آنگاه که حقیقت را یافتم

فهرست کتاب

اعتقاد به امامت الهی بعد از پیامبر ج، خاتمیت نبوت را خدشه‌دار می‌کند

اعتقاد به امامت الهی بعد از پیامبر ج، خاتمیت نبوت را خدشه‌دار می‌کند

زمان زیادی به روایات شیعه در مورد امامان و فضایل آن‌ها اندیشیدم، با خودم فکر می‌کردم، چه حکمتی داشته که خداوند حضرت محمد جرا خاتم پیامبران قرار داده است؟ سپس از خودم پرسیدم: اگر امامان دوازده‌گانه دروازه‌های خدا و راه‌های رسیدن به او [۱۸۸]پرده و واسطه میان او و بندگانش هستند [۱۸۹]، کسی داخل بهشت نمی‌شود مگر اینکه آن‌ها را شناخته باشد [۱۹۰]، زیرا آن‌ها حافظان و برپای‌دارندگان شرع و قانون خدا هستند و در این وظیفه هم به منزلۀ پیامبرند [۱۹۱]، جایز نیست که حرفشان را نپذیرفت. زیرا به مانند این است که حرف پیامبر را نپذیرفته باشی و کسی که سخن پیامبر را نپذیرفته است و مثل این است که سخن خدا را نپذیرفته باشد [۱۹۲]. و احکام شرعی خداوند فقط از سرچشمه علم آنان گرفته می‌شود و درست نیست این دستورات را از جای دیگری گرفت. [۱۹۳]

آنان، تمامی علومی را که خداوند به فرشتگان و پیامبران و انبیای خود داده، می‌دانند [۱۹۴]ائمه هیچ کاری را جز با مأموریت از طرف خدا و دستور او انجام نمی‌دهند [۱۹۵]. فرشتگان به خانه‌های آنان رفته و روی فرش‌هایشان می‌نشینند و اخبار را بر ایشان بازگو می‌کنند [۱۹۶]. آنان می‌توانند مردگان را زنده کنند، کور مادرزاد و شخص مبتلا به جذام را شفا دهند و آن‌ها بر بقیه معجزات پیامبران توانایی دارند [۱۹۷]. و اینکه: جنیان خدمتکار آنان هستند و بر آنان ظاهر شده از آنان در مورد دانستنی‌های دینی خود سؤال می‌کنند [۱۹۸]. همه کتاب‌هایی را که خدا بر پیامبران نازل کرده نزد آن‌هاست و آنان با وجود اختلاف زبانی که کتاب‌ها با هم دارند همه آن‌ها را می‌دانند [۱۹۹]و هیچ مطلب حقی نزد مردم وجود ندارد مگر اینکه از آنان گرفته شده باشد [۲۰۰]. پس معنی اینکه حضرت محمد جخاتم و انتهای سلسله پیامبران است چیست اگر تمامی خصوصیات و ویژگی‌های پیامبر بعد از ایشان برای دیگران نیز ادامه پیدا کند؟ خاتمیت رسول خداجچه معنی دارد؟ اگر بعد از ایشان کسانی باشند که هم معصوم و مصون از خطا و لغزش هستند و به آن‌ها الهام می‌شود و پیروی آنان نیز بر همگان واجب است و هم اینکه به عنوان دلیل بر امامت خود معجزاتی دارند مثل پیامبران که بر نبوت خود از طرف خدا معجزه دارد و بلکه معجزاتی خیلی بزرگتر از معجزات پیامبران.

اگر این طور است چرا قرآن به پایان یافتن سلسله پیامبران تصریح کرد؟

آیا قضیه این است که فقط اصطلاح (نبی) تبدیل به اصطلاح (امام) شد و در غیر این صورت نبی و امام جز در اسم تفاوت دیگری با هم ندارند و فقط کلمه نبی را نمی‌توان بکار برد در غیر این صورت یک امام از ویژگی‌های کامل یک نبی برخوردار است؟ علمای شیعه خوب می‌دانند با این قداستی که برای امام قائل شده‌اند و با قرار دادن مزایا و ویژگی‌هایی برای امام که وجود آن‌ها جز برای پیامبران برای کس دیگری امکان ندارد، فرق و تمایز بین پیامبران و امامان را بسیار مشکل کرده‌اند.

