د – به دنبال کار بد، کار نیک انجام دادن
این یک فرع دیگر است که مکمل دو فرع اخیر و مورد تأکید توبه میباشد و آن انجام دادن کار نیک به دنبال کار بد است تا آثار کار بد محو و نجاست و پلیدی آن پاک گردد. و این همان دستور رسول گرامی ج است هنگامی که ایشان را به چنین وصیت جامعی سفارش نمود و فرمود: «اتَّقِ اللَّهَ حَيْثُما كُنْتَ، وأتْبعِ السَّيِّئَةَ الحَسَنَة تَمْحُها، وخَالِقِ النَّاسَ بِخُلُقٍ حَسَنٍ». «هر کجا هستی از خدا بترس، و به دنبال گناه، کار نیک انجام بده تا آن را محو کند و با مردم خوش اخلاق و نیکورفتار باش» [۳۶].
منظور این است: مسلمانی که مرتکب گناه شده باید به دنبال توبه جهت محو گناه خود به طاعت و عبادت مبادرت نماید. مانند: نماز، صدقه، روزه، انجام کار نیک، استغفار، ذکر، تسبیح و یا کارهای نیک دیگر. همانطور که خداوند متعال میفرماید:
﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَيِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّئَِّاتِۚ﴾[هود: ۱۱۴].
«و در دو طرف روز [اول و آخر آن] و نخستین ساعات شب، نماز را بر پا دار، زیرا خوبیها، بدیها را از میان میبرد».
ابن العربی میگوید: کار نیک گناه را محو می کند، خواه کار نیک قبل از گناه و یا بعد از گناه باشد ولی بعد از گناه اولی است. زیرا افعال از دلها صادر و متأثر میشوند. بنابراین هر گاه کسی مرتکب گناهی شود در دل به انتخاب آن پرداخته است. پس هر گاه به دنبال آن، کار نیکی انجام دهد، آن کار نیک از دل تراوش یافته و باعث محو گناه میگردد.
ظاهر حدیث که میفرماید: «تَمْحُها». «آن را محو میکند» یعنی از صفحه ی دل حقیقت و ماهیت آن نابود میگردد و بعضی گفتهاند: منظور ترک مجازات است [۳٧].
بعد از گناه بهترین حسنه و کار نیکی که میتواند مؤثر واقع شود انجام ضد آن گناه از جنس خودش است. به این شیوه: اگر گناه کسی بد گفتن به شخصی باشد. کار نیک مدح و ستایش او در نزد کسانی است که او را غیبت کرده و یا طلب مغفرت برای او نزد پروردگار میباشد.
و اگر گناه کسی تمسخر و استهزا به مردمان بوده، کار نیک، احترام، گرامی داشت و یاد خیر آنان است که آن را جبران می کند.
و اگر گناه کسی خواندن کتاب انحرافی بوده، کار نیک، باید تلاوت قرآن و خواندن کتب حدیثی و علوم اسلامی باشد.
و اگر گناه کسی نافرمانی والدین بوده، کار نیک، در مقابل آن عبارت است از مبالغه در نیکی کردن و گرامی داشتن آنها بویژه در ایام پیری.
و اگر گناه کسی قطع صله ی رحم و بدی با خویشاوندان بوده، کار نیک نسبت به آنان عبارت است از پیوند و مواصلت با آنان اگرچه مقاطعه و قهر کرده باشند و عطا و بخشش به آنان است گرچه تو را محروم داشته باشند.
و اگر گناه کسی نشستن در مجالس لهو و لعب حرام بوده است، کار نیک، عبارت از همنشینی در مجالس خیر و ذکر و علم نافع است.
و اگر گناه کسی نوشتن اخبار و گزارش بر ضد اسلام و داعیان آن بوده است، کار نیک عبارت است از نشر اخبار صادق و آراء پسندیده. خلاصه بر ضد عمال قبلی کارکردن است.
و اگر گناه کسی تالیف کتب گمراه و دعوتکننده بهسوی منکرات قولی و عملی و محرّک شبهات فکری و رفتار شهوانی بوده باشد. کار نیک او باید تألیف کتابهایی باشد که داعی خیر، آمر به معروف و ناهی از منکر باشند، درست برخلاف جهت اولی.
و اگر گناه کسی در پخش آواز و ترانههای مبتذل و بیبند و باری و همچنین تحریک غرائز حیوانی و جنسی بوده باشد، کار نیک او باید نشر عفت و متانت و همچنین دعوت به حیا و پاکدامنی باشد.
و اگر گناه کسی ظلمکردن به مردم و تجاوز به حقوق ضعفا و پایمال نمودن کرامت و حقوق مادی و معنوی آنان بوده است، کار نیک او عبارت است از حرص و توجه به اقامۀ عدل و رعایت حقوق مظلومان، نشستن در کنار مستضعفان و دفاع از کرامت، شخصیت و حقوق آنان.
و اگر گناه کسی همراهی با حاکمانِ طاغوت و مستکبر بوده و همچنین تصدیق دروغ آنان و کمک و یاری نمودن آنان در جهت ظلم به ملت بوده است، کار نیک او عبارت است از: مبارزه با آن حاکمان ظالم و مستکبر در حدّ توان و افشای ظلم و قبایح و تکبر آنان برای مردم تا مردم از آنان دوری نمایند.
بنابراین کار نیک «حسنه» که باعث محو گناه توبهکننده میگردد در حد امکان باید: نقیض گناه، زایل کننده ی اثر آن و پاککننده ی نفس از شوائب گناه و معصیت باشد و آن، همانطور که امام غزالی بیان داشته است با رفتار تقابل و تضاد ایجاد میگرد؛ زیرا بیماری را با ضدِ خود، معالجه مینمایند لذا تاریکی گناه و معصیت جز با نور اعمال نیک محو و مرتفع نخواهد گشت، و تضاد و تقابل مناسب این موضوع است. پس باید برای رفع هر کار بدی در حد امکان کار نیکی از جنس خویش باشد تا آن را محو و مرتفع سازد: یعنی تفحص و تحقیق در راه محو گناه به شیوه مذکور از مواظبت و استمرار بر یک عبادت، امیدوارتر و نزدیکتر در جهت کسب مطلوب است هر چند آن هم بیاثر نخواهد بود.
بنابراین شیوه عملی تضاد و تقابل، در تکفیر و محو معصیت و گناه، در شریعت مشهود و ملموس است آنجا که قرآن کریم در کفاره «قتل خطا» آزادساختن یک بنده را واجب گردانیده زیرا بردگی خود نوعی مرگ معنوی است وآزادساختن او در واقع حیات بخشیدن به او است، وقتی که انسان قدرت و توانایی بر زنده گرداندن نقش مادی را ندارد، لذا لازم است که از لحاظ معنوی به وسیله ی آزادساختن بردهای او را زنده گرداند.
[۳۶] احمد و ترمذی از ابوذر سروایت نمودهاند. ترمذی میگوید: حدیث حسن و صحیح است، حاکم به شرط شیخین آن را صحیح دانسته، ذهبی در المذهب گفته است سند آن حسن است. «۱/۱۲۱». [۳٧] به فیض القدیر: ۱/۱۲۰ نگاه کنید.