توبه

فهرست کتاب

معنی ﴿ٱللَّمَمَۚ

معنی ﴿ٱللَّمَمَۚ

و اما راجع به «لمم» از گروهی سلف روایت شده که معنی آن یک بار دچار گناه شدن است و سپس بازنگشتن از آن گناه اگرچه کبیره هم باشد. بغوی می‌گوید: این قول ابوهریره س، مجاهد، حسن و روایت عطاء از ابن عباس باست و باز می‌گوید: عبدالله بن عمرو بن عاص بگفته است: «لمم» گناه پایین‌تر از شرک است.

سدی می‌گوید: ابوصالح گفته است از من درباره‌ی این قول خداوند که می‌فرماید: «: إلا اللَّمَمَ» سئوال شد؟ در جواب گفتم: آن مردی است که مرتکب گناهی می‌شود ولی بدان بازنمی‌گردد. آن جریان را برای ابن عباس سبیان داشتم.

ایشان گفتند: «خداوند مهربان ترا بر معنی آن یاری نموده است»

جمهور علما بر این عقیده‌اند که بنا به صحیح‌ترین دو روایت از ابن عباس س«لمم» غیر از کبائر است، همان‌گونه که در صحیح بخاری از حدیث طاووس روایت شده که پیامبر جمی‌فرماید: «ما رأيت شيئا أشبه باللمم». «هیچ چیزی را شبیه‌تر به لمم ندیده‌ام».

آنچه که ابوهریره ساز پیامبر جروایت کرده که «خدای متعال سهمی از زنا را بر بنی‌آدم مقرر نموده که قطعاً بدان مبتلا خواهد شد، زنای چشم، نگاه است و زنای زبان، سخن است و نفس بدان علاقه می‌نماید و آن را آرزو می‌کند آنوقت انسان یا مرتکب زنا می‌شود و یا نمی‌شود» [۱۱۴]. این حدیث را مسلم از سهیل بن ابی صالح و او از پدرش و او هم از ابوهریره س، روایت کرده است. و در آن حدیث آمده است:

«فالعينان زناهما النظر، والأذنان زناهما الاستماع، واللسان زناه الكلام، واليد زناها البطش، والرجل زناها الخطا» [۱۱۵]. «زنای چشمان‌ نظر، زنای گوش شنیدن، زنای زبان سخن، زنای دست عقوبت و زنای پا گام نهادن به‌سوی ناحق است».

کلبی می‌گوید: «لمم» بر دو نوع است: ۱- هر گناهی که خداوند در دنیا حد و مجازات و در قیامت عذابی برای آن معین نکرده باشد و در صورتی که آن گناهان به حد کبائر نرسیده باشند، نمازهای پنج‌گانه موجب کفارت آنها خواهد شد.۲- گناهان بزرگی که مسلمانان گاه به گاه بدان‌ها‌ مرتکب می‌شود و از آنها توبه می‌کند و باز بدان‌ها‌ مرتکب می‌شود و هکذا...

سعید بن مسیب می‌گوید: «لمم» به معنی آن چیزی است که بر قلب خطور کند.

حسین بن فضل می‌گوید: «لمم» نگاه غیرعمد است که مورد بخشش است که اگر آن را تکرار کند، لمم نخواهد بود بلکه گناه محسوب می‌شود. و عطاء از ابن عباس بروایت می‌کند که پیامبر خدا جمی‌فرماید: «إِنْ تَغْفِرِ اللَّهُمَّ تَغْفِرْ جَمَّا، وَأَيُّ عَبْدٍ لَكَ لَا أَلَمَّا» [۱۱۶]. «پروردگارا! اگر بخواهی گناهان بسیار بزرگ را خواهی بخشید و اگر نه چه کسی است که به «لمم» گناهان ریز دچار نشده باشد».

و گروه سوم بر آنند که «لمم» گناهانی است که قبل از اسلام در دوران جاهلیت انجام گرفته باشد که خداوند در قبال آن کسی را مجازات نخواهد کرد و این بدان خاطر بود که مشرکان به مسلمانان گفتند: «شما دیروز با ما فلان کارها را انجام دادید» و خداوند این آیه را نازل نمود. و این قول، نظر زید بن ثابت و زید بن اسلم است.

آنچه را ما اینجا ترجیح می‌دهیم همان قول جمهور است که می‌گویند «لمم» مربوط به گناهان صغیره است مانند نگاه کردن به نامحرم، چشمک زدن، بوسه و امثال آن و این گفتار جمهور اصحاب و تابعین است و همچنین قول ابوهریره س، عبدالله بن مسعود س، ابن عباس ب، مسروق و شعبی است و این با قول ابوهریره سکه در روایت دیگر گفته است «کسی که مرتکب گناه کبیره شود و بدان عودت ننماید» منافات ندارد، زیرا «لمم» هم شامل این می‌شود و هم شامل آن و همان‌گونه که کلبی گفته است یک کلمه‌ی دووجهی است، و یا این‌که ابوهریره و ابن عباس بمعصیت کسی را که یک بار مرتکب گناه کبیره شود و بر آن اصرار نورزد «لمم» نامیده‌اند و نظر آنان بر این است که «لمم» هنگامی بزرگ و غلیظ خواهد شد که کسی چند بار «لمم» از او سر زند. و این از فهم عمیق اصحاب ش و اندیشه‌ی عمیق آنان تراوش می‌یابد. و شکی نیست که خداوند «لمم» بنده‌اش را یک بار، دو بار و سه بار مورد مسامحه و چشم‌پوشی قرار خواهد داد و خوف و ترس موقعی است که بنده‌ای از بندگان خدا آن «لمم» را عادت و مألوف خود گرداند و بارها و بارها آن را تکرار نماید. آثار سلف و واقع بر این قضیه دلالت دارد. از علی سروایت شده که «دزدی را به نزد ایشان آوردند و ایشان فرمان قطع دست او را صادر نمود. دزد گفت: ای امیرالمؤمنین، به خدا قسم به جز این یک بار دزدی نکرده‌ام. حضرت علی فرمود: دروغ می‌گویی: هنگامی که دست دزد قطع گردید. علی س فرمود: راستش را به من بگو، با این بار چند دفعه دزدی کرده‌ای؟ مرد گفت: چندین و چندین بار علی سفرمود: راست گفتی. خداوند کسی را با جرم اول مجازات نخواهد کرد.» و یا این‌گونه بیان داشت که «نخستین گناه اگر «لمم» نباشد از جنس و نظیر آن است» بنابراین دو نظریه ابوهریره و ابن عباس بموافق همدیگرند و مخالف هم نیستند [۱۱٧]، والله‌اعلم.

[۱۱۴] بخاری (۶۲۴۳) مسلم (۲۶۵٧). [۱۱۵] ترمذی (۳۲۸۰) حاکم (۲/۴٩۲) صحیح الجامع[۴۴٧۶] البانی. [۱۱۶] سنن ترمذی (۳۲۸۴). امام ترمذی و شیخ آلبانی آن را صحیح گفته‌اند. [۱۱٧] نگاه، مدارج السالکین: ۱/۳۱۵-۳۱۸.