توبه

فهرست کتاب

ب – قصد جازم

ب – قصد جازم

در توبه، ندامت و پشیمانی مربوط به تقصیر و کوتاهی در انجام اوامر و نواهی پروردگار است که در گذشته از انسان سرزده است حال آنکه باید توجه داشت کارها و امور دیگری نیز هستند که مربوط به موضوع توبه می‌شوند و احتمال سهل‌انگاری و کوتاهی در انجام آنها در آینده می‌رود. بنابراین توبه عبارت است از قصد جازم و قطعی نسبت به ترک گناه و معصیت، بازگشتی چون شیر دوشیده که هیچ‌گاه به پستان بازنخواهد گشت. انسان هم باید گناهان را همین گونه ترک کند. مرجع چنین عملی ارادۀ انسان است لذا باید ارادۀ اشخاص در این موارد قوی و محکم باشد. ارادۀ سست و ضعیف کسانی که شکاک هستند و گرفتار وسوسه‌اند، یک پا را به جلو و یک پا را به عقب می‌گذارند، امروز قصد انجام کاری می‌نمایند و فردا از آن پشیمان می‌گردند و صبح توبه می‌کنند و شب از آن بر می‌گردند، قادر به انجام توبه حقیقی نیست.

آنچه در این قصد، مهم است اینست که باید شخص تائب قوی، مصمّم و در حین توبه قاطع و جازم باشد به طوری که در هنگام توبه هیچگونه تردید، یا تمایل به معصیت و یا اندیشه ی عودت در زمانی دیگر، در قلب و شعورش راه نداشته باشد.

نقض توبه عبارت است از اینکه: ارادۀ تائب بعد از مدتی سست و ضعیف شود و مغلوب هوای نفسانی و غرور شیطانی گردد. آنجاست که پای او می‌لغزد و دوباره در چاه معصیت و نافرمانی خداوند سقوط خواهد کرد.

از چنین کسی باز درخواست می‌شود که دوباره به توبه و بازگشت مبادرت نماید، به این صورت که از تو پشیمان شود و نیت خود را تصحیح گرداند که هنگام خلوص نیت هیچ‌کس نباید از قبول توبه خود مأیوس و ناامید گردد، زیرا خداوند می‌فرماید: ﴿فَإِنَّهُۥ كَانَ لِلۡأَوَّٰبِينَ غَفُورٗا[الإسراء: ۲۵] «اواب» یعنیکثیرالعودۀ «بسیار بازگشت کننده» به‌سوی خدا، فردی که مرتکب گناه می‌شود می‌داند که او پروردگاری دارد که گناهان او را می‌بخشد، پس به‌سوی او بازگشت می‌نماید و از درگاهش طلب آمرزش می‌کند و خداوند او را می‌آمرزد.

امام ابن کثیر می‌گوید:

هر گاه کسی نسبت به توبه قاطع و مصمم باشد، آن توبه، گناهان و خطاهای او را محو و از بین خواهد برد. همانطور که در حدیث صحیح روایت شده است: «الاسلام يجّبُ ما قبله، و التوبة تجّب ما قبلها». «همانگونه كه پذيرش اسلام گذشته را ناديده مي‌گيرد به همان صورت توبه، خطاهاي گذشته را از بين مي‌برد».

ابن کثیر می‌گوید: «آیا شرط توبه نصوح همانطور که در حدیث و اثر وارد شده، دوام و استمرار بر آن توبه تا وقت مرگ است و هیچ‌گاه بر گناه عودت ننماید؟ یا برای تکفیر گناهان عزم و اراده قاطع کافی است به طوری که اگر بعد از آن عزم، مرتکب گناهی شد زیانی به او نمی‌رساند به دلیل عمومیت در حدیث «التوبة تجب ماقبلها».

ابن قیم در کتاب مدارج ‌السالکین این بحث را مورد بررسی قرار داده است و دو نظریه را بیان نموده‌: نظریه ی کسانی که عدم بازگشت دائمی به گناه را شرط صحت توبه دانسته‌اند و می‌گویند: هر گاه توبه‌کننده به گناه بازگشت نماید، برای ما معلوم می‌گردد که توبه ی او باطل و ناصحیح بوده، ولی نظریه جمهور بر این است که عدم بازگشت به گناه شرط صحّت توبه نیست بلکه دل کندن از گناه، ندامت بر آن و قصد قطعی بر ترک گناه شرط صحت توبه است، بنابراین هر گاه تائب هر چند با قصد و اراده دوباره مرتکب گناه شد، استثنائاً آن گناه برای او آغاز می‌شود و موجب ابطال توبه ی گذشته نخواهد گردید.

