۳- امید بستن به عفو خداوند
یکی دیگر از موانع تأخیر توبه، امید بستن به عفو خداوند و وسعت رحمت اوست. خداوند متعال در ارتباط با یهود میفرماید:
﴿لَنَا وَإِن يَأۡتِهِمۡ عَرَضٞ مِّثۡلُهُۥ يَأۡخُذُوهُۚ﴾[الأعراف: ۱۶٩].
«آنان متاع این دنیای پست را میگیرند و میگویند بخشیده خواهیم شد».
شکی نیست چنین میپنداری که خداوند تو را خواهد بخشید و این غرور و عجب کشندهای است. چه تضمینی هست که خداوند او را بیامرزد و آیا عهد و قراری در این رابطه با خدا بسته است؟ در صورتی که خداوند هر که را بخواهد میآمرزد و هر که را بخواهد عذاب میدهد و هیچ چیزی بازدارندهی حکم او نیست.
فرق میان مؤمن و منافق در این است که: مؤمن کارهای نیک انجام میدهد و میگوید: میترسم خداوند آن را از من نپذیرد! ولی منافق مرتکب گناهان میشود و میگوید: طمع دارم که خداوند مرا میآمرزد.
درست است که رحمت خداوند متعال همچون علمش بر همه چیز وسعت و احاطه دارد و فرشتگان در دعای خود میگفتند:
﴿رَبَّنَا وَسِعۡتَ كُلَّ شَيۡءٖ رَّحۡمَةٗ وَعِلۡمٗا﴾[غافر: ٧].
«پروردگارا، رحمت و دانش تو بر هر چیز احاطه دارد».
و خداوند متعال خطاب به کلیم خود حضرت موسی ÷میفرماید:
﴿عَذَابِيٓ أُصِيبُ بِهِۦ مَنۡ أَشَآءُۖ وَرَحۡمَتِي وَسِعَتۡ كُلَّ شَيۡءٖۚ﴾[الأعراف: ۱۵۶].
«فرمود: عذاب خود را به هر کس بخواهم میرسانم و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است».
خداوند متعال عذاب را به صورت خاص و عارضی و رحمتش را به صورت عام در اصل قرار داده است که به دنبال آن عذابی دربارهی رحمتش میفرماید:
﴿فَسَأَكۡتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلَّذِينَ هُم بَِٔايَٰتِنَا يُؤۡمِنُونَ١٥٦ ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي﴾[الأعراف: ۱۵۶-۱۵٧].
«رحمتم را برای کسانی که پرهیزگاری میکنند و زکات میدهند و آنان که به آیات ما ایمان میآورند، مقرر میدارم. همانا که از این فرستاده پیامبر درس نخوانده ... پیروی میکنند».
و میفرماید:
﴿إِنَّ رَحۡمَتَ ٱللَّهِ قَرِيبٞ مِّنَ ٱلۡمُحۡسِنِينَ﴾[الأعراف: ۵۶].
«رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است».
امیدوار به رحمت خدا، خواهان اعمالی است که انسان را به این رحمت نزدیک کند. مانند ایمان، هجرت و جهاد همانگونه که در این آیه قرآن مییابیم:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِكَ يَرۡجُونَ رَحۡمَتَ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٢١٨﴾[البقرة: ۲۱۸].
«آنان که ایمان آورده وکسانی که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نمودهاند، آنان به رحمت خدا امیدوارند و خداوند آمرزندهی مهربان است».
خداوند متعال امید به رحمتش قرار نداده مگر پس از دریافت چنان مراحل صعب العبوری.
فرق میان رجا و آرزو در این است که: رجاء مقرون به کار و کوشش است ولی آرزو خالی از آن دو میباشد.
حضرت علی ÷در وصیت به فرزندش میفرماید: از توکل به آرزوی محض اجتناب کن که آن متاع احمقان است. و شاعر در این باره میگوید:
ولاتكن عبدالـمني فالمنى
رؤوس أموال الـمفاليس
بندهی آرزوها مباش که آرزوهای خشک و خالی متاع و سرمایهی مفلسان است.
خداوند متعال این نوع امید و آرزوی محض را از زبان یهود و نصاری بیان میفرماید:
﴿وَقَالُواْ لَن يَدۡخُلَ ٱلۡجَنَّةَ إِلَّا مَن كَانَ هُودًا أَوۡ نَصَٰرَىٰۗ تِلۡكَ أَمَانِيُّهُمۡۗ قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ١١١ بَلَىٰۚ مَنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَلَهُۥٓ أَجۡرُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ وَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ١١٢﴾[البقرة: ۱۱۱-۱۱۲].
