۸- ایجاد شادی و سرور پروردگار نسبت به توبهکننده
یکی دیگر از نتایج و ثمرات توبه، دستیابی به شادمانی بزرگی است که هیچ چیز همسان و معادل آن شادی نیست. که همانا آن شادی و سرور پروردگار والای جهانیان است نسبت به توبهی بنده خود و بازگشت او پس از گریزان و اسیرشدنش در دست شیطان و جنود آن، بهسوی معبود واقعی خود که این بنده گریزان و نافرمان به وسیلهی توبه از زنجیر اسارت نجات، و از زندان رهایی، و از دشمنش خلاصی یافته است، و به آستان پروردگار و محبوب خود که در زیر چتر احسان اوست، بازگشته تا او را در زیر چتر احسان خود پوشانده و نعمتهای ظاهری و باطنی، دینی و دنیوی، و مادی و معنوی را بر او ارزانی دارد.
توبه یکی از بندگان خدا، آنچنان موجب خشنودی و رضایت خداوند میشود که قلم و بیان ما از تعبیر و تصویر آن قاصر و ناقص است. شادی و خشنودی پروردگار نسب به توبهی بندهاش فراتر و رساتر از بیان رسول خدا ج است که ابن مسعود سروایت کرده است، پیامبر جمیفرماید: «لله أفرح بتوبة العبد من رجل نزل منزلا وبه مهلكه ومعه راحلته عليها طعامها وشرابه فوضع رأسه فنام نومه فاستيقظ وقد ذهبت راحلته فطلبها حتی اذا اشتد عليه الحر والعطش، قال:أرجع إلى مكاني الذي كنت فيه فأنام حتىأموت فرجع فنام نومه ثم رفع رأسه، إذ راحلته عليها زاده وطعامه وشرابه! فالله أشد فرحا بتوبة العبد المؤمن من هذا براحلته» [۲۱۲]. «خداوند متعال به توبهی بندهی مؤمن خود خشنودتر است از مردی که در زمین بیابان و مهلکی همراه با الاغ سواریش وارد شده باشد و آب و غذای او بار الاغش باشد، پس در آن بیابان سر نهد و بخوابد و هنگامی که بیدار شود الاغش رفته باشد و هر اندازه به دنبال آن گردد آن را نیابد تا آنجا که گرما و تشنگی سخت بر او فشار آرد. آنگاه بگوید: بگذار در جایی که بودم بازگرد و به خواب روم تا بمیرم، پس سر به زمین نهد بعد از مدتی بیدار گردد، الاغ خود را با آب و غذا نزدیک خود بیند، این بنده چقدر خشنود و شادان است. خداوند متعال به مراتب نسبت به توبهی بندهی مؤمن خود خشنودتر و شادانتر از این کس در چنین حالتی باشد».
ابن قیم، دررابطه با خشنودی خداوند متعال از توبهی تائب، بیان شیوا و جامعی دارد و میگوید: هیچ بندهی مسلمانی نباید از آن اهمال و اعراض نماید و جز کسانی که از معرفت ویژهای راجع به اسماء و صفات خداوند برخوردارند بدان فرح و شادی خداوند اطلاع نخواهند یافت و میگوید:
بدان که خداوند متعال در میان موجودات خود، نوع انسان را برگزید و او را گرامی و محترم و شریف قرار داد و او را اختصاص به خود داد و تمام اشیا را برای او آفرید. و همچنین در میان مخلوقات نوع انسان را در رابطه با معرفت، محبت، تقرب و اکرام خود برگزید که سایر موجودات از آن برخوردار نیستند. و باز خداوند متعال، آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست (حتی فرشتگان که از مقربان الهیاند) را برای انسان مسخر نموده و در خواب و بیداری، اقامت و مسافرت و در همه حال، ملائک را جهت حفظ و حراست نوع انسان قرار داده و کتابهایش را بهسوی او نازل فرموده و از میان آنان پیامبران خود را برگزیده و آنان را وسیله خطاب خود برای بشریت قرار داده است و در میان آنان، خلیل و کلیم، اولیاء، خواص و عالمانی برگزید و آنان را معدن اسرار، محل حکمت و جایگاه محبت خود قرار داد و بهشت و جهنم را برای آنان بیافرید. خلق و امر و همچنین ثواب و عقاب خداوند بر مدار نوع انسانی است و انسان گل سرسبد آفرینش الهی و غایت و مقصود امر و نهی و همچنین ثواب و مجازات او میباشد.
