کدام یک بهتر است: مطیع فرمانبردار یا تائب صادق و مخلص؟
از سؤالهای مهم دیگری که در باب توبه مطرح میشود، این سؤال است که آیا شخص مطیعی که مرتکب گناهی نشده، بهتر است یا گناهکاری که با توبۀ خالص و نصوح بهسوی پروردگارش برگشته است؟
ابن قیم میگوید علما در این باره اختلاف دارند:
گروهی میگویند: کسی که گناه نکرده بر کسی که گناه کرده و توبۀ نصویح انجام داده، برتری دارد. به چند دلیل:
اول ـ کاملترین و فاضلترین خلق نزد خدا، مطیعترین آنان نسبت به پروردگار خود میباشد و طبیعی است کسی که مرتکب گناه نشده از دیگران مطیعتر است بنابراین آن بهتر و فاضلتر است.
دوم ـ در زمانی که شخص گناهگار به گناه اشتغال داشته، شخص مطیع چند مرحله از او سبقت گرفته، بنابر این مقام و درجۀ مطیع از عاصی تائب بیشتر است.
سوم ـ هدف و غایت از توبه این است که گناهان و سیئات شخص را محو سازد و به مقام کسی که گناه نکرده نایل آید. پس تلاش او در زمان معصیت نه به نفع و نه به زیان او بوده، لذا سعی و تلاش او کجا و سعی و تلاش کسی که پیوسته در کسب منفعت بوده کجا؟
چهارم ـ خداوند بر معصیت و مخالفت اوامرش بر بنده خشم میگیرد، بنابراین در مدت مشغولبودن آن شخص به گناه نصیبش خشم خداوند بوده ولی بهره شخص مطیع رضایت پروردگار بوده است.
پنجم ـ گناه به منزلۀ نوشیدن سمّ است و توبه به منزلۀ پادزهر و داروی آن است. طاعت سلامتی به بار میآورد و سلامتی و عافیت دائمی بهتر است ازسلامتیای که بعد از یک دوره بیماری و مصرف داروهای مختلف حاصل آید. چنین فردی سالم است ولی بدن رنجوری دارد.
ششم ـ گناهکار در معرض خطر شدید میباشد و میان سه حالت قرار دارد:
۱- احتمالا نابودی و هلاک به وسیله نوشیدن سمّ و پادزهر.
۲- از دست دادن نیرو و توان جسمی اگر از مرگ نجات یابد.
۳- بازگشت نیرو و توانش همانند قبل و یا بهتر از آن.
بیشتر همان دو قسم اولی میباشند و قسمت سوم شاید بسیار نادر باشد، زیرا که از یک طرف ضرر و زیان نوشیدن سمّ قطعی و یقینی است و امید میرود که به عافیت و تندرستی دست یابد و آن نسبت به اولی اندک است، برخلاف کسی که اصلاً سم را ننوشیده است.
هفتم ـ شخص مطیع بر بستان طاعت و عبادتش دژ و حصار محکمی قرار داده که دشمن به آن راه نمییابد، لذا ثمر، شکوفه، سبزی و طراوت باغ اطاعت پیوسته در رشد و نمو میباشد، ولی باغ شخص گناهکار، ترک و شکاف برداشته و قابل نفوذ دشمن گشته است.
هشتم ـ اگر دشمن در شخص گناهکار طمع کند به خاطر ضعف علم و ارادۀ او است و به همین خاطر به شخص گناهکار جاعل گفتهاند.
قتاده میگوید: اصحاب پیامبر خدا ج اجماع دارند بر اینکه هر چیزی که باعث عصیان خدا گردد، جهالت است و به همین خاطر خداوند متعال در مورد حضرت آدم ÷فرمود:
﴿وَلَمۡ نَجِدۡ لَهُۥ عَزۡمٗا﴾[طه: ۱۱۵].
«برای او عزمی استوار نیافتیم».
و در مورد دیگری میفرماید:
﴿فَٱصۡبِرۡ كَمَا صَبَرَ أُوْلُواْ ٱلۡعَزۡمِ مِنَ ٱلرُّسُلِ﴾[الأحقاف: ۳۵].
«پس همانگونه که پیامبران نستوه، صبر کردند، صبر کن».
ولی هر کس ارادهاش قوی، عملش کامل، ایمانش استوار گردد، دشمن در او طمع نخواهد کرد و این بهتر و خوبتر از دیگران است.
