توبه

فهرست کتاب

توحید و رهایی از شرک

توحید و رهایی از شرک

در راس فهرست حسنات، توحید است که آن بالاترین مرتبه‌ی حسنات و پایه‌ی طاعات و عبادت خداست. و برای بنده‌ی مؤمن توحید «خالقیت» و «ربوبیت» کافی نیست زیرا که مشرکان عرب بدان اعتراف می‌نمودند. بلکه منظور «الوهیت» است به این معنی جز خدا را پرستش نکند که این همان توحیدی است که خداوند در کتابهای آسمانی بدان دستور داده و پیامبرانش را برای انجام و اجرای آن ارسال نموده است:

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ٢٥[الأنبیاء: ۲۵].

«و پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر این‌که به او وحی کردیم که خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید».

اقامه‌ی توحید و رهایی از شرک مهم‌ترین وسیله‌ی آمرزش گناهان است چرا که شرک تنها مانع آمرزش الهی می‌باشد. همان‌گونه که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ[النساء: ۴۸].

«خداوند گناه شرک را نمی‌بخشاید و غیرشرک، گناهان هر کس را بخواهد می‌بخشاید».

مسلم از ابوذر سروایت می‌کند که پیامبر خدا جمی‌فرمود: «يقول الله تعالی: من تقرب مني شبرا تقربت منه ذراعاً... ومن لقينى بقراب الأرض خطيئة لايشرك به شيئاً لقيته بمثلها مغفرة» [۱۵۴]. «خداوند متعال می‌فرماید: آنکه یک وجب به من نزدیک شود به او یک ذراع نزدیک می‌شوم ... و آنکه مرا ملاقات کند در حالی که به بزرگی زمین گناه داشته باشد به شرط این‌که در هیچ چیزی برای من شریک قرار نداده باشد، به پیمانه‌ی زمین از مغفرت و آمرزش با او روبرو می‌شوم».

و ترمذی از انس سروایت می‌کند که باز در حدیث قدسی آمده است:

«يا ابن آدم! لو أتيتني بقراب الأرض خطايا ثم لقيتني لاتشرك بي شيئا لأتيتك بقرابها مغفرة» [۱۵۵]. «ای بنی‌آدم! اگر با پیمانه‌ی زمین از گناه به‌سوی من آیی و سپس مرا ملاقات نمایی در حالی که در هیچ چیزی با من شریک قائل نشده باشی، با پیمانه زمین از آمرزش به‌سوی تو می‌آیم».

مهم این است که شرط مغفرت را به جای آورده باشد و آن این‌که هیچ چیزی نه سنگ، نه درخت، نه خورشید، نه ماه، نه جن، نه انس و نه ... را شریک خدا قرار نداده باشد و از تمام مظاهر شرک، بزرگ و کوچک، آشکار و پنهان و از پرستش غیرخداوند آزاد باشد و معتقد باشد به این‌که فرمانروایی و فریادرسی در انحصار خداوند متعال است و مرز میان شرک و ایمان در همین دو مفهوم نهفته است و بنده‌ی مؤمن بایستی از پرستش اشیاء و اشخاص، گوشتی و چوبی و هر چیزی غیر از الله متعال رهایی یابد. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿فَمَن كَانَ يَرۡجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِۦ فَلۡيَعۡمَلۡ عَمَلٗا صَٰلِحