توبه

فهرست کتاب

۲- تجدید ایمان

۲- تجدید ایمان

و از نتایج و منافع توبه این است که تائب به تجدید و بازسازی ایمان خود پس از آنکه مرتکب گناهان و خطا گشته، می‌پردازد. گناهان و معاصی ایمان شخص را مخدوش می‌کنند و گناه انسان را بسته به حجم، کمیت و کیفیت آن کم یا بزرگ مجروح می‌سازد، زیرا گاهی که صاحب آن بدان شاد گردد و از بازگو نمودن آن لذت برد سوای گناهی است که صاحبش بدان محزون و غمگین شود و از ارتکاب آن شرمنده شده باشد و از خداوند متعال پیوسته خواهان آن باشد که آن معصیت را بر او بپوشاند و در دنیا و قیامت ایشان را رسوا ننماید.

خرده معصیتی که از بنده خدا ناگهانی همچون تخمک خروس صادر گردد غیر از معصیتی است که از آن بنده تکرار گردد و بر آن اصرار ورزد و قلبش بدان وابسته گردد.

در هر صورت گناهان و معاصی، تأثیرات منفی بر ایمان مکلف دارند و پناه به خدا گاهی منجر به کفر خواهد گردید.

و در حدیث صحیح روایت شده که پیامبر جمی‌فرماید: «لا يزني الزاني حين يزني وهو مؤمن ولا يسرق السارق حين يسرق وهو مؤمن ولا يشرب الخمر حين يشربها وهو مؤمن» [۲۰۲]. «هیچ زناکاری هنگام عمل زنا مؤمن نیست و هیچ دزدی هنگام عمل دزدی مؤمن نیست و هیچ شرابخواری هنگام نوشیدن شراب مؤمن نیست».

و باز می‌فرماید: «إذا زنى العبد خرج منه الإيمان فكان علی رأسه كالظلة، فإذا أقلع، رجع إليه» [۲۰۳]. «هر گاه بنده‌ای مرتکب زنا شود، ایمان از او خارج می‌گردد و مانند سایه بر سر او می‌باشد و آنگاه که از گناه برگردد و عودت نماید، ایمان هم به‌سوی او بازمی‌گردد».

و باز می‌فرماید: «والله لا يؤمن، والله لا يؤمن، والله لا يؤمن! من لا يأمن جاره بوائقه» [۲۰۴]. «به خدا ایمان ندارد، به خدا ایمان ندارد، به خدا ایمان ندارد. کسی که همسایه‌اش از شر او در امان نباشد».

«لا يؤمن أحدكم حتى يحب لأخيه ما يحب لنفسه» [۲۰۵]. «هیچ کدام از شما ایمان کامل ندارد تا این‌که آنچه را برای خود دوست می‌دارد برای برادر دینیش نیز دوست داشته باشد».

«من كان يؤمن بالله واليوم الآخر فلا يؤذ جاره، ومن كان يؤمن بالله واليوم الآخر فليكرم ضيفه ومن كان يؤمن بالله واليوم الآخر فليقل خيرا أو ليصمت» [۲۰۶]. «هر کسی ایمان به خدا و روز آخرت دارد باید همسایه‌اش را اذیت نکند و آنکه ایمان به خدا و روز آخرت دارد باید مهمانش را احترام کند، و کسی که ایمان به خدا و روز آخرت دارد باید سخن خیر بگوید یا سکوت اختیار کند».

... و این بدان معنی است که هر کسی چنین صفاتی را نداشته باشد فاقد ایمان است.

در این احادیث منظور از نفی ایمان چیست؟ نمی‌خواهم به اختلافات فرق کلامی پیروان چنین نصوص و امثال آن دامن بزنم. ولی اتفاق نظر عالمان اسلامی بر این است که منظور از نفی ایمان، ایمان صادق و کامل در انسان است و منظور این است که به وسیله‌ی سیاهی و تاریکی معصیت، نور ایمان به کسوف رفته و یا به خاموشی می‌گراید و یا بدان معناست آن نیرو، جاذبه و تأثیر ایمانی که شخص قبل از ارتکاب معصیت داشته، بعد از ارتکاب گناهان و معاصی باقی نخواهد ماند.

بنابراین توبه‌ی صادق و نصوح در واقع تجدید ایمان، تقویت آن بعد از ضعف، بیداری و به حرکت درآوردن آن پس از سکون و خاموشی و تثبیت و استحکام بخشیدن به آن است در پی دغدغه و تشکیک در آن همراه با شوق و اشتیاق کامل و انگیزه و احساسات زنده و جدید که شخص تائب را به‌سوی خیر و نیکی سوق می‌دهد و او را از شر و بدی می‌رهاند.