علامه محمد رضا مظفر در کتاب خود به نام (عقائد الامامیة) می‌گوید: «ما معتقدیم که امامت مثل نبوت، لطفی از طرف خداست. پس در هر زمانی لازم است امامی هدایتگر به عنوان جانشین پیامبر وجود داشته باشد تا وظایف او را از جمله هدایت انسانها و راهنمایی آنان به راه خیر و سعادت در دنیا و قیام بر عهده بگیرد. مانند پیامبر نیز در بین مردم از ولایت عام و اختیار مطلق برخوردار است. در میان آنان با حکم و قضاوت خود عدالت را برپا می‌دارد. ظلم و دشمنی‌ها را از بین می‌برد و اداره جنبه‌های مختلف زندگیشان را در جهت مصالح آنان برعهده می‌گیرد. [۲۰۱]

آیت الله محمد آل کاشف الغطاء در کتاب خود (اصل الشیعه واصولها) می‌گوید: «امامت مثل نبوت از طرف خدا تعیین می‌شود، همان طور که خدا هر کس را دوست داشته باشد به پیامبری برمی‌گزیند همین طور هر کس را دوست داشته باشد برای امامت انتخاب می‌کند سپس به پیامبرش دستور می‌دهد که خیلی صریح و روشن او را معرفی نماید.» [۲۰۲]

یک روایت در الکافی آمده که تفاوت میان نبوت و امامت را در شیوه وحی خلاصه می‌کند. از امام رضا÷روایت شده است که ایشان فرمودند: «تفاوت بین رسول نبی و امام این است که: رسول به کسی گفته می‌شود که جبرئیل امین بر او نازل شده و رسول هم او را می‌بیند و هم صدایش را می‌‌شنود و بدین صورت بر او وحی نازل می‌شود، گاهی هم مثل حضرت ابراهیم÷او را در خواب می‌بیند. نبی هم گاهی صدا را می‌شنود و گاهی شخص را می‌بیند اما صدا را نمی‌شنود. امام نیز کسی است که صدا را می‌شنود اما شخص را نمی‌بیند [۲۰۳].» شریف مرتضی در (الشافی شرح اصول الكافی) گفته است: «سند این حدیث معتبر است.» [۲۰۴]

علامه کلینی از محمد بن مسلم روایت می‌کند که گفت: از امام صادق÷شنیدم که ایشان فرمودند: «ائمه به منزله پیامبر هستند، با این فرق که آن‌ها نبی نبوده و ازدواج با آن تعداد زنانی که برای پیامبر جایز بوده برای امام جایز نیست. در غیر این امر هیچ تفاوتی با رسول خدا جندارند.» [۲۰۵]

علامه مجلسی در تعلیقی بر این روایت می‌گوید: «ظاهر این روایت دلالت می‌کند بر اینکه ائمه به غیر از خصوصیتی که ذکر شد، در بقیه خصوصیات و ویژگی‌ها با پیامبرجشریک هستند.» [۲۰۶]

در مقابل این احادیث روشن و صریحی که فرق بین پیامبر و امام را به اندازه بسیار ناچیزی رسانده‌اند و این تفاوت برای کسانی که پیامبر برای آنان فرستاده شده است یا امام، هیچ اثری مثبت یا منفی بر جای نمی‌گذارد. عالمی از بزرگان علمای شیعه مثل علامه مجلسی راهی ندارد جز اینکه با صراحت بگوید، «دلیلی برای توصیف نکردن ائمه به نبوت وجود ندارد جز رعایت اینکه پیامبر جخاتم الأنبیاء نامیده شده است وگرنه هیچ تفاوتی بین امامت و نبوت به نظر نمی‌رسد.» [۲۰۷]

توصیف ائمه به امامت به جای نبوت، همان طور که یکی از علمای بزرگ شیعه که در نزد آن‌ها به جایی رسیده که به او لقب (شیخ الاسلام) داده‌اند، فقط به خاطر رعایت حال حضرت محمد جاست که به او نبی خاتم گفته شده است.

به همین صورت گفته‌های زشت و زننده‌ای را در این مورد از علمای شیعه مشاهده می‌کنی.

شیخ مفید در کتاب خود (اوائل المقالات) ص ۴۹-۵۰، به این حقیقت تصریح کرده، می‌گوید: «شرع مانع این شده که ائمه خود را نبی (پیامبر)، بنامیم. در غیر این صورت از نظر عقل هیچ مانعی برای این تسمیه وجود ندارد.»

به نظر شیخ مفید اگر شرع مانع نبود، شیعیان اثنی عشری بدون هیچ اشکالی کلمه (نبی) را برای ائمه استعمال می‌کردند. زیرا عقل آن را جایز می‌داند.