و می‌گوید که این مسأله بر مبنای یک اصلی است و آن این است که هر گاه بنده‌ای از گناهی توبه کند و سپس بدان گناه بازگشت نماید، آیا مجازات گناه قبلی که از آن توبه کرده و سپس بدان عودت نموده، باز خواهد گشت؟ یعنی در صورت اصرار بر آن اگر بمیرد مستحق کیفر گناهِ اولی و آخری خواهد شد؟ یا این‌که کیفر گناه اولی به کلی باطل شده و هیچ‌گاه مجازات آن به او بازگشت نمی‌نماید بلکه مجازات فقط شامل آخری گناه است؟ در این اصل دو نظریه وجود دارد:

۱- گروهی می‌گویند: [اگر کسی از گناهی توبه کند و سپس به آن گناه عودت نماید] به دلیل فساد و بطلان توبه، گناه اولی هم بر او بر می‌گردد؛ زیرا توبه از گناه به منزله پذیرش اسلام بعد از کفر است و شخص کافری هر گاه مسلمان شد، این اسلام او باعث انهدام و نابودکنندۀ گناه کفر و توابع آن است. بنابراین هر گاه مرتدّ شد و به کفر اولی خود برگشت همراه با گناه ردّه، گناه اولی هم برای او عودت خواهد نمود. همانطور که در حدیث صحیح روایت شده که پیامبر ج فرمود: «مَنْ أَحْسَنَ فِى الإِسْلاَمِ لَمْ يُؤَاخَذْ بِمَا عَمِلَ فِى الْجَاهِلِيَّةِ وَمَنْ أَسَاءَ فِى الإِسْلاَمِ أُخِذَ بِالأَوَّلِ وَالآخِرِ» [۳۱]. «هر کسی اسلام خود را نیک بدارد از آنچه در دوران جاهلیت انجام داده، بازخواست نخواهد شد، و هر کسی اسلام خود نیک دارد و در آن بدی انجام دهد، نسبت به گناه اول و آخر [جاهلی و اسلام] مجازات خواهد شد».

این وضعیت کسی است که مسلمان شود ولی در اسلامیتش مرتکب اعمال بدی گردد. و واضح و روشن است که «ردّه» از بزرگ‌ترین بدی‌ها در اسلام است، بنابراین وقتی شخص پس از ارتکاب ردّه، به گناهان قبل از مسلمان‌شدنش مجازات می‌گردد و اسلام که فاصلۀ میان کفر و ارتداد او قرار گرفته، موجب سقوط گناه دوران کفر ایشان نمی‌گردد، به همان صورت توبه‌ای که در فاصله میان دو گناه قرار گرفته وقتی مانع مجازات گناه بعدی قرار نمی‌گیرد، موجب اسقاط و انهدام گناه ماقبل خود هم نخواهم گردید.

و این گروه باز می‌گویند: شرط صحت توبه دوام، استمرار و تعهد و وفا به آن است و در تعلیق شرطی قاعده بر این است که با فقدان شرط مشروط هم معدوم می‌گردد، لذا صحت اسلام مشروط به استمرار و وفای کامل به حقوق آن است و باز گفته‌اند: توبه واجب است به صورت وجوب مضیق در طول عمر پس زمان آن مدت عمر است، بنابراین استصحاب حکم توبه در مدت زمان عمر، بر تائب واجب است. نسبت توبه با عمر، مانند نسبت امساک از مفطرات [آنچه روزه را باطل می‌کند] در مدت روز روزه‌دار است. یعنی هر گاه روزه‌دار در بیشتر زمان روز از مفطرات امساک، و سپس روزه خود را به وسیله مفطره‌ای نقض نماید. آن مدت زمانی که روزه بوده، باطل شده و توجهی بدان نمی‌گردد و مانند این است که اصلاً در روز امساک ننموده است.

و باز می‌گویند: حدیث صحیح بر این ادعا دلالت دارد که می‌فرماید: «بنده‌‌ای اعمال بهشتیان را انجام می‌دهد تا آنجا که میان او و بهشت جز ذراعی نیست، ناگه قدر بر او معکوس می‌گردد و رفتار و اعمال دوزخیان را انجام می دهد و داخل دوزخ می‌گردد». موضوع در اینجا عمومیت دارد که آیا عمل و رفتار شخص، در مرتبه دوم تکفیر است که موجب خلود [ماندگاری و جاودانگی] او در دوزخ می‌گردد و یا فقط معصیت و گناه دیگری است که موجب خلود او در دوزخ می‌شود. در اینجا حدیث بیان ننموده «که او مرتد و از اسلام جدا گشته است بلکه حدیث می‌گوید که او کاری انجام می‌دهد که موجب دخول او در آتش می‌گردد. و در بعضی روایات سنن دیگر این‌گونه بیان شده: «بنده‌ای شصت سال در ساعت و عبادت خدا کار می‌کند ولی وقتی که مرگ او را فرا رسد در وصیتش ظلم و ستمی انجام می‌دهد و داخل و خارج دوزخ می‌گردد». بنابراین دچار «سوء خاتمه» یا عاقبت بد شدن جنبه عام دارد و چه نتیجه با کفر باشد و چه حاصل معصیت در نهایت تفاوتی ندارد و سرانجامِ انسان بستگی به ختمِ اعمال او دارد.

