دولت و سیر تحول وظایف آن:
با گسترش جوامع و ایجاد قدرتی مافوق قدرت افراد و گروهها، طرحی مبهم از «دولت» شکل گرفت که حمایت افراد جامعه و دفاع از تمامیت ارضی آنرا شامل میشد. از دیرباز وظایفی که در زمینهی دفاع ملی، پست، دادگستری و تنظیم قواعد و مقرراتی در امور داد و ستد بر عهدهی دولت بوده است. صرفنظر از مبنای قدرت دولت و عقاید و نظریههای مختلفی که در اینمورد اعلام گردیده است، حقیقت این است که هر فرد به تنهایی نمیتوانسته است از عهدهی برقراری عدالت در جامعه یا دفاع از خویش در مقابل بیگانگان برآید. از اینرو جامعه بهطور ضمن با سپردن این وظایف و خدمات به عهدهی قدرتی مافوق که امروزه بهشکل دولت تجلی میکند، موافقت نموده است.
از آنجا که تمام گروهها در پاسخ به نیازهای معینی ایجاد شدهاند، بنابراین دولت نیز باید برای تأمین نیازهای خاصی بهوجود آمده باشد و چون نهادی است که در همهجا وجود دارد، نیازی که در پاسخ به آن ایجاد شده باید نیازی همگانی باشد.
یکی از مسایلی که همهی افراد یک جامعه به آن اهمیت میدهند داشتن امنیت است، همه میخواهند امنیت داشته باشند و جان مالشان در امان باشد. هنگامی که گروهی از افراد شیوهی دفاع خود را در قالب سازمانی متشکل کردهاند، دولت پا به عرصهی وجود نهاد. علاوه بر این، یک حداقل نظم و ثباتی باید موجود باشد تا افراد جامعه در آنجا بتوانند به زندگی و کار و کوشش خود ادامه دهند. بنابراین یکی از وظایف دولت ایجاد نظم و قانون است. از طرفی دولت موظف است عدالت اجتماعی را در جامعه برقرار نماید. «سنت اگوستین» [یکی از صاحبنظران علوم اجتماعی] میگوید:
«اگر از دولت، عدالت برداشته شود، هیچ فرقی بین دولت و یک دسته دزد نیست. زیرا گروه دزدان نیز دارای رئیس و فرمانروایی هستند. دزدان با یکدیگر سوگند وفاداری خوردهاند و غنایم طبق قانونی بین آنها تقسیم میشود و اگر توفیق یابند که مال و منال خود را افزایش دهند و سرزمینهایی را تصرف کنند بهصورت دولت در میآیند با این تفاوت که در مرحلهی اولیه یاغی و قانونشکن لقب میگرفتند و در وضع جدید خود، قانون را (بهنام دولت) در دست دارند». بنابراین برقراری امنیت، نظم و عدالت، منشأ اصلی تشکیل دولت بوده است.