از همین روست که قرآن کریم ایمان را بر توبه عطف می‌نماید و ایمان را مقارن و همسان توبه قرار داده است زیرا که ایمان مکمل توبه است بلکه تصحیح ایمان در گرو توبه می‌باشد. همان‌گونه که خداوند متعال در وصف «عبادالرحمن» می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِينَ لَا يَدۡعُونَ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ وَلَا يَقۡتُلُونَ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَا يَزۡنُونَۚ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ يَلۡقَ أَثَامٗا٦٨ يُضَٰعَفۡ لَهُ ٱلۡعَذَابُ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَيَخۡلُدۡ فِيهِۦ مُهَانًا٦٩ إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ عَمَلٗا صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِكَ يُبَدِّلُ ٱللَّهُ سَيِّ‍َٔاتِهِمۡ حَسَنَٰتٖۗ[الفرقان: ۶۸-٧۰].

«و کسانی‌اند که با خدا معبودی دیگر نمی‌خوانند و کسی را که خدا خونش را حرام کرده است جزبه حق نمی‌کشند و زنا نمی‌کنند. و هر کس این‌ها ‌را انجام دهد سزایش را دریافت خواهد کرد. برای او در روز قیامت عذاب دو چندان می‌شود و پیوسته در آن خوار می‌ماند، مگر کسی که توبه کند و ایمان ا‌ورد و کار شایسته کند. پس خداوند بدی‌هایشان را به نیکی‌ها تبدیل می‌کند».

و باز خداوند می‌فرماید:

﴿وَإِنِّي لَغَفَّارٞ لِّمَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا ثُمَّ ٱهۡتَدَىٰ٨٢[طه: ۸۲].

«و به یقین من آمرزنده کسی هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و کار شایسته انجام دهد و به راه راست هدایت یابد».

تجدید ایمان، به خدا در روان توبه‌کننده دارای دلایل و نشانه‌هایی است که علامت و شناخت توبه صحیح و ایمان واقعی هستند.

از جمله: ۱- آشنایی با خوبی و نیکویی (بِرّ) خداوند متعال که شخص را در حال ارتکاب معصیت، مخفی و مستور داشته با وجود این‌که کاملاً بر او مطلع بوده و اگر می‌خواست او را در میان مردم افشا می‌نمود تا از او دوریگیرند ولی چنین کاری نکرده و این کمال نیکویی و خوبی او در حق مؤمنان است و یکی از نامهای پروردگار «البرّ: نیکویی، خوبی» است. و این بر و نیکویی از جانب مولای بنده دلیل بر کمال بی‌نیازی مولا از بنده و کمال نیازمندی بنده به مولاست. و اینجاست که بنده‌ی تائب، بذر این منت پروردگار را در درون خود می‌کارد و نیکی، احسان و کرم او را به عیان خواهد داد و خود را از تعلق به غیر خدا فارغ می‌سازد و جز به یاد، شکر، سپاس و عبادت نیک خداوند، خود را مشغول نخواهد نمود. چرا که روی آوردن فقط به ذات باری و اعراض از ماسوای او منظور اساسی و مقصد واقعی هر بنده‌ی مؤمن و تائب است.

۲- احساس حلم و حوصله خداوند در این‌که به گناهکار مهلت می‌دهد و اگر می‌خواست ایشان را به زودی مجازات می‌کرد ولی خداوند، حلیمی است که در انتظام و کیفر تعجیل نمی‌ورزد. از اینجا است که بنده‌ی مؤمن خداوند و پروردگارش با نام «حلیم» می‌شناسد و صفت حلم او را عینا لمس می‌نماید.

۳- آشنایی با کرم و بخشش پروردگار در قبول و پذیرش عذر و معذرت بندگان، که هر گاه بنده‌ی مؤمن و تائب، به خاطر ضعف و ناتوانی و غلبه‌ی هوای نفسانی و شیطانی و... مرتکب گناه و خطایی شود، خداوند متعال با کرم و بخشش خود، عذر او را می‌پذیرد که چنین حالتی باعث می‌شود که بنده به نوع دیگر به یاد و شکر و محبت خداوند اشتغال ورزد، غیر از یاد وشکر و محبت قلبی زیرا که محبت تو در مقابل کسی که به تو احسان و نیکی کرده وبه تو پاداش خوب داده و در مقابل بدیهایت تو را مؤاخذه ننموده بلکه تو را آفریده است به مراتب بیشتر است از محبت تو در مقابل احسان تنها. لذا عبودیت توبه بعد از گناه خود نوعی دیگر است.

