توبه

فهرست کتاب

۵- پیروزی بر نفس اماره (بدکاره)

۵- پیروزی بر نفس اماره (بدکاره)

یکی دیگر از نتایج و ثمرات توبه، پیروزی توبه‌کننده بر شهوات نفس خود است از قبیل خواهش‌های نفسانی، قلبی و جاذبه‌های غریزی و فطری که انسان را به‌سوی ارتکاب گناه و معصیت می‌کشانند و نفسی که انسان را از خیر و طاعات باز می‌دارد که قرآن آن را «نفس اماره بالسوء» نامیده آنجا که در داستان یوسف صدیق ÷ از زبان زن عزیز مصر بیان می‌دارد:

﴿وَمَآ أُبَرِّئُ نَفۡسِيٓۚ إِنَّ ٱلنَّفۡسَ لَأَمَّارَةُۢ بِٱلسُّوٓءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّيٓۚ إِنَّ رَبِّي غَفُورٞ رَّحِيمٞ٥٣[یوسف: ۵۳].

«و من نفس خود را تبرئه نمی‌کنم، چرا که نفس قطعاً به بدی امر می‌کند مگر کسی را که خدا رحم کند، زیرا پروردگار من آمرزنده مهربان است».

صیغه‌ی «امارة» دلالت بر مبالغه و کثرت دارد و آن پیوسته دستور به بدی می‌دهد و انسان را مدام تحریک و تشویق به بدی می‌کند و چه بسا انسان گاهی در مقابل جاذبه‌ها و خواهشهای نفسانی خود ضعیف و ناتوان گردد و نسبت به گرایشهای نفس اماره‌اش جواب مثبت دهد تا آنجا که قرآن کریم داستان نخستین جنایت و قتل را که در تاریخ بشریت روی داد، برای ما بازگو می‌کند. در آن زمان که بشر نمی‌دانست چگونه جنازه‌های مردگان خود را دفن نماید و آن واقعه در داستان دو فرزند آدم است که خداوند واقعیت خبر آنان را برای ما بازگو می‌کند و می‌فرماید:

﴿إِذۡ قَرَّبَا قُرۡبَانٗا فَتُقُبِّلَ مِنۡ أَحَدِهِمَا وَلَمۡ يُتَقَبَّلۡ مِنَ ٱلۡأٓخَرِ قَالَ لَأَقۡتُلَنَّكَۖ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ ٱللَّهُ مِنَ ٱلۡمُتَّقِينَ٢٧ لَئِنۢ بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقۡتُلَنِي مَآ أَنَا۠ بِبَاسِطٖ يَدِيَ إِلَيۡكَ لِأَقۡتُلَكَۖ إِنِّيٓ أَخَافُ ٱللَّهَ رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٢٨ إِنِّيٓ أُرِيدُ أَن تَبُوٓأَ بِإِثۡمِي وَإِثۡمِكَ فَتَكُونَ مِنۡ أَصۡحَٰبِ ٱلنَّارِۚ وَذَٰلِكَ جَزَٰٓؤُاْ ٱلظَّٰلِمِينَ٢٩ فَطَوَّعَتۡ لَهُۥ نَفۡسُهُۥ قَتۡلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُۥ فَأَصۡبَحَ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِينَ٣٠[المائدة: ۲٧-۳۰].

«هنگامی که هر یک از آن دو قربانی پیش داشتند، پس از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. (قابیل) گفت: حتما تو را خواهم کشت. (هابیل) گفت: خدا فقط از تقوا پیشگان می‌پذیرد. اگر دست خود را به‌سوی من دراز کنی تا مرا بکشی، من دستم را به‌سوی تو دراز نمی‌کنم تا تو را بکشم، چرا که من از خداوند، پروردگار جهانیان می‌ترسم،من مى‌خواهم تو با گناه من و گناه خودت [به‌سوى خدا] بازگردى، و در نتیجه از اهل آتش باشى، و این است سزاى ستمگران». پس نفس اماره‌اش او را به قتل برادرش ترغیب کرد و وی را کشت و از زیان‌کاران شد».