«و گفتند: (هرگز کسی به بهشت درنیاید مگر آنکه یهودی یا ترسا باشد) این آرزوهای واهی ایشان است. بگو: اگر راست میگویید دلیل خود را بیاورید. آری، هر کس که خود را با تمام وجود به خدا تسلیم کند و نیکوکار باشد پس مزد وی پیش پروردگار است و او را بیمی نیست و غمگین نخواهد شد».
این بیان قرآن در ارتباط با آنهاست و این هم آرزوهای آنان است که بدون عمل آرزوی بهشت را دارند در صورتی که وارد بهشت میشود که دارای این دو صفت اساسی باشد: ۱- تسلیم بودن در برابر خداوند با تمام وجود ۲- نیکوکاری.
و در سورهی دیگر خداوند متعال از روی حکم و عدالت خود میان اهل کتاب و مسلمانان میفرماید:
﴿لَّيۡسَ بِأَمَانِيِّكُمۡ وَلَآ أَمَانِيِّ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِۗ مَن يَعۡمَلۡ سُوٓءٗا يُجۡزَ بِهِۦ وَلَا يَجِدۡ لَهُۥ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا١٢٣ وَمَن يَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَأُوْلَٰٓئِكَ يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا يُظۡلَمُونَ نَقِيرٗا١٢٤﴾[النساء: ۱۲۳-۱۲۴].
«پاداش و کیفر به دلخواه شما و به دلخواه اهل کتاب نیست. هر کسی بدی کند در برابر آن کیفر میبیند و جز خدا برای خود یار و مددکاری نمییابد و کسانی که کارهای شایسته کنند (چه مرد باشند و چه زن) در حالی که مؤمن باشند آنان داخل بهشت میشوند و به قدر گودی پشت هسته خرمایی مورد ستم قرار نمیگیرند».
برادر مسلمانم فراموش نکن که خداوند متعال از پیامبرش آدم ÷چشم پوشی نکرد از بابت خوردن لقمهای از آن درختی که او را از آن نهی فرموده بود، در صورتی که آدم را با دستان خود بیافریده و از روح خود در او دمیده و به فرشتگان دستور سجده او را داده بود! و فراموش نکن که خداوند متعال سخن نوح ÷را هنگامی که برای پسر کافرش در پیشگاه او شفاعت میکرد، نپذیرفت آنجا که فرمود:
﴿فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ٱبۡنِي مِنۡ أَهۡلِي وَإِنَّ وَعۡدَكَ ٱلۡحَقُّ وَأَنتَ أَحۡكَمُ ٱلۡحَٰكِمِينَ٤٥ قَالَ يَٰنُوحُ إِنَّهُۥ لَيۡسَ مِنۡ أَهۡلِكَۖ إِنَّهُۥ عَمَلٌ غَيۡرُ صَٰلِحٖۖ فَلَا تَسَۡٔلۡنِ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۖ إِنِّيٓ أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ ٱلۡجَٰهِلِينَ٤٦﴾[هود: ۴۵-۴۶].
«و گفت: پروردگارا، پسرم از کسان من است و قطعاً وعدهی تو راست است و تو بهترین داورانی. فرمود: ای نوح او در حقیقت از کسان تو نیست او دارای کرداری ناشایسته است پس چیزی را که بدان علم نداری از من مخواه، من به تو اندرز میدهم که مبادا از نادانان باشی».
این رد شدید درخواست شیخ پیامبران را ملاحظه کنید این بدان معنا است که بدون سبب و جهت نباید به آمرزش و تسامح خداوند امید داشت.
شاعر چه نیکو گفته است:
يا ناظراً يـرنو بـعيـني راقـد
ومشاهداً للأمر غيرمشاهد!
تصلالذنوب إلى الذنوب وترتجي
نيل الجنان ودرك فوز العابد
أنـسيت أن الله أخـرج آدمـا
منها إلى الدنيا بذنب واحد؟!
ای کسی که با چشمان خواب آلود مینگری و به امور و کارها بدون دریافت حقیقت مینگری.
گناه را به گناه وصل میکنی و امید نایل شدن به باغهای بهشتی و مقام عابدان داری؟!.
فراموش کردی که خداوند آدم را به وسیلهی یک گناه، از بهشت خارج نمود و به دنیا آورد؟!.