نهم ـ گناه و معصیت بناچار اثر بدی بر جای میگذارد که آن یا هلاک و نابودی کامل را در بردارد، و یا عذاب و مجازات که به دنبال آن شخص یا موردعفو و مغفرت قرار میگیرد و داخل بهشت میشود، و یا نقصانی در درجه و مقام او پدید میآید و تضعیف و کاهش نور ایمان وی را در پی دارد. و کار توبهگر در راستای زدودن و پوشاندن این آثار است. ولی کار مطیع در راستای ازدیاد و افزودنی و بالارفتن مقام و منزلت او است.
به همین خاطر «قیام اللیل» به عنوان نافله، مخصوص رسول خدا جبود؛ زیرا که در ازدیاد مقام و درجات تلاش و کوشش مینمود و عمل کسانِ دیگر در جهت تکفیر گناهان و سیئات میباشد پس این کجا و آن کجا؟
دهم ـ شخص مورد قبولِ خداوند همان بندۀ مطیعی است که با تمام اعمالش بهسوی او در حرکت است. و هر اندازه طاعات و عبادات بندۀ مطیع افزون گردد به همان انداز کسب و سعی او عظیم تر و افزونتر میگردد و این شخص مطیع به منزله مسافری است که با سرمایهاش به تجارت پردازد و ده برابر سرمایهاش را کسب کند. و باز با سرمایهاش در جهت تجارت به سفر پردازد و باز ده برابر سرمایهاش منفعت برد و برای بار سوم باز با سرمایهاش به مسافرت رود و ده برابر دارائیش نفع برد و هکذا چهار بار، پنج بار، شش بار و ... پس اگر یک بار از مسافرت بازماند و نرفت، به اندازۀ تمام آن سودی که به دست آورده و یا شاید بیشتر از آن از دستش خارج شود.
***
گروه مقابل، شخص تائب را بر مطیع ترجیح دادهاند، اگرچه حسنات و فضایل مطیع را بیشتر از آن میدانند و این برتری توبهکننده بر شخص مطیع به چند وجه است از جمله:
وجه اول: عبادت توبه از محبوبترین و گرامیترین عبادتها نزد خداست زیرا که خداوند توبهکنندگان را دوست میدارد.
وجه دوم: توبه نزد خداوند متعال دارای مقامی است که سایر طاعات آن را ندارند به همین خاطر خداوند متعال بسیار خوشحال میگردد از اینکه بندهای از بندگانش بهسوی او توبه کند و این فرح و سرور خداوند در هیچ یک از عبادات بجز توبه وارد نشده است و واضح است که این شادمانی خداوند تأثیر به سزایی در روح و قلب توبهکننده بر جای میگذارد، آنچنان که در توصیف نیاید.
وجه سوم: در توبه، ذلت، خواری، شکستگی، فروتنی و تملّق به درگاه خداوند وجود دارد که آن از بسیاری از اعمال ظاهری نزد خدا خوشایندتر و محبوبتر است. و اگر سایر عبادات در مقدار و کمیت بر عبادت توبه زیادی و فزونی داشته باشند، ذلت و شکسته نفسی در پیشگاه خداوند روح عبادت و مغز آن را دریافت نموده است.
وجه چهارم: دستیابی توبهکننده به مراتب ذلت و فروتنی در پیشگاه خداوند از همه بیشتر و کاملتر است، زیرا که او در تواضع فقر، عبودیت، محبت و ... با کسی که مرتکب گناه نشده مشارکت دارد ولی از آن طرف با شکستن قلبش به سبب معصیت از او برتری یافته است و خداوند متعال، بهترین موقع نزدیکی با بندهش را هنگام خواری و دل شکستگی بنده قرار داده است. چنانکه در اثر اسرائیلی وارد شده که میگفت: «خدایا تو را کجا یابم؟ فرمود: نزد دل شکستگانم». و به این خاطر نزدیکترین موقعیتی که بنده با خدای خودش دارد موقعی است که به سجده رود؛ زیرا سجده نهایت تواضع و شکستگی در پیشگاه خداوند را در بر دارد.
و شاید همین دلایل بتواند موجب برتری شخص تائب بر شخص مطیع گردند، به شرط آنکه توبهاش نصوح و صادقانه باشد که به جبران مافات بپردازد والله اعلم بالسرائر.
***