آیت‌الله صدر الدین شیرازی در کتابش (الحجه) به مطالب قبیح‌تری تصریح می‌کند، او با تمام جرأت می‌گوید: «لازم است امامتی که با نبوت در واقع و بالذات یک حقیقت بوده و اختلافی جز اعتباری و نسبی با هم ندارند، از نسل آن حضرت قطع نشود. بلکه لازم است که نبوت و آنچه به منزله آن است هیچ وقت از روی زمین از بین برداشته نشود. [۲۰۸]

پس با این حال ایمان به پایان رسالت، چه اهمیتی دارد؟ در حالی که همه وظایف و ویژگی‌هایی که مخصوص پیامبران است از جمله پاک‌بودن از خطا و لغزش در امر دین، پیام آوردن از طرف خدا و معجزات و ... با وفات پیامبر اکرم جپایان نیافته بلکه برای دوازده انسان دیگر ادامه داشته باشد؟

در مورد این مسأله با افراد زیادی از شیعه صحبت کرده‌ام، اما هیچ کدام پاسخ قانع‌کننده‌ای به من نداده که حداقل جواب‌گوی کنج‌کاوی من باشد، به جز یک طلبه ؟؟ وی به من گفت: تفاوت پیامبر با امام در این است که به امام وحی نمی‌شود.

اگر به آن‌ها وحی نمی‌شود پس آنچه کتاب‌های حدیث شیعه نقل می‌کنند که ائمه هیچ کاری را بدون مأموریت و دستوری که از آن تجاوز نمی‌کنند انجام نمی‌دهند چیست؟ آیا این همان وحی نیست؟

پس تکلیف روایاتی که نقل کردیم چیست؟ همه آن‌ها با صراحت می‌گویند که بر امام وحی می‌شود و تنها فرقی که نبی با امام دارد در شیوه وحی و نکاح زنان است.

در مورد روایات زیادی که از مناجات خدا با امام علی÷حکایت می‌کنند چه توضیحی می‌توان داشت؟ همچنین روایاتی که می‌گویند جبرئیل÷بعد از وفات پیامبر جبر حضرت فاطمه (س) نازل می‌شد تا از رویدادهای عالم تا روز قیامت به ایشان خبر دهد (که به مصحف فاطمه (س) معروف است)؟ و روایاتی که گفته می‌شود جبرئیل÷آن‌ها را بر امام علی÷املا کرده است [۲۰۹]؟ آیا همه این روایات به طور صریح و روشن از وحی بعد از پیامبر جخبر نمی‌دهند؟ علامه کلینی در مورد آیه:

﴿فِيهَا يُفۡرَقُ كُلُّ أَمۡرٍ حَكِيمٍ٤[الدخان: ۴].

از امام جعفر صادق÷روایت می‌کند که ایشان فرمودند: «در شب قدر، توضیح امور سالیانه بر ولی امر نازل می‌شود، که در مورد خودش دستوراتی داده شده و در مورد مردم نیز دستوراتی داده شده است [۲۱۰].» آیا این وحی نیست؟ حالا چرا در توجیه این روایات با هم اختلاف پیدا کنیم، در حالی که روایات روشنی در مورد تفاوت نبی با امام از ائمه در دست داریم؟

علامه کلینی از احول روایت می‌کند که گفت: «در مورد رسول، نبی و محدّث [خبردار شده] از امام باقر÷سؤال کردم، ایشان فرمودند: کسی که جبرئیل با او روبرو شده و طرف مقابل را هم می‌بیند و هم با او صحبت می‌کند رسول است. اما نبی کسی است که خوابی مثل خواب حضرت ابراهیم÷می‌بیند و یا مثل خوابی که پیامبر قبل از وحی می‌دید تا اینکه جبرئیل÷از طرف خدا رسالت را برایش آورد. هنگامی که پیامبر جدارای هردو مرتبه نبوت و رسالت شدند، جبرئیل از طرف مقابل با آن حضرت صحبت می‌کرد. بعضی از انبیاء نیز فقط دارای مرتبه نبوت بودند که فقط در خواب جبرئیل را دیده و با او حرف می‌زدند، نه در بیداری. اما محدّث کسی است که به او خبر داده می‌شود و او هم آن را می‌شنود، بدون اینکه نه در بیداری ونه در خواب چیزی را ببیند [۲۱۱]. علامه مجلسی در کتاب (مرآه العقول) این حدیث را صحیح دانسته است. [۲۱۲]

