توبه

فهرست کتاب

۲- اجتناب از کبائر، باعث کفارت گناهان صغیره است

۲- اجتناب از کبائر، باعث کفارت گناهان صغیره است

حقیقت دوم از احکام گناهان کبیره این است که: اجتناب از کبائر باعث کفارات گناهان صغیره است. همان‌گونه که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿إِن تَجۡتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنۡهَوۡنَ عَنۡهُ نُكَفِّرۡ عَنكُمۡ سَيِّ‍َٔاتِكُمۡ وَنُدۡخِلۡكُم مُّدۡخَلٗا كَرِيمٗا٣١[النساء: ۳۱].

«اگر از گناهان بزرگی که از آنها نهی شده‌اید دوری گزینید بدی‌های شما را از شما می زداییم و شما را در جایگاهی ارجمند درمی‌آوریم».

ابن کثیر در معنی این آیه می‌گوید: وقتی از گناهان کبیره‌ای که شما را از آن برحذر داشته‌ایم دوری گیرید باعث کفارت گناهان صغیره شما خواهد شد و شما را وارد بهشت خواهیم کرد.

امام غزالی می‌گوید: اجتناب از گناهان کبیره هنگامی باعث کفاره گناهان صغیره می‌شود که شخص همراه با قدرت و اراده از کبائر اجتناب ورزد مانند کسی که توانایی دست یافتن به زن بیگانه و معاشرت جنسی با او را داشته باشد ولی از معاشرت جنسی با چنان زنی اجتناب ورزد و تنها به نظر و لمس اکتفا نماید. در این صورت مبارزه‌ی نفس در ممانعت از وقوع زنا در نورانی کردن قلب او اثر فراوان دارد و بیشتر از تاریک شدن قلب او بر اثر نظر کردن. این است مفهوم کفارت صغیره به سبب دوری از گناه کبیره. ولی اگر شخص از ناتوانی جنسی برخوردار باشد و یا اجتناب او از عمل زنا به خاطر عدم قدرت و یا دلایل دیگری باشد، در این صورت اجتناب کبائر باعث کفارت صغائر نخواهد شد. و باز کسی که اصلاً اشت‌های نوشیدن شراب را نداشته باشد، یعنی اگر نوشیدن شراب برای او مباح می‌بود باز آن را نمی‌نوشید، در این صورت اجتناب از نوشیدن شراب باعث کفارت گناهان صغیره‌ی او نمی‌شود. آری اگر کسی اشت‌های نوشیدن شراب و شندین موسیقی را داشته باشد و با مجاهدت، نفس خود را از نوشیدن شراب باز دارد ولی آن را در شنیدن موسیقی آزاد گذارد چه بسا تاریکی و ظلمتی که در اثر گوش دادن به موسیقی در قلب او بوجود می‌آید، اجتناب از آن گناه کبیره (شرب خمر) آن را بزداید و کفاره‌ی آن گردد.

علامه رشیدرضا کلام غزالی را این‌گونه نقل می‌کند غزالی در تکفیر سیئات انجام کارهای نیک ضدسیئه را پیشنهاد کرده و هر گناه و سیئه‌ای با انجام یک حسنه از جنس آن پاک و زدوده می‌شود تا آخر آنچه که قبلاً بیان شد و سپس علامه می‌گوید: چه دقیق امام غزالی به منظور و مقصود قرآن دست یافته و آن را بر فطرت انسانی تطبیق نموده است و هر کسی در این رابطه بعد از غزالی به تحقیق پرداخته از تیزهوشی و فهم مقاصد تشریع غزالی به شگفت آمده است [۱۲۵].

بیان این حقیقت، در زمینه‌ی مسائل تربیتی، دو فایده‌ی مهم و بزرگ را به ما می‌رساند.

