آنگاه که حقیقت را یافتم

فهرست کتاب

ما در پی گفتگویی برای رسیدن به حقیقت هستیم

ما در پی گفتگویی برای رسیدن به حقیقت هستیم

خروس‌ها با همدیگر می‌جنگند و یکدیگر را به زمین می‌زنند. زیرا آن‌ها به نیروی بازویشان تأکید دارند. اما زبانی که انسان خردمند آن را برای خود و جامعه‌اش می‌پسندد انتخاب می‌کند، زبان گفتگوست.

کسی که به جهان عرب و جهان اسلام در دوره معاصر نظری بیفکند که در فعالیت‌هایش از تعالیم اصیل اسلامی بسیار دور شده است دچار اندوه و حزن شدید می‌شود و از وضعیت گفتگو میان گروه‌های مختلف احساس ناخوشایندی پیدا می‌کند.

گفتگوهایی که این مثال آن‌ها را در ذهن ما متبادل می‌سازد. گروهی می‌شنوند و دو خروس با یکدیگر به جنگ و جدال می‌پردازند. هرکدام از آن دو می‌خواهند دیگری را بکُشند و پیروزی از آن رأی و نظر است نه حقیقت. ما به بی‌طرفی، گفتگو و واقع‌بینی در گفتگو، ادبیات و تبادل نظراتمان عادت نکرده‌ایم. بلکه ما به دید یک جانبه‌ای که نظر فرد دیگر را قبول نمی کند و از خود و دیگران می‌خواهد فقط برای او ۸۰ بار (آمین) بگویند به ویژه اینکه اگر یکی از ما در جایگاهی اجازه دهد نظرش بر دیگران تحمیل شود. [۱۹]

چنین گفتگوهایی، سروصدایی بی‌جهت و شعاری توخالی است که از پس آن‌ها امید به هدایت‌ احدی یا رسیدن به نتیجه پسندیده‌ای که هردو طرف از آن استفاده کنند، نمی‌رود. زیرا همانند باز شدن خزانه آفاتی است که ما در میان آن‌ها زندگی می‌کنیم.

در میان ما افراد مظلوم از ظالمان گلایه و شکوه دارند ... زیرا شلاق در دست ستمکاران است. او را به خداوند قسم می‌دهد و شب و روز علیه او دعا می‌کند. اما هنگامی که شلاق از دست ظالم خارج می‌شود و به دست مظلوم می‌افتد، بسیار زود به ظالم تبدیل خواهد شد و خداوندی را فراموش خواهد کرد که مردم را از او بیم می‌داد. در نتیجه او به مردم ظلم خواهد کرد و بی‌رحمانه حقوقشان را پایمال خواهد کرد.

اختلاف و درگیری‌های متعصبان در نظر من اینگونه تجلی یافته است.

برای اینکه همانند یک امت اسلامی دوباره به پاخیزیم و بتوانیم دردهایی را که امت را از پا درآورده است، برطرف سازیم که امت را به فرقه‌ها و طوایف متضاد و مخالف یکدیگر و حتی دشمنان دیرینه تبدیل کرده است باید اخلاص، صراحت و رغبت برای برافراشتن پرچم اسلام داشته باشیم نه اینکه سعی نماییم پرچم احزاب و فرقه‌ها را به اهتزاز درآوریم.

ما امروزه به بی‌طرفی و انصافی که اسلام آن را در جان‌های مسلمانان ترویج کرده بود نیازمندیم. بی‌طرفی برای رسیدن به حقیقت نه به نفع اشخاص.

مگر نه اینکه خداوند می‌فرماید:

﴿قُلۡ مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ قُلِ ٱللَّهُۖ وَإِنَّآ أَوۡ إِيَّاكُمۡ لَعَلَىٰ هُدًى أَوۡ فِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ٢٤[سبأ: ۲۴].

«[ای پیامبر! به مشرکان] بگو: چه کسی شما را از آسمان‌ها و زمین روزی می‌رساند [و برکات و نعمات آن‌ها را در اختیارتان می‌گذارد؟ اگر از روی عناد پاسخت ندادند، خودت] بگو: خدا. قطعاً یا ما [مؤمنان] یا شما [مشرکان] بر هدایت یا ضلالت آشکاری هستیم. [زیرا عقیده ما و شما با هم تضاد روشنی دارد. پس حتماً گروهی از ما و شما اهل هدایت و دسته‌ای گرفتار ضلالت است.]»

پس کدامین مسلمان هدایت را نزد غیر خداوند و پیامبرش می‌یابد؟ آیا در اینکه حقیقت نزد پرورگار جهانیان و پیامبرش است دچار تردید می‌شود؟

اما خداوند ما را به ادبیات گفتگو و بی‌طرفی در تعامل با مخالفان دعوت و راهنمایی می‌کند ... چنین فرض مکن که از همان آغاز تو برای این آمده‌‌ای که سخنانت را به او القا کنی و او باید آن‌ها را قبول کند! ... بلکه گفتگو فقط برای بیان حقیقت و کشف شبهه قرار داده شده است.

گفتگو با کلام نیکو شروع و با همان انجام می‌شود. همچنانکه خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:

﴿وَلَا تُجَٰدِلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلۡكِتَٰبِ إِلَّا بِٱلَّتِي هِيَ أَحۡسَنُ إِلَّا ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنۡهُمۡۖ٤٦[العنكبوت: ۴۶].

«با اهل کتاب [یعنی یهودیان و مسیحیان] جز به روشی که نیکوتر [و نرمتر، آرامتر و قابل‌ قبول‌تر است] بحث و گفتگو نکنید، مکر با کسانی از ایشان که ستم کنند.»

این روش تا زمانی ادامه خواهد داشت که طرف مقابل به دو امر پایبند باشد:

۱) رعایت ادب در برابر مقدسات طرف مقابل. پس نباید به آن‌ها اسائه ادب کند و درباره آن‌ها بسیار سخن بگوید. بلکه هر امری را که به نظرش قابل نقل است با بی‌طرفی و رعایت ادب شرح دهد.

۲) جستجوی حقیقت و عدم سرکشی و غرور در مقابل آن. هرگاه طرف مقابل سرکشی و غرور وجود داشته باشد باید روشی را در پیش گرفت که قرآن درباره ظالمان روا دانسته است. اگر گفتگوهای ما بر این روش محکم استوار باشد که قرآن کریم آن را بیان کرده است، مردم به مردمانی غیر از این تبیدل خواهند شد و وضعیت ما تغییر خواهد کرد. اما باید به سوی خداوند شکایت برد.

[۱۹] منظور این‌جانب از این سخن این نیست که عقیده اسلامی به آرا و نظراتی تبدیل شده است که گاهی مورد قبول واقع و گاهی مردود می‌شود و در نظر فرد مخالف امری مقدس نیست و باید گفتگو با او را براساس این امر قبول کنیم. اما نظریه نگاه از بالا - که گفتگو با مخالفان را قبول ندارد بلکه از طرف مخالف فقط می‌خواهد که آرای او را قبول کند - هیچ ارتباطی به اسلام ندارد.