توبه

فهرست کتاب

۸- توبه ناتوان و عاجز از گناه

۸- توبه ناتوان و عاجز از گناه

از جمله سؤالاتی که در اینجا پیش می‌آید این است که: وقتی که میان گناهکار و اسباب گناه مانعی باشد یعنی از انجام گناه و معصیت ناتوان باشد به نحوی که از ارتکاب گناه مأیوس گردد، آیا باز هم توبه چنین شخصی صحیح است؟ در این مورد می‌توان مثال آورد: توبه زبان بریده‌ای که از دروغگویی، تهمت‌زنی و شهادت کتمان توبه کند، و یا توبۀ زناکاری که از شهوت و آرزوی زنا باز داشته شده باشد، و با ظلمی که از حکومتش عزل و برکنار شده باشد و توان ظلم‌کردن را نداشته باشد و همچنین توبۀ هر کسی که انگیزۀ گناه و معصیت از او قطع شده باشد و از ارتکاب گناه مأیوس گردد.

ابن قیم در این مورد می‌گوید: مردم در این مساله دو نظریه دارند:

گروهی می‌گویند: توبه ی چنین کسی صحیح نیست، زیرا توبه از آنِ کسی است که امکان انجام گناه و یا ترک آن را داشته باشد، چه توبه از چیزهای ممکن الوقوع است نه از چیزهای محال. بنابراین توبه از انتقال کوه‌ها از مکان‌شان و خشک کردن دریاها، و پرواز به آسمان‌ها و امثال آن، غیرقابل تصور و صحیح و منطقی نمی‌باشد.

و باز گفته‌اند: توبه عبارت است از مخالفت با خواست نفسانی و پاسخ دادن به دعوت‌های پروردگار و در چنین حالتی است که وقوع فعل معصیت و گناه از او ناممکن نمی‌باشد.

و باز گفته‌اند: توبه ی‌ عاجز از گناه، همچون توبه ی مکره و مجبور به ترک گناه است و طبیعتاً توبه چنین کسی پذیرفته نخواهد شد.

و بازگفته‌اند: این‌که توبۀ ورشکستگان و ناتوانان بر گناه فاقد اعتبار باشد، مورد قبول معقول و منقول می‌باشد زیرا که آنان مورد ستایش قرار نخواهند گرفت و توبۀ آنان را توبه ورشکسته و ناتوان نام نهاده‌اند. شاعر می‌گوید:

ورحت عن توبتة سائلا
وجدتها توبة افلاس!

رفتم که از توبه‌اش سؤال کنم، پی برم که توبه ی او توبه ی ورشکستگان است.

و گفته‌اند:نصوص فراوان و روشنی در اختیار داریم که دلالت دارند بر این‌که توبۀ شخص در حال احتضار به دلیل این‌که توبۀ ناچاری است و اختیاری نمی‌باشد، سودی ندارد. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّمَا ٱلتَّوۡبَةُ عَلَى ٱللَّهِ لِلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلسُّوٓءَ بِجَهَٰلَةٖ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيبٖ فَأُوْلَٰٓئِكَ يَتُوبُ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡۗ وَكَانَ ٱللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمٗا١٧ وَلَيۡسَتِ ٱلتَّوۡبَةُ لِلَّذِينَ يَعۡمَلُونَ ٱلسَّيِّ‍َٔاتِ حَتَّىٰٓ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ إِنِّي تُبۡتُ ٱلۡـَٰٔنَ وَلَا ٱلَّذِينَ يَمُوتُونَ وَهُمۡ كُفَّارٌۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡتَدۡنَا لَهُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا١٨[النساء: ۱٧-۱۸].

«توبه، نزد خداوند تنها برای کسانی است که از روی نادانی مرتکب گناه می‌شوند، سپس بزودی توبه می‌کنند، اینانند که خداوند توبه‌شان را می‌پذیرد و خداوند دانای حکیم است، و توبه کسانی که گناه می‌کنند، تا وقتی که مرگ یکی از ایشان را در رسد می‌گوید: «اکنون توبه کردم» پذیرفته نیست و نیز توبۀ کسانی که در حال کفر می‌میرند پذیرفته نخواهد بود، آنانند که برای‌شان‌ عذابی دردناک آماده‌ کرده‌ایم».

«بجهالة» در اینجا به معنی جهالت عمل است. هر چند آگاه به تحریم آن باشد. قتاده می‌گوید: اصحاب پیامبر جاجماع دارند بر این‌که هرگونه عصیان و نافرمانی خداوند متعال به عمد یا غیرعمد جهالت است و هر کسی خدا را نافرمانی و عصیان کند، جاهل می‌نامند.

و اما مفهوم توبه از لحاظ معنی نزدیک به آن: نظر جمهور مفسران بر این است که آن توبه قبل از احتضار و در شرف مرگ قرارگرفتن است.