علامه کلینی هم حدیث مشابهی را از اسماعیل بن سرّار نقل می‌کند که گفته است: «حسن بن عباس معروفی به امام رضا÷نوشت: جانم فدایتان باد! به من بفرمایید که فرق بین رسول، نبی و امام چیست؟ راوی این حدیث می‌گوید که ایشان نوشتند یا گفتند: فرق بین رسول، نبی و امام در این است که جبرئیل÷بر رسول نازل می‌شود، رسول نیز او را دیده و صدایش را می‌شنود و به همین صورت بر او وحی می‌شود یا اینکه رؤیایی مثل رؤیای حضرت ابراهیم را در خواب می‌بیند، نبی گاهی صدا را می‌شنود و گاهی شخص را دیده اما صدا را نمی‌شنود، امام کسی است که فقط صدا را می‌شنود و شخص را نمی‌بیند [۲۱۳]. به همین ترتیب روایات در مورد این موضوع زیاد است. [۲۱۴]

با این توضیحات فرق بین این سه گروه روشن می‌شود. وحی بر همه نازل می‌شود اما طریقه و روش آن متفاوت است، فرق ندارد خواه وحی از طریق جبرئیل باشد یا فقط شنیدن صدا. هردو وحی است. مردم نیز هنگامی که از نبی، رسول یا حتی امامی پیروی می‌کنند به روش این وحی توجه نمی‌کنند. بلکه فقط به این نکته توجه دارند که این وحی است و باید از آن پیروی کرد. در غیر این صورت از کسی که به او وحی شده نافرمانی کرده و در نتیجه در برابر خداوند عصیان و نافرمانی کرده‌اند، پس اگر قضیه بدین صورت است، ما از ختم نبوت پیامبر جچه استفاده‌ای کرده‌ایم؟

ای کاش قضیه به این جا ختم می‌شد، بلکه روایاتی که از ائمه نقل شده و گفته‌های بزرگان علمای قدیم و جدید شیعه بر این امر دلالت دارند که مقام ائمه نزد آن‌ها به غیر از پیامبر جخیلی برتر و بلند مرتبه‌تر از بقیه انبیای الهی است.

علامه مجلسی می‌گوید: «بدان آنچه علامه ابن بابویه قمی درباره اینکه پیامبر اکرمجو ائمه بر همه مخلوقات برتری دارند و اینکه امامان ما بر سایر پیامبران نیز برتری دارند، گفته است چیزی است که اگر کسی به صورت اقرار و یقین در اخبار مربوط به آن‌ها تحقیق کند در مورد درستی آن‌ها هیچ شکی به خود راه نمی‌دهد. البته روایات در این مورد از حد شمارش خارج است. بیشتر امامیه نیز همین باور را دارند و فقط کسی که از اخبار و روایات آگاهی ندارد، آن را انکار می‌کند [۲۱۵]. علمای امامیه هم در این مورد کتاب‌های زیادی نوشته‌اند. [۲۱۶]

این همان چیزی است که امام خمینی (/) در کتاب خود (الحكومه الاسلامیه) آن را تأیید کرده‌اند. ایشان می‌فرمایند: «از ضروریات مذهب ما این است که امامان ما درجه‌ای دارند که هیچ فرشته مقربی یا پیامبر مرسلی به آن درجه و مرتبه نمی‌رسد.» [۲۱۷]

اگر برابری بین امام و نبی در ذات خودش باعث برچیده شدن عقیده ختم نبوت می‌شود، پس اگر از مقام نبوت برتر باشد چه پیامدی در پی خواهد داشت؟

چنین تعارض شدیدی بین عقیده امامت و ختم نبوت خیلی روشن و با تمام وضوح بطلان عقیده امامت را ثابت می‌کند.

﴿وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا٨٢[النساء: ۸۲].

