمنان [اسلام] معمولاً در مورد آیاتی که پیامبر جرا مورد خطاب قرار می‌دهند چنین می‌کنند!.

سخنان گولدزیهر و امثال وی از مستشرقین را درباره‌ی رسول خدا و اسلوب برخوردشان با نصوص که حاوی توبیخ خداوند به پیامبر است – مانند آیه‌های

﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ٤٣[التوبة: ۴۳].

و

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكَۖ تَبۡتَغِي مَرۡضَاتَ أَزۡوَٰجِكَۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ١[التحريم: ۱].

با استنباط و سوءاستفاده تیجانی درباره‌ی آیاتی که صحابه را به علت عدم شتاب در جهاد و یا اشتباهی و کوتاهی که از آن صادر شده است، مقایسه کنید [که با مقایسه‌ی آن‌ها] با دو صورت برای یک عمل واحد [مواجه خواهی شد] و لازم است نیک در آن بنگرید.

[۶۷۱] فصل‌الخطاب، ص ۳۱۱. [۶۷۲] مشارق الشموس الدریة، ص ۱۲۶. [۶۷۳] مرآة العقول، ۱۲/۵۲۵. [۶۷۴] الدرر الجنفیة، محدث پوسف البحرانی، ص ۲۹۸. [۶۷۵] نظریاتی پیرامون قرآن، ص ۱۳۱.