انسان سرآمد تمام مخلوقات خداوند است. پدرش آدم را با دست قدرت خود بیافرید و از روح خود در او دمید و به فرشتگان دستور داد که به او سجده برند و نامهای تمام اشیا را به او یاد داد و شرف و فضیلت انسان را بر فرشتگان و سایر موجودات برتری داد و به خاطر اینکه ابلیس به او سجده نبرد، ایشان را از آستان خود دور و مطرود داشت و او را به عنوان دشمن بنی آدم قرار داد.
شخص مؤمن از نوع انسان است و بطور مطلق ازبهترین موجودات و برگزیدهی پروردگار جهان است. خداوند انسان را بیافرید تا نعمتش را بر او ارزانی بخشد و او را مشمول احسان و عطایای خود قراردهد و از کرامت فضل خود بهرهمندش سازد، آن چنان نعمتی که به ذهن و اندیشهی هیچکس ناید. خداوند انسان مؤمن را بیافرید تا خواهان نعمتها و بخششهای باطنی و ظاهریش باشد. عطایایی که جز با محبت پروردگار حاصل نخواهند شد و پیشنیاز چنین محبتی طاعات و عبادات انسان و اینکه ذات مبارکش را بر تمام موجودات بیشتر دوست دارد ا آنجا که او را محبوب واقعی خود قراردهد و برای اثبات چنین محبتی، انسان مؤمن باید آنچه را که یک دوستدار توانگر بخشنده به محبوب و معشوقش عطا مینماید، او هم نسبت به پروردگار محبوب خود به مراتب بیشتر و بیشتر تقدیم دارد و در راستای دوستداشتن و خشنودی و همچنین رضایت خاطراو از هیچ کوششی فروگذار نکند و این بدان معنا است که اوامر و دستورات خداوند را با جان دل پذیرا و اعمال خود را معرف چنان محبتی قرار دهد و ازآن چه مورد خشم و نفرت خداوند باشد و به طور عموم از منهیات ذات متعال او، کوچک و بزرگ، جدا اجتناب ورزد که مبادا با انجام آنها از محبوبیت خداوندش بیفتد.
و طبیعی است که محبوب، دشمنی دارد که منفورترین مخلوقات نزد دوستدار میباشد و آن محبوب کمر دشمنی را با او بسته است و به بندگانش دستور داده است که دین، طاعت و عبادتشان خالص برای آفریدگارشان باشد نه برای دشمنان و مبغوضان او و انسان مؤمن نباید با دشمنان و با غضان و سرکشان خداوند، سر دوستی، محبت و ولا و سرپرستی قرار دهد که دوستی و محبت با دشمنان خدا و طاغوتیان سرکش، باعث نفرت خداوند که همان محبوب است خواهد گشت.
خداوند متعال با بندگانش عهد و پیمان بسته که او برای آنان اجود الاجودین، اکرم الأکرمین و ارحم الراحمین است و رحمتش بر خشمش، حلمش بر عقوبتش و عفوش بر مجازاتش پیشی گرفته و مخلوقاتش راسرشار از نعمت خود قرار داده و رحمت را بر خود مقرر داشته و ذات مبارکش احسان، کرم، عطا و نیکی را دوست دارد. فضل و کرم همه در قبضه اوست و تمام نیکی و خیر از او پرتوافکن است و دوستدارترین چیز نزد او همان احسان و نیکی است.