گروهی دیگر: قائلند به این‌که با نقض توبه گناه قبل از آن عودت نخواهد نمود و این‌گونه استدلال می‌نمایند: با توبه، گناه قبل از آن مرتفع و از بین رفته و انگار آن را انجام نداده و کان لم یکن تلقی می‌گردد. لذا بعد از توبه آن گناه عودت نخواهد نمود. یعنی تائب در صورت ارتکاب به گناه، گناه قبلی او عودت نخواهد نمود و فقط در رابطه با گناهان جاری مسؤول است.

و باز این گروه گفته‌اند: در صحت توبه شرط نیست که تائب تا وقت مرگ در عصمت باقی بماند، بلکه به محض این‌که شخص تائب از گناه پشیمان گشت و از آن باز ایستاد و بر ترک آن قصد جازم داشت، گناه او پاک می‌گردد، و استئناف گناه است که موجب استئناف مجازات می‌گردد.

و می‌گویند: این، مانند کفری که باعث حبط اعمال می‌گردد، نیست. زیرا کفر، موضوع و خصوصیت دیگری است به همین خاطر باعث حبط و اسقاط حسنات می‌گردد. ولی در موضوع تائب، بازگشت به گناه، موجب اسقاط و هدردادن حسنات گذشتۀ شخص نمی‌گردد.

و می‌گویند: توبه از بزرگ‌ترین حسنات است، اگر بازگشت به گناه موجب ابطال آن گردد، لازم می‌آید که حسنات دیگر را هم ابطال نماید. چنین قولی قطعاً باطل و به مذهب خارج معتزله که مردم را به وسیلۀ ارتکاب گناه تکفیر می‌نمایند، و همچنین به مذهب معتزله که مرتکب گناه کبیره را با وجود هزاران حسنات دیگر، مخلد فی النار می‌پندارند، شباهت دارد. دو گروه در این‌که مرتکب گناه کبیره مخلد در آتش است، اتفاق ‌نظر دارند، با این تفاوت که خوارج آنان را کافر و معتزله آنان را فاسق می‌پندارند. در دین اسلام دو مذهب باطل و مخالف با منقول و معقول و موجبات عدالت است.

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَظۡلِمُ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖۖ وَإِن تَكُ حَسَنَةٗ يُضَٰعِفۡهَا وَيُؤۡتِ مِن لَّدُنۡهُ أَجۡرًا عَظِيمٗا٤٠[النساء: ۴۰].

«در حقیقت خدا هم وزن ذره‌ای ستم نمی‌کند و اگر آن ذره کار نیکی باشد دو چندانش می‌کند و از نزد خویش پاداشی بزرگ می‌بخشد».

و باز می‌گویند: امام احمد با سند مرفوع از پیامبر ج روایت کرده، می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ المؤمنَ المفتَّنَ التوَّابَ» [۳۲]. «خداوند بنده عاصی بسیار توبه ‌کننده را دوست می‌دارد».

گفتم: و آن کسی است که هرگاه مرتکب گناه شود از آن توبه کند، پس هرگاه توبه بازگشت او به‌سوی گناه موجب بطلان توبه بشود چنین کسی نزد خدا محبوب نیست بلکه آن باعث خشم و غضب خداوند می‌گردد.

و می‌گویند: خداوند متعال قبول توبه را به استغفار و عدم اصرار گناه معلق نموده نه عودت به‌سوی گناه آنجا که می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةً أَوۡ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ ذَكَرُواْ ٱللَّهَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ لِذُنُوبِهِمۡ وَمَن يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ إِلَّا ٱللَّهُ وَلَمۡ يُصِرُّواْ عَلَىٰ مَا فَعَلُواْ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ١٣٥[آل عمران: ۱۳۵].

«و آنان که چون کار زشتی کنند یا بر خود ستم روا دارند خدا را به یاد می‌آورند و برای گناهان‌شان آمرزش می‌خواهند و چه کسی جزا خدا گناهان را می‌آمرزد؟ و بر آنچه مرتکب شده‌اند، با آنکه می‌‌دانند که گناه است، پافشاری نمی‌کنند».

اصرار در گناه به این معناست که هر گاه امکان گناه برای فرد فراهم شود قصد ارتکاب آن را نماید که چنین عملی مانع مغفرت گناهان او است.