فایده‌ی اول: بذر امید و رجا در رابطه با رحمت واسع خداوند متعال، فضل سرشار او و بخشش فراوان او را در قلب انسان می‌کارد. لذا کافی است که انسان مسلمان از گناهان کبیره اجتناب ورزد تا به وسیله‌ی آن اجتناب و دوری گزیدن از کبائر، گناهان و لغزش‌های کوچکی که به ندرت انسان از آنها سالم می‌ماند. پاک و زدوده گردند.

از خادم پیامبر ج، انس س روایت شده که پیامبر جمی‌فرمود: ندیده‌ام مانند آنچه را که از پروردگار متعال به ما رسیده است و آن را هم به تمام دارایی و اهل و عیالم عوض نمی‌کنم... مقدار سکوت کرد و سپس فرمود: به خدا سوگند، هیچ تکلیفی آسان‌تر از آن برای بندگان سراغ نداریم و آن این‌که خداوند متعال از گناهان ماسوای کبائر درخواهد گذشت چه چیزی از این بهتر و سپس این آیه را خواند:

﴿إِن تَجۡتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنۡهَوۡنَ عَنۡهُ[النساء: ۳۱].

«اگر از گناهان کبیره‌ای که از آنها نهی شده‌اید بپرهیزید...».

فایده دوم: گذشت و بخشش را در تعامل و رفتار با مردمان را ایجاد می‌کند و باعث ترک سختگیری بر آنان و عدم محاسبه‌ی آنان در تمام کارهای خرد و کلان خواهد شد چرا که تندی و سختگیری با دیگران با رفتار خداوند متعال با بندگانش که خالق و پروردگار هم هست، منافات دارد. بنابراین سزاوار است که ما بر مردم سخت نگیریم و در گناهان و لغزش‌های آنان هنگامی که از کبائر اجتناب دارند، وقتی که خداوند متعال از آنها درگذشته، ما هم درگذریم.

و قطعاً از نصوص قرآن و سنت دریافتیم که در دین خدا و شریعت پاک اسلام برای کسی که مرتکب گناه کبیره نشده است فراخی و وسعت در حیات او موجود است.

از جمله درس‌های نیک و آموزنده‌ی اسلامی مطالبی است که از امیرالمؤمنین عمر سراجع به آموزش مردم است در این‌که از گناهان کوچک و عیوب مردم چشم‌پوشی کنند هنگامی که آن گناهان و عیب‌ها از کسانی که به ادای واجبات می‌پردازند و ازکبائر اجتناب می‌ورزند. چه انسان معصوم نیست و هر بنی آدمی خطاکار است و خداوند انسان‌ها را به صورت فرشتگان پاک نیافریده است.

ابن جریر با سند خود از ابن عون از حسن بصری روایت می‌نماید: مردمانی در مصر از عبدالله بن عمرو بپرسیدند و گفتند: چیزهای در قرآن وجود دارد که خداوند بدان دستور داده ولی بدان عمل نمی‌شود! خواستیم در این رابطه با امیرالمؤمنین ملاقاتی داشته باشیم ... پس مردم همراه او به راه افتادند و حضرت عمر س را ملاقات نمودند. عمر سگفت: چه وقت آمده‌اید؟

عبدالله بن عمر بگفت: از فلان وقت ...

عمر سگفت: با اجازه آمده‌اید؟ حسن بصری گفت ندانستم چگونه جواب ایشان را داد.

عبدالله سگفت: ای امیرالمؤمنین، مردمانی مرا در مصر ملاقات کردند و گفتند: ما چیزهایی را در کتاب خدا می‌یابیم که بدان‌ها‌ دستور داده شده ولی بدان‌ها‌ عمل نمی‌شود. دوست داشتند که در این رابطه با شمال ملاقاتی داشته باشند.

عمر سگفت: تمام آنها را برایم جمع کن.

عبدالله سگفت: همه‌ی آنان را جمع نمودم. عمر ساز نزدیک‌ترین مردی که نزد او نشسته بود پرسید و گفت: تو را به خدا سوگند می‌دهم. آیا تمام قرآن را خوانده‌ای؟

مرد گفت: بلی.