۴- تائب فضل و بزرگواری خداوند را در آمرزش و مغفرتش بشناسد که مغفرت، فضلی از فضایل خداوند برای بندگان است. اگر ایشان بلافاصله حق خود در مقابل هر گناه از تو می‌ستاند و تو را مجازات می‌نمود، یک کار عادلانه و پسندیده بود ولی می‌بینیم که با فضل خود همچنان تو را می‌بخشد و به استحقاق تو را کیفر نمی‌نماید که چنین حالتی باعث شکر و محبت پروردگار و همچنین بازگشت به‌سوی او و شادی و مسرت در مقابل چنین بخشایشی می‌باشد و سبب می‌شود که خداوند را با نام «غفار: بسیار بخشنده» لمس نمایی و چنین صفتی را مشاهده نمایی و به مقتضای آن پروردگار خود را عبادت و پرستش نمایی که این‌گونه عبودیت و محبت و شناخت، خود نوعی دیگری است.

۵- شخص توبه کننده مراتب ذلت، فروتنی و شدت نیاز را در پیشگاه خداوند اعمال نماید؛ زیرا که نفس در چنان حالاتی خود را شبیه پروردگار می‌پندارد و اگر بتواند آنچه را فرعون می‌گفت: ﴿فَقَالَ أَنَا۠ رَبُّكُمُ ٱلۡأَعۡلَىٰ٢٤من پروردگار والای شمایم» او هم می‌گوید ولی چون فرعون حکومت خودکامه داشت آنچه در باطن داشت، اظهار نمود ولی دیگران ناتوانند و آن ادعا را در خود مستور و مخفی می‌دارند لذا رهایی از این انانیت و کبر و جایگاه خدا نشستن، جز با ذلت عبودیت و خشوع و خضوع و افتقار دربارگاه خداوند، حاصل نخواهد شد. و ذل عبودیت و خشوع و خضوع و افتقار در بارگاه خداوند، حاصل نخواهد شد. و ذل عبودیت، خود بر چهار مرتبه است:

مرتبه‌ی اول: مشترک میان تمام مخلوقات است و آن ذلت نیازمندی و فقر به‌سوی خداوند متعال است. تمام اهل آسمان‌ها و زمین نیازمند و فقیر درگاه خداوند هستند و فقط خداوند است که از آنان بی‌نیاز است. تمام ساکنین آسمان‌ها و زمین از او سائلند و فقط خداوند است که از هیچ کسی، سؤال و درخواستی ندارد.

مرتبه‌ی دوم: ذلت طاعت و عبودیت است که با اختیار خود، خود را در پیشگاه خداوند خوار سازد که چنین مرتبه‌ای مخصوص طاعت‌گذاران است و از عبودیت در همین است.

مرتبه‌ی سوم: ذلت محبت است که دوستدار، ذاتا ذلیل است و به مقدار محبتش نسبت به محبوب ذلت به او دست می‌دهد، بنابراین محبت بر مبنای ذلت در مقابل محبوب است همانطور که گفته‌اند:

اخضع وذل لـمن تحب، فليس في
حكم الهوی أنف يشال ويعقد

فروتن باش و در مقابل محبوب خود را ذلیل و خوار گردان که دماغ مغرور و سرکش در حیطه عشق و محبت نباشد.

و دیگری گفته:

مساكين أهل الحب، حتی قبورهم
عليها تراب الذل بين الـمقابر [۲۰٧]

دوستداران و عاشقان مسکین‌اند، حتی قبرهایشان در قبرستان‌ها، خاک ذلت و خواری بر سر دارند.

مرتبه‌ی چهارم: ذلت در مقابل گناه و معصیت.

هر گاه این مراتب چهارگانه در انسان جمع شوند، ذلت و فروتنی در پیشگاه خداوند کامل‌تر خواهد بود که ذلت و فروتنی در برابر خداوند به خاطر ترس و خشیت، محبت و بازگشت، طاعت، فقر و نیازمندی به‌سوی اوست [۲۰۸].

***

[۲۰۲] متفق علیه از ابوهریره س، صحیح جامع الصغیر (٧٧۰٧). [۲۰۳] ابوداود و حاکم از ابوهریره س، مرجع قبلی، (۵۸۶). [۲۰۴] روایت احمد و بخاری از ابوهریره س، صحیح جامع الصغیر (٧۱۰۲) [۲۰۵] متفق علیه، از حدیث انس س، مرجع قبلی ٧۵۳۸. [۲۰۶] صحیح بخاری ۶۰۱۸. [۲۰٧] در هامش اصل کتاب «مدارج السالکین» نوشته شده:
أذل لـمن أهوی لأكسب عزه
وكم عزة قد نالها الـمرء بالذل
اذا كان من تهوی عزیزاًولـم تكن
ذلیلا له، فاقر السلام علی الوصل
[۲۰۸] نگاه: مدارج السالکین: ۱/۲۰۶-۲۰٧.