و می‌گویند: استمرار توبه، شرط تکمیل توبه و استفاده از آن است، نه شرط صحّت توبه گذشته. توبه همچون انجام عبادات، روزه و شمار رکعات نماز نیست که با ترک یک رکن کل عبادت باطل گردد؛ که آن یک نوع عبادت است و جز به انجام تمام ارکان و اجزای آن پذیرفته نخواهد شد، ولی توبه عبادت‌های متعدد و متکرری است که با تعدد گناهان آن هم تکرار می‌یابد. بنابراین هر گناه توبه ی مخصوص به خود دارد، و همانطور که بیان شد اگر انسان عبادتی را انجام دهد و عبادت دیگری را ترک کند، ترک آن عبادت، موجب بطلان انجام دیگری نمی‌گردد مانند این‌که شخصی در ماه رمضان چند روزی روزه بگیرد و چند روز را بدون عذر افطار نماید، آیا می‌توان گفت: روزهایی را که افطار نموده باعث بطلان اجر و ثواب ایامی که روزه‌دار بوده می‌باشد؟! که قطعاً جواب منفی است و چنان عملی در توبه شبیه است به کسی که نماز را ادا نماید ولی روزه نگیرد و یا اقدام به زکات مال نماید ولی به حج نپردازد.

منظور این است که توبۀ گذشته خود یک حسنه و بازگشت به گناه یک سیئه بشمار می‌آید. پس همانطور که سیئه، باعث ابطال حسنه نمی‌گردد، بازگشت و عودت به گناه هم موجب ابطال توبۀ گذشته نمی‌گردد.

و می‌گویند: این بر اصول و قواعد اهل سنت بیشتر نمایان است زیرا آنان اتفاق دارند بر این‌که یک شخص از دو جهت مختلف می‌تواند محبوب و مبغوض خداوند متعال قرار گیرد. یعنی دارای ایمان و نفاق و یا ایمان و کفر باشد و شاید به یکی از آن دو نزدیک‌تر باشد و به زمرۀ صاحبان آن در آید. همانطور که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿هُمۡ لِلۡكُفۡرِ يَوۡمَئِذٍ أَقۡرَبُ مِنۡهُمۡ لِلۡإِيمَٰنِۚ[آل عمران: ۱۶٧].

«آنان به کفر نزدیکتر بودند تا به ایمان».

و باز می‌فرماید:

﴿وَمَا يُؤۡمِنُ أَكۡثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشۡرِكُونَ١٠٦[یوسف: ۱۰۶].

«و بیشترشان به خدا ایمان نمی‌آورند جز این‌که با او چیزی را شریک می‌گیرند».

خداوند متعال برای این گروه اگرچه مرتکب شرک هم شده‌اند،‌ قائل به ایمان آنان است. اگر شرک مقرون به تکذیب رسولان باشد، ایمانی که دارند به آنان نفعی نخواهد رساند و اگر شرک مقرون به تکذیب پیامبران نباشد، آنان را از ایمان به پیامبران و روز جزا خارج نمی‌سازد. بنابراین آنان نسبت به کسانی که مرتکب گناه کبیره شده‌اند، مشمول عذاب سنگین‌تری خواهند شد.

شرک خود بر دو قسم است: شرک خفی و شرک جلی. خفی قابل مغفرت است ولی شرک جلی و آشکار، خداوند متعال جز با توبه از مرتکب آن در نمی‌گذرد زیرا غفران و آمرزش الهی شامل حال مشرک نمی‌گردد.

بر همین اساس است که اهل سنّت قائلند به این‌که مرتکبین گناه کبیره داخل آتش دوزخ می‌شوند و سپس از آن خارج و به بهشت راه می‌یابند به دلیل این‌که هر دو سبب را دارا هستند [سبب دخول و سبب خروج].

لذا شخص بازگشته به گناه از جهت عودت او به گناه مبغوض خداوند، و از جهت توبه و حسنات گذشته‌اش محبوب پروردگار است. و خداوند متعال بر هر سببی، اثر و مسبب آن را از روی عدل و حکمت جاری می‌سازد و ذره‌ای ظلم به کسی روا نمی‌دارد. ﴿وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِيدِپایان کلام ابن قیم در مدارج السالکین [۳۳].

[۳۱] صحیح بخاری۶۱۲٩ بروایت عبدالله بن مسعود. [۳۲] حدیث موضوع, سلسله ضعیفه آلبانی, صفحه یا شماره ٩۶ . البته این حدیث طوریکه شیخ آلبانی ذکر کردهاست از زوائد و اضافات عبدالله بن احمد، پسر امام احمد در المسند است نه از خود مسند امام احمد /. (مصحح) [۳۳] مدارج السالکین: ج ۱/۲٧۶-۲۸۲.