خداوند ذاتاً بخشنده است و بخشش هر آنچه آفریده و میآفریند نسبت به بخشش او کمتر از یک خردل است، بخشندهی مطلق نیست جز او و بخشش هر بخشندهی دیگر از بخشش او تراوش مییابد. محبت خداوند متعال به کرم و عطا و احسان و همچنین به نیکو بخشش و فضل بیشتر از آن است که به اندیشهی کسی خطور کند و یا به ذهن کسی آید و خشنودی خداوند نسبت به عطا و کرم و بخشش خود به دیگران به مراتب بیشتر و بیشتر از گیرنده و دریافت کنندهی عطا و کرم و بخشش میباشد و پروردگار متعال نسبت به عفو، کرم و احسان به دیگران نیازمندتر است تا دریافتکننده آنها.
پس هر گاه خداوند، یکی از بندگانش که محبوبترین آفرینش خود اوست و انواع کرامت و فضل و بزرگواری را بر او ارزانی داشته و او را محل و موضع معرفت خود قرار داده، قرآن را بهسوی او نازل فرموده و پیامبرش را برای راهنمایی او ارسال داشته و او را مورد خطاب قرار داده و لحظهای او را رها و ترک ننموده است، با آن همه خصوصیات اگر مرتکب نافرمانی پروردگار شود و تمرد و عصیان ورزد و از مولایش سر باز زند و دشمن او را مولا و سرپرست خود قرار دهد و با اختیار خود راه عقوبت و خشم و انتقام را باز نماید و از پروردگار بخشنده و کریم خلاف آنچه که او بدان متصف است از بخشش و عطا و کرم خواستار شود، بلکه برعکس خواستار خشم و غضب و انتقام خداوند میگردد و خشم و غضب خداوند را در جای رضا و خشنودی او و انتقام و عقوبتش را در جای کرم و بخشش و نیکی او قرار دهد و در مسیر معصیت خلاف آنچه پروردگارش میخواهد از جود و احسان، گام نهد و ...
هر گاه محبوب و مقرب و برگزیدهی پروردگار، تغییر حالت دهد، از مولایش نافرمان و گریزان گردد و دست رد بر کرامت خداوند و رو به دشمن او نهد با وجود اینکه این بنده، احتیاج شدیدی به پروردگارش دارد و لحظهای نمیتواند از او بینیاز باشد.
این محبوب و برگزیدهی خدا اگر متحول شود و به اطاعت و خدمت خدا درآید. مولایش را به یاد آورد و از مسیر دشمن او بازگردد و جود و عطا و کرم پروردگارش را به یاد آرد و بداند که او قطعا به خدا نیازمند است و چارهای نیست جز اینکه بایستی بهسوی او بازگشت نماید، دیگر تاب و توان اقامت در شهر دشمن خدا را نخواهد داشت و ناگاه از کنار این دشمن بهسوی پروردگار و خالق و بخشایندهاش فرار کرده تا به آستان درگهش مشرف گردد. پیشانیش را بر اعتاب درگهش بمالد و خاک آستانش را بالین خود سازد، ذلیلانه و خاشعانه و گریان دستاویز باب پروردگارش گردد و از پیشگاهش تقاضای عفو و رحم و بخشش نماید و قلبش فروتنانه بهسوی درگه معبود واقعیش خاشع و خاضع گردد. در این صورت خداوند کریم و بخشنده رضا را به جای غضب، رحمت را به جای انتقام، عفو را به جای عقوبت، عطا را به جای منع و حلم را به جای مجازات خواهد نشاند. بازگشت و توبه عبد بهسوی مولایش برای آنچه که شایسته اوست و به مقتضای اسماء حسنی و صفات عالیه او است. در این حالت خشنودی و سرور خداوند از اینکه بنده گریزانش بهسوی او بازگشته، بایستی چگونه باشد؟ و بازگشت و توبه بنده در واقع مقتضیات اسماء و صفات عملی خداوند را به منصه ظهور میرساند [۲۱۳].
[۲۱۲] متفق علیه. [۲۱۳] مدارج السالکین: ۱/۲۶۴-۲۶۶. موانع توبه
۱- سبک و خوار شمردن گناه.
۲- طول امل.
۳- امید بستن به عفوات خداوند.
۴- یأس و نومیدی از مغفرت خداوند به دلیل استحکام و فراوانی گناه.
۵- جهل و نادانی نسبت به حقیقت گناه.
۶- استدلال به قضا و قدر.