۵- گناهان، یا معصیتها هستند و یا بدعتها
گناهان به دو دسته تقسیم میشوند: ۱- معصیتها ۲- بدعتها. و هر دو موجب خشم خدا و انحراف از راه است.
در حدیث شریف از عرباض بن ساریۀ سروایت شده که پیامبر خدا جمیفرماید: «إياكم ومحدثات الأمور فإن كل بدعة ضلالة». «از بدعتها و نوآوریها دوری کنید؛ زیرا هر امر نو موجب گمراهی است».
و باز پیامبر ج میفرماید: «من أحدث في أمرنا ما ليس منه فهو رد» [٩۶]. «هر کسی در دین ما چیزی را برخلاف دستورات ما بیاورد، مردود است و از او پذیرفته نخواهد شد».
زیرا به چیزی تقرب به خدا جسته که خدا بدان دستور نداده و چیزی از شریعت خودساخته که خداوند بدان اجازه نداده است. بنابر این عبادت در اسلام بر دو پایه اصلی بنا نهاده شده است: ۱- پرستش خدا ۲- شریعت خدا و هیچ چیز دیگری جز این دو نزد خداوند پذیرفتنی نیست.
مبتدع و نوآور، غیرشریعت الهی را دستور کار خود قرار میدهد.
توبه از بدعتها همانند سایر گناهان دیگر، واجب است.
عالمان سلف گفتهاند: از نظر ابلیس، بدعت از معصیت محبوبتر است؛ زیرا انسان عاصی و نافرمان، احساس میکند که مرتکب گناهی شده و با دستورات خداوند مخالفت ورزیده است برخلاف انجامدهندۀ بدعت و نوآوری که آن را عین عبادت و شریعت میپندارد.
حقیقت این است که بدعت نوعی از گناهان است ولی از نوع گناهان ویژه و خطرناک، که مبتدع به وسیلۀ انجام دادن آن به خدا تقرب میجوید و چنان معتقد است که نزدیکترین عبادت که انسان را به خدا نزدیک کند همین است و بس و از و منکران و مخالفان آن بدعت، نزد خدا تقرّب بیشتری دارد.
و این یکی از خطرات شدید بدعت است که این آیۀ قرآن بر انجامدهندۀ آن مطابقت دارد.
﴿أَفَمَن زُيِّنَ لَهُۥ سُوٓءُ عَمَلِهِۦ فَرَءَاهُ حَسَنٗاۖ﴾[فاطر: ۸].
«آیا آن کسی که زشتی کردارش برای او آراسته شده و آن را زیبا میبیند ...».
و باز میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ ضَلَّ سَعۡيُهُمۡ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَهُمۡ يَحۡسَبُونَ أَنَّهُمۡ يُحۡسِنُونَ صُنۡعًا١٠٤﴾[الکهف: ۱۰۴].
«آنان کسانیاند که تلاششان در زندگی دنیا به هدر رفته و خود میپندارند که کار خوبی انجام میدهند».
به همین خاطر ترس و خشیت سلف از بدعت به مراتب بیشتر از معصیت بوده و مردم را بیشتر از بدعت میترسانیدند زیرا صاحب معصیت بعضی اوقات سریع از گناه توبه میکند چون میداند که مرتکب گناه و معصیت شده و چنان دغدغهای باعث بیداری و احساس درد و آلام او میگردد و در راستای همین عذاب روحی و آلام قلبی است که در درون شخص گناهکار انقلاب و تحولی ایجاد میشود که آن به عنوان مطلع توبه به شما میآید.
ولی بدعتگزار در رفتارش خود را در امان میبیند و از نفس خویش راضی است، احساس هیچ درد و رنج در راستای گناهش نمیکند و بیشتر خود را متعبد و پایبند به شریعت میداند تا گناهکار و مخالف با دستورات شریعت و چه بسا در عبادتش مبالغه و افراط مینماید و عبادات ظاهریش بیشتر و مهمتر از عبادات بسیاری از متدینان میباشد همانطور که حدیثی راجع به خوارج روایت شده که پیامبر جمیفرماید: «يحقر أحدكم صلاته إلى صلاتهم وقيامه إلى قيامهم وقراءته إلى قرائتهم» [٩٧]. «هر کدام از شما نماز، قیام و قرائتش را نسبت به آنان، کم و کوچک میشمارد».
[٩۶] مسلم از جابر روایت کرده است. [٩٧] صحیح الجامع، البانی [٧/۱۲۵ ]