عکرمه می‌گوید: یعنی توبه قبل از مرگ باشد. ضحاک می‌گوید: قبل از مشاهده ی قابض [ملک الموت] باشد. سدی و کلبی می‌گویند: این‌که قبل از بیماری مرگ و در حال صحت بدن توبه کند [۶۸]. و در مسند و غیره از ابن عمر ل روایت شده که پیامبر جمی‌فرمایند: «إن الله يقبل توبة العبد ما لم يغرغر». «خداوند توبه بنده ی خویش را می‌پذیرد مادامی که به خِرخِر دمِ مرگ نرسیده باشد».

و در نسخه ی دیگر، دراج، از ابوهیثم، از ابوسعید سبه طریق مرفوع روایت شده که: «إن الشيطان قال: وعزتك لاأبرح أغوي عبادك مادامت أرواحهم في أجسادهم، فقال الرب : وعزتي وجلالي وارتفاع مكاني لا‌أزال أغفرلهم ما استغفروني» [۶٩]. «شیطان گفت: پروردگارا! به عزت تو سوگند، بندگان تو را تا زمانی که روح در بدن دارند، گمراه خواهم کرد. سپس پروردگار متعال فرمود: به عزت و جلال و مقام بلندم، هر وقت بندگانم از من طلب آمرزش کنند آنان را خواهم بخشید».

پس این‌گونه است که وضعیت توبه‌کننده در راستای «من قریب»: از نزدیک. و اما هنگامی که تائب به حال احتضار مرگ افتد و بگوید: اکنون توبه کردم! چنین توبه‌ای پذیرفته نخواهد شد، زیرا توبه‌اش در حال اضطرار و ناچاری بوده نه اختیار. و آن، مانند توبه کسی است که بعد از طلوع آفتاب از مغرب و در روز قیامت هنگامی که قهر و عذاب الهی را مشاهده کند، توبه کند.

دلیل عده‌ای این است که: می‌گویند: حقیقت توبه عبارت است از بازداشتن نفس از افعالی که متعلق نهی شارع می‌باشد و بازداشتن هم باید از یک عمل مقدور باشد. اما بازداشتن نفس از امور محال غیرمنطقی و نامعقول است. و دلیل دیگر آنان این است که: توبه عبارت از ترک گناه است و چنین چیزی به تصور و اندیشه نمی‌آید مگر تحصیل آن ممکن و در حیطه اختیار تائب باشد. آن وقت توبۀ او چنین خواهد بود که: تائب قصد جازم و قطعی بر ترک افعال مقدور را داشته باشد، لذا قصد جازم بر اعمال غیرمقدور، محال می‌باشد و ترک او در چنین مواردی اجباری و ضروری خواهد بود، و غیرمقدور فاقد قصد و اراده است و آن همانند ترک پرواز به آسمان و یا انتقالکوه‌ها و امثال آن می‌باشد.

نظر دوم: که نظریه صواب و راجح می‌باشد این است که توبه چنین کسی صحیح، ممکن، بلکه واقعی است زیرا در بردارندۀ ارکان توبه می‌باشد و از جمله مقدورهای آن یکی پشیمانی است. و در مسند از طریق مرفوع بیان شده که: «الندم توبۀ» «پشیمانی توبه است» پس وقتی که پشیمانی بر گناه و سرزنش‌کردن انسان به نفس خود، انجام گیرد، این خود به عنوان توبه تلقی می‌شود بنابراین چگونه رواست که با شدت پشیمانی از گناه و سرزنش نفس، بویژه هنگامی که آن، همراه با گریه، خون و بیم باشد و تائب عزم قطعی نماید و در نیتش باشد که اگر سالم می‌بود و فعل در توان و مقدور او می‌بود، آن را انجام نمی‌داد، بیاییم و در چنین شرایطی بگوییم باب توبه برای‌شان‌ مسدود می‌باشد؟

هنگامی که خداوند، کسی را که از انجام عبادت ناتوان و عاجز است ولی با نیت صحیح و خالص قصد انجام آن عبادت را داشته باشد، ایشان را به منزلۀ انجام‌دهندۀ آن عبادت قرار داده همانطور که در حدیث صحیح وارد شده است: «إذا مرض العبد أو سافر كتب له ما كان يعمل صحيحاً مقيماً» [٧۰]. «وقتی بنده‌ای بیمار شود و یا به مسافرت رود برای آنچه که در هنگام تندرستی و اقامت در منزل انجام داده است، نوشته می‌شود».

و در حدیث صحیح باز روایت شده که پیامبر خدا ج می‌فرماید: «إن بالمدينة أقواماً ما سرتم مسيراً ولا قطعتم وادياًإلا كانوا معكم، قالوا: وهم بالمدينة؟ قال: وهم بالمدينة، حبسهم العذر» [٧۱]. «در مدینه مردانی هستند که شما هیچ مسیری را طی نکردید و در هیچ ودایی سیر ننمودید مگر این‌که آنان با شما بودند. اصحاب گفتند: با وجود این‌که در مدینه هستند. حضرت جفرمود: با وجود این‌که در مدینه هستند، و جز عذر، آنها را ازهمراهی با ما باز نداشت».

