۲- ادای حقوق خداوند متعال
شرط صحت توبه در آنچه تعلق به گذشته است، این است که توبهکننده بیندیشد از اول روزی که در آن بالغ شده است، به سن یا به احتلام، [البته بلوغ مرد با سن یا احتلام و بلوغ دختر با سن یا با حیض میباشد]. تمام سالها، ماهها، روزها و لحظههای پس از بلوغ خود را بررسی نماید و در طاعتها بنگرد که در چه چیز کوتاهی نموده ودر معصیتها به چه چیز مرتکب شده است.
در رابطه با نماز: اگر نمازهایی را ترک کرده باشد و یا نمازهایی را گزارده ولی فاقد شرطی یا شروط صحت آن بوده است باید همۀ آنها را قضا کند. و اگر در شمارش آنچه فوت شده است به شک افتاد از مدت بلوغ محاسبه نماید، آنچه را که به طور یقین بداند که ادا نموده بگذارد، و بقیه را راضی کند و باید که در آن به ظن غالب عمل کند و به تحرّی [رای صوابتر و درستتر] و اجتهاد خود بدان رسد، آن وقت به قضای آن مشغول گردد.
اما روزه اگر به سبب مسافرت یا بیماری و یا به سبب قاعدگی و زایمان زنانگی ترک شده باشد و شخص به قضای آن نپرداخته است تمام آن ایام را به تحرّی و اجتهاد خود معلوم کند و به قضای آن بپردازد.
و اما راجع به زکات باید همه دارائیش و تعداد سنواتی که از ملکیت آن اموال سپری شده محاسبه کند نه فقط از زمان بلوغ زیرا زکات در دارائی کودک هم واجب میگردد [۵۴]. تمام آن مدت زمان از روی علم و اجتهاد خود برآورد و نسبت به پرداخت آن مقدار زکاتی که در ذمّهاش باقیمانده است اقدام نماید.
و اما راجع به حج اگر در بعضی از سالهای عمر خود توانایی رفتن حج را داشته ولی از رفتن استنکاف ورزیده و اکنون ورشکست شده است بر او واجب است که مناسک حج را انجام دهد. اگر در زمان ورشکستگی و نداری امکان رفتن به حجرا نداشته باشد باید به اندازه ی توان خود، از راه حلال به کسب و کار پردازد تا به مقدار توشه و توانایی حج دست یابد. اگر به اندوخته مالی دست نیافت لازم است که از مردم بخواهد تا از زکات، صدقات و خیرات ایشان را یاری دهند. تا به آن مقدار که توانایی انجام حج را داشته باشد دست یابد؛ زیرا که اگر قبل از ادای حج بمیرد گناهکار محسوب میشود و ناتوانی ورشکستگی که بعد از توانایی انجام حج به او دست داده، موجب اسقاط حج نخواهد شد. و این است روش تبیین و تحقیق در ارتباط با جبران مافات از عبادات.
و اما راجع به گناهان بایستی شخصِ تائب، از زمان به بلوغ به بررسی گناه گوش، چشم، زبان، شکم، دست، پا، عورت و سایر اندامهای خود بپردازد و سپس به تمام ایام و ساعات عمر خود نظر افکنده و به بررسی گناهان خود در دیوان عمرش توجه کند و به تمام آنها کوچک و بزرگ اطلاع حاصل نماید و سپس در آن بنگرد: اگر گناه او مابین خود و خدای اوست و ارتباطی با حقوق بندگان ندارد مانند: نظر به نامحرم، نشستن در مسجد با حالت جنابت، لمس قرآن بدون وضو باور داشتن به یک بدعت، خوردن شراب، شنیدن لهو و لعب و غیر از آنچه که به ظلم و تعدی به حقوق بندگان مربوط میشود، توبه نماید. توبه تمام آنها عبارت است از پشیمانی و حسرت بر آن گناهان و اینکه مقدار آن گناهان را از لحاظ شمارش و مدت زمان آنها محاسبه کند. سپس در مقابل هر یک از گناهان یک نیکی مناسب را در نظر گیرد تا اینکه به مقدار گناهان و سیئات، کارهای نیک و حسنات انجام دهد و این برگرفته از حدیث پیامبر خداست که میفرماید: «اتَّقِ اللَّهَ حَيْثُما كُنْتَ، وأتْبعِ السَّيِّئَةَ الحَسَنَةَ تَمْحُها» [۵۵]. «هر کجا هستی از خدا بترس، به دنبال گناه کار نیک انجام بده تاآن را محو کند».
بلکه برگرفته از قول خداوند متعال است که میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّئَِّاتِۚ﴾[هود: ۱۱۴].
«همانا خوبیها، بدیها را از میان میبرد».
بنابراین کفارۀ گوشدادن به لعب و لهویات، شنیدن قرآن و اذکار مجالس است. و کفارۀ نشستن در مسجد با جنابت، اعتکاف و عبادت در آن است. و کفارۀ لمس قرآن بدون وضو، احترام و زیاد خواندن آن است و همچنین قرآنی را بنویسد و آن را وقف کند. و کفارۀ شراب خوردن، صدقه و خیرات نوشیدنیهای حلال و پاکیزه و آنچه نزد وی محبوب است، میباشد. شمارش تمام گناهان ناممکن است و فقط منظور این است که شخص توبهکننده سلوک راه ضدیت را بداند، چه علاج بیماری به ضد باشد.
و هر تاریکی که از معصیت به دل رسد، جز نورِ نیکی از جنس ضد آن معصیت آن را نابود و محو نخواهد کرد. ضدها مناسب همدیگرند و برای آن باید که هر بدیی را به نیکی از جنس آن محو کند تا ضد آن باشد. چه سفیدی به سیاهی زایل شود نه به گرمی و سردی و این تدریج و تحقیق از جمله تلطّف است در طریق محو و امید در آن صادقتر است و وثوق بدان بیشتر از اینکه بر یک نوع از عبادات مواظبت کند. اگرچه آن نیز در محو گناهان مؤثر هم باشد. این بود حکم معصیت و گناه میان بنده و خداوند متعال.
و دلیل اینکه کفاره هر چیزی به ضد آن باشد این است که محبت دنیا سرچشمه همهی گناهان است و نمود پیروی ازدنیا در دل، شادبودن، الفت گرفتن بدان و آرزومندی بدان است. پس لاجرم هر اذیتی که به مسلمان رسد و دل او به سبب آن از دنیا متنفر شود کفارهای برای گناه او بشمار میآید، چه دل به غمها و اندیشهها از سرای غمها دور شود.
[۵۴] این همان نظر جمهور ائمه مذهب است و من در کتاب «فقه الزکاة» آن را ترجیح دادهام. [۵۵] بروایت ترمذی و آنرا حسن صحیح گفته است, و نووی در کتاب الاذکار ۱/۴۱۰.