ملاحظه کنید که نفس اماره، انسان را تا به کجا می‌کشاند تا آنجا که او را به قتل برادرش که پاک و آراسته و بدون گناه بود، وا می‌دارد! خداوند از مقتول قربانی را پذیرفت و از قاتل نپذیرفت، و این برادر مسکین جرمی و گناهی نداشت که به سبب آن به قتل برسد؟!.

چنین نفسی هر گاه لگام گسیخته رها گردد و تسلیم غرایز نفسانی خود شود، صاحبش را به دام هلاکت خواهد انداخت. اینجا است که بایستی به مجاهدت وریاضت آن پرداخت تا تزکیه و رستگار گردد. همان‌گونه که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَنَفۡسٖ وَمَا سَوَّىٰهَا٧ فَأَلۡهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقۡوَىٰهَا٨ قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَكَّىٰهَا٩ وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا١٠[الشمس: ٧-۱۰].

«سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد. سپس پلیدکاری و پرهیزگاریش را به آن الهام کرد که هر کس آن را پاک گردانید قطعاً رستگار شد و هر که آلوده‌اش ساخت قطعا باخت».

به همین دلیل است که انسان از نفس «اماره» به نفس «لوامه: سرزنش‌کننده» انتقال می‌یابد. آنجا که قران در سوره قیامت می‌فرماید:

﴿لَآ أُقۡسِمُ بِيَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ١ وَلَآ أُقۡسِمُ بِٱلنَّفۡسِ ٱللَّوَّامَةِ٢[القیامة: ۱-۲].

«نه! سوگند به روز قیامت و باز نه! سوگند به وجدان سرزنشگر».

«لوامۀ» صیغه مبالعه سرزنشگری است که صاحبش را هرگاه مرتکب شری یا کوتاهی در خیری گردد، بسیار و فراوان سرزنش می‌کند و او را پیوسته مورد ملامت قرار می‌دهد تا به‌سوی توبه و بازگشت به درگاه خداوند راه یابد.

و گاهی چنان ارتقاء می‌یابد و به سمت کمال روان می‌شود که به سطح «نفس مطمئنه» می‌رسد که قرآن در آن باره می‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئِنَّةُ٢٧ ٱرۡجِعِيٓ إِلَىٰ رَبِّكِ رَاضِيَةٗ مَّرۡضِيَّةٗ٢٨[الفجر: ۲٧-۲۸].

«ای نفس مطمئنه، خشنود و خداپسند به‌سوی پروردگارت بازگرد».

شکی نیست که هر گاه توبه‌کننده با توبه‌ی نصوح به‌سوی پروردگارش بازگردد در میدان نبرد بزرگی که بعضی آن را به کلمات مأثور نام نهاده‌اند، پیروز خواهد شد که روایت شده: «الـمؤمن بين خمس شدائد: بين مسلم يحسده ومنافق يبغضه وكافر يقاتله وشيطان يضله، ونفس تنازعه» [۲۰٩]. «انسان مسلمان در میان پنج نبرد قرار دارد: ۱-مسلمانی که به او حسد ورزد. ۲- منافقی که او را مبغوض و منفور دارد ۳- کافری که با او به نبرد پردازد ۴- شیطانی که او را گمراه سازد ۵- نفسی که با او در نزاع باشد».

مبارزه با نفس یک نوع نبرد است با دشمن فراوان، در میادین متعدد با سلاحهای گوناگون، نبرد داخلی و خارجی که تمام این‌ها ‌بیداری و آمادگی و استعداد کافی و جامعی را می‌طلبند که پیوسته در مبارزه دائمی و بخشش مستمر باشند و پیروز کسی است که خدا او را یاری دهد.

***

[۲۰٩] ضعیف الجامع ؛ البانی شماره [۴٧۴٩] و آنرا بسیار ضعیف گفته است.