و از این نمونه احادیث فراوانی هست. بنابراین وضعیت عاجز و ناتوان از گناه و مجبور به ترک آن در صورتی که در قصد و نیت او باشد که اگر برای او ممکن می‌بود اختیاراً آن را ترک کند قراردادن چنین کسی را به منزلۀ کسی که با اختیار خود گناه را ترک کند، اولی و شایسته‌‌تر است.

توضیح این‌که: مفسدۀ گناه که تهدید عذاب الهی را در بر دارد، یک بار از قصد و نیت آن و یک بار از انجام خود گناه، نشات می‌گیرد. ولی در مورد شخص ناتوان و عاجز از گناه منشاء مفسده، هم از جنبه عمل و هم از جنبۀ نیت معدوم است و عذاب خداوند تابع مفسده می‌باشد.

و باز اگر شخصی از انجام گناه ناتوان بود ولی آرزوی آن را داشت و آن را بخواهد و دوست داشته باشد که درگناه بیفتد و نیت درونیش این باشد که اگر سالم می‌بود، اقدام به انجام آن می‌نمود، در آن صورت توبه ی ایشان عبارت از دست برداشتن از این دوست داشتن و خواهش درونی و حزن در مقابل ترک آن است، لذا وقتی که اصرار در حق چنین کسی قطعاً متصور باشد نسبت به ضدّ آن که همان توبه از گناهان است باز متصوّر خواهد بود، و این تصوّر دوّمی نسبت به تصور اولی امکان بیشتری دارد و این واضح و هویدا است.

میان توبه چنین کسی در چنین شرایطی با توبۀ کسی که در حال احتضار و ورود به جهان آخرت است فرق‌ها و تفاوت است. زیرا که با مشاهده ملک الموت و انتقال ایشان به سرای قیامت، تکلیف از او قطع می‌شود، و صحّت توبه مشروط به زمان تکلیف است. و تکلیف از عاجز و ناتوان قطع نخواهد شد و مشمول اوامر و نواهی پروردگار خواهد بود، بنابراین ممانعت و بازداشتن خود از آرزو و دوست داشتن گناه و تأسف بر فوت آن، و تبدیل آن به پشیمانی و اندوه نسبت به انجام آن، قابل تصوّر و پیش‌بینی است. والله اعلم

***

[۶۸] رشید رضا / در تعلیق این گفتار می‌گوید: مردم به ظواهر این اقوال در تفسیر آیه و این احادیث، به خود مغرور و مفتون شده‌اند و دارند در لابلای چنین فهم و استنباطی توبه را به تأخیر می‌اندازند و بر گناهان و معاصی استمرار می‌ورزند تا آنجا که آن گناهان در دل‌های آنان رسوخ یافته و با آن انس و عادت گیرند و وقتی که آن معاصی به عنوان ملکه و سرشت آنان در آید به جز برای اشخاص نادر و بسیار توانا، اقلاع و بازداشت از گناه معذور بلکه بسیار سخت خواهد بود. معنی آیه این نیست که توبه مقبول و پسندیده که خداوند پذیرش آن را بر خود لازم گردانده، توبه از آن گناهانی است که شخص تا قبل از غرغره مرگ اگرچه به چند ساعت و یا چند دقیقه باشد، به استمرار و اصرار آن گناهان مشغول باشد، بلکه منظور «از نزدیک، ﴿مِن قَرِیبٖ، نزدیک به گناه که مانع از اصرار آن باشد همان‌گونه آیه دیگری بیان‌گر آن است. و شاید منظور عکرمه و ضحاک و امثال آنان توافق با حدیث بوده باشد که خداوند، توبه گناهاکار را مادامی که جان به غرغره گلوی او نرسیده باشد می‌پذیرد یعنی به فرض توبه ایشان در هر وقت و زمانی، حتی قبل از آوان غرغره و مشاهده قابض توبه او پذیرفته است. چنین توجیهی با آیه منافات ندارد. زیرا که انسان چه بسا قبل از غرغره از گناهی که بتازگی و نزدیک به غرغره انجام داده باشد، توبه کند و خداوند توبه ایشان را بپذیرد و این فرق دارد با کسی که چنان در گناه و معصیت اصرار ورزیده که اگر توبه کند نتواند نسبت به اصلاح مافات بپردازد تا این آیه قرآنی بر آن شامل گردد ﴿وَإِنِّي لَغَفَّارٞ لِّمَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰ٨٢[طه: ۸۲] خلاصه منظور این است که استمرار بر گناه و به تأخیرانداختن توبه بسیار خطرناک است، اگرچه توبه در هر زمان صورت گیرد قابل پذیرش است، زیرا انسان بر آن حالتی که بوده می‌میرد لذا مغروران و متساهلین باید بسیار آگاه باشند. [۶٩] حدیث ضعیف است زیرا از روایت دراج است و آن ضعیف می‌باشد بویژه در روایت از ابوهیثم. [٧۰] صحیح الجامع صفحه یا شماره [٧٩٩] البانی. [٧۱] بخاری: ۸/٩۶، مسلم [۱٩۱۱].