بنابر این مسرفان و ظالمان بر نفس خود و مقصران و ضایعکنندگان حقوق الهی قطعاً نبایستی که توبه را به تأخیر اندازند و خود را قانعکنند به اینکه خداوند بخشنده و مهربان است. چنین تصوری نشانه جهل و نادانی نسبت به مقام خداوند متعال و تمسک به یک طرف قضیه و اهمال و اعراض از طرف دیگر آن است.
خداوند متعال میفرماید:
﴿نَبِّئۡ عِبَادِيٓ أَنِّيٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ٤٩ وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ ٱلۡعَذَابُ ٱلۡأَلِيمُ٥٠﴾[الحجر: ۴٩-۵۰].
«به بندگان من خبر ده که منم آمرزندهی مهربان. و اینک عذاب من عذابی است درناک».
و باز خداوند متعال میفرماید:
﴿وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغۡفِرَةٖ لِّلنَّاسِ عَلَىٰ ظُلۡمِهِمۡۖ وَإِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ﴾[الرعد: ۶].
«و براستی پروردگار تو نسبت به مردم با وجود ستمشان بخشایشگر است و به یقین پروردگار تو سخت کیفر است».
اهتمام و توجه به این موضوع که خداوند به دلیل اینکه بخشایشگر و مهربان است بدون طاعات و عبادات ما را میبخشاید و ما را وارد بهشت میکند، یکی از موارد عجز و حماقت انسان است و از کیاست و درایت او به دور است. به دلیل اینکه پیامبر خدا جمیفرماید: «الكيس: من دان نفسه وعمل لما بعد الموت والعاجز من اتبع نفسه هواها وتمنی علی الله الأماني» [۲۱٧]. «کسی هوشیار و زیرک است که بر خویش مسلط است و برای پس از مرگ عمل میکند ولی ناتوان کسی است که هوسهای خویش را تبعیت کند و از خدا آرزوهای بسیار دارد».
مردان صالح روش و منش کسانی را که حقوق خدا را تضییع میکند و در مسیر اطاعت و انقیاد پروردگار خود هستند و سپس به عفو و آمرزش او دلبستهاند.
به شدت مردود میدانند و منکر چنین چیزی هستند. و یکی از شاعران آنان میگوید:
ما بـال قلبك ترضىأن تدنسه
وثوبك الدهر مغسول من الدنس؟
ترجوالنجاة ولم تسلك مسالكها
إن السفينة لا تجري على اليبس!
چگونه است که به آلودگی قلبت تن دادهای و لباس عمرت را با چرک عصیان شستشو دادهای؟
امید نجات و رستگاری داری در صورتی که راه آن را نپیمودهای، کشتی هیچگاه بر روی خشکی روان نمیگردد!.
البته امید به عفو و مغفرت خداوند متعال خواسته هر بندهی مسلمانی است، هرچند که گناهان و خطاهای بنده بسیار باشد. چنین امیدی از ضروریات اندیشهی هر مسلمانی است ولی دور از انصاف و کیاست که انسانی بدون کاشت بذری و یا غرس نهالی و بدون انجام آبیاری و فراهم آوردن شرایط رشد آنها، امید ثمر و باروری درخت را داشته باشد؛ زیرا که بیشتر از حد پا را فرانهادن و بدون تقدیم عمل و بذل جهد و کوشش در راستای آن، به عفو و رحم خدا چشم داشتن نوعی از ایمن شدن از مکر خداوند متعال است و خود عین خسران و زیان بر بنده میباشد. آنجا که خداوند متعال میفرماید:
﴿أَفَأَمِنُواْ مَكۡرَ ٱللَّهِۚ فَلَا يَأۡمَنُ مَكۡرَ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ٩٩﴾[الأعراف: ٩٩].
«آیا از مکر خدا خود را ایمن دانستند؟ با آنکه جز مردم زیانکار کسی خود را از مکر خدا ایمن نمیداند».
[۲۱٧] روایت ابن ماجه از شداد بن اوس سو چون در سند آن بقیه بن ولید وجود دارد لذا حدیث مدلس است (۴۲۶۰) و باز حاکم آن را روایت کرده و آن را صحیح دانسته و ذهبی آن را تأیید نموده (۴/۲۵۱) همانگونه که ترمذی به سند دیگر آن را روایت کرده و آن را حسن داشته ولی در سند او ابوبکر بن ابی مریم وجود دارد که پس از سرقت خانهاش دچار اختلاط گردید.