عمر سگفت: آیا نفس خود را در مقابل آن محاسبه نموده‌ای؟ (یعنی آیا در عمل به آن نهایت سعی و کوشش را نموده‌ای و قلبت را آراسته‌ای و نفست را مورد محاسبه قرار داده‌ای؟).

مرد گفت: خدا می‌داند که خیر، (و اگر می‌گفت بلی با او به بحث و استدلال می‌پرداخت و از پاسخ‌گویی می‌ماند).

عمر سگفت: آیا در نگاهت، در سخنانت و در رفت و آمدنت خود را با قرآن تطبیق داده‌ای؟

سپس عمر سبه تفحص و جستجوی آنان پرداخت تا به آخرین نفر رسید (یعنی عمر از آنان پرسید و به آنان می‌گفت: که آیا نهایت سعی و کوشش خود را در عمل به قرآن در نفس، در اندام‌های بدن، در گفتار و اعمال و حرکات و سکنات خود مبذول داشه‌اید و طبیعی بود که همه جواب می‌دادند: به خدا خیر، سپس عمر سگفت: مادر، در مرثیه عمر نشیند، آیا شما از عمر سمی‌خواهید که از مردم بخواه خودشان را با قرآن تطبیق دهند (یعنی به آن صورتی که شما زا آن فهمیده‌اید ولی به اقرار خود شما آن را در نفس درونتان تطبیق ننموده‌اید.)

پروردگار ما می‌دانسته که ما گناهانی خواهیم داست ... و سپس این آیه را خواند:

﴿إِن تَجۡتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنۡهَوۡنَ عَنۡهُ نُكَفِّرۡ عَنكُمۡ سَيِّ‍َٔاتِكُمۡ وَنُدۡخِلۡكُم مُّدۡخَلٗا كَرِيمٗا٣١[النساء: ۳۱].

«اگر از گناهان بزرگی که از آنها نهی شده‌اید دوری گزینید، بدی‌های شما را از شما می‌زدایم و شما را در جایگاهی ارجمند درمی‌آوریم».

سپس عمر سگفت: آیا اهل مدینه (یا گفت: آیا کسی) از آمدن شما خبر داشتند؟

گفتند: خیر.

عمر سگفت: اگر بدان آگاهی می‌یافتند شما را دلیل و حجت برای دیگران قرار می‌دادیم.

ابن کثیر در تفسیر خود از ابن جریر روایت کرده است. و عقبه گفته است سند آن صحیح و متن آن حسن است. ا. هـ.

این روایت در واقع درسی در تربیت و سیاست نیز می‌باشد و از نظر اسلام، فقه سیاسی با فقه تربیتی متفاوت نیست.

عمر سبه وسیله‌ی آگاهی و بینش خود نسبت به قرآن، این قضیه را از ابتدا قطع و فیصله داد، و باب تشدد و سختگیری را مسدود ساخت که اگر در آن تساهل می‌نمود چه بسا بادهای فتنه از آن می‌وزید که مدت زمان آن و عواقب آن را جز خدا نمی‌دانست [۱۲۶].

این تشددی که بذر آن در عصر عمر سآشکار گردید و عمر به درایت خود آتش فتنه را در نطفه خاموش ساخت، آتش آن فتنه در عصر عثمان سبا قوت بیشتری عرض‌اندام نمود تا این‌که شعله‌های فتنه زبانه‌ها کشید و فتنه‌های کبیر را بوجود آورد که به طور مداوم مسلمانان تا به امروز از آثار آن رهایی نیافته‌اند.

[۱۲۵] تفسیرالمنار: ۴/۵۵ -۵۶، چاپ دوم. [۱۲۶] الصحوة الإسلامیة بین الجحود والتطرف، ص ۱۸۴-۱۸۶.