[۱۸۸] عقائد الامامیة از علامه مظفر، ص ۶۹. [۱۸۹] بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۹۷. [۱۹۰] همان منبع. [۱۹۱] عقائد الامامیه از علامه مظفر، ص ۶۷. [۱۹۲] همان منبع. [۱۹۳] همان منبع. [۱۹۴] الکافی، ج ۱، ص ۲۵۵، چهار حدیث در آن وجود دارد. [۱۹۵] همان منبع، ص ۲۷۹. [۱۹۶] همان منبع، ص ۲۹۳. [۱۹۷] بحار الانوار، ج ۲۶، ۳۱۹-۳۳۴. [۱۹۸] بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۳-۱۴، نظیر همین روایت در الکافی، ج ۱، ص ۳۹۴، هفت حدیث در این مورد وجود دارد. [۱۹۹] الکافی، ج ۱، ص ۲۲۷. [۲۰۰] الکافی، ج ۱، ص ۳۹۹. [۲۰۱] عقائد الامامیة، ص ۶۵. [۲۰۲] اصل الشیعه واصولها، ص ۲۱۱. [۲۰۳] الکافی، ج ۱، ص ۱۷۶، (باب الفرق بین الرسول والنبی والمحدث) - حدیث شماره (۲). [۲۰۴] الشافی شرح اصول الكافی، ج ۳، ص ۲۹. [۲۰۵] الکافی، ج ۱، ص ۲۷۰، (باب في أن الأئمة من یشبهون ممن مضی وكراهیة القول) – حدیث شماره (۷). [۲۰۶] بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۵۰. [۲۰۷] بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۲۸. [۲۰۸] کتاب (الحجة)، ص ۵۱. [۲۰۹] علامه کلینی در (الکافی) با سندی که علامه مجلسی آن را صحیح دانسته است از ابی‌عبید روایت می‌کند که گفت: «یکی از اصحاب ما در مورد جفر از امام جعفر صادق÷سؤال کردند. ایشان فرمودند: جفر، پوست گاو نری است که پر از علم است. عرض کرد: جامعه چیست؟ ایشان فرمودند: صحیفه‌ای است با طول هفتاد گز [تقریباً ۳۵ متر] که بر روی پوستی مثل ران فلج شده نوشته شده است. هر چیزی که مورد نیاز مردم است در آن یافت می‌شود. هیچ مسأله‌ای وجود ندارد که در این صحیفه یافت نشود. حتی تاوان یک فراش. در مورد مصحف حضرت فاطمه(س) سؤال کرد: راوی می‌گوید: ایشان مدت زیادی سکوت کرد و بعد فرمود: شما هم دنبال چیزی هستید که می‌خواهیم و هم چیزی که نمی‌خواهید. فاطمه(س) بعد از پیامبر جهفتاد و پنج روز زندگی کرد. بعد از فوت پدرش نیز دچار اندوه بزرگی شده بود. جبرئیل÷در عزای او شرکت می‌کرد و دلداریش می‌داد و در مورد پیامبر جو مکان ایشان به او اطلاع می‌داد. درباره مسائلی که برای فرزندانش پیش می‌آید نیز به او خبر می‌داد. حضرت علی هم همه این‌ها را یادداشت می‌کرد. مصحف فاطمه(س) همین است. (نگا: الکافی ج ۱، ص ۲۴۱، حدیث شماره (۵) و مرآة العقول، ج ۳، ص ۵۹). [۲۱۰] الکافی، کتاب الحجة، (باب فی شأن ﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِي لَيۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ١[القدر: ۱]. و تفسیرها) روایت شماره (۳). [۲۱۱] الکافی، ج ۱، ص ۱۷۶ – کتاب الحجة – (باب الفرق بین الرسول والنبی والمحدَّث) حدیث شماره (۳). [۲۱۲] مرآة العقول، ج ۲، ص ۲۸۹. [۲۱۳] الکافی، ج۱، ص ۱۷۶، کتاب الحجة (باب الفرق بین الرسول والنبی والمحدّث) حدیث شماره (۲). [۲۱۴] نگا: الکافی، ج ۱، ص ۱۷۶، و بحارالأنوار و غیرها. [۲۱۵] بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۲۹۷-۲۹۸. [۲۱۶] مثل کتاب (تفضیل الأئمة علی الانبیاء) و (تفضیل علی÷علی اولی‌العزم من الرسل) هردو از، هاشم بحرانی، م ۱۱۰۷ ه‍. و کتاب (تفضیل الأئمهعلی غیرهم من الانبیاء) از محمد کاظم هزار و کتاب (تفضیل امیرالمؤمنین علی÷علی من عدا خاتم النبیین ج) از علامه محمد باقر مجلسی، برای اطلاعات بیشتر، نگا: الذریعة، ج ۴، ص ۳۵۸-۳۶۰. [۲۱۷] کتاب (الحكومة الاسلامی) از امام خمینی(/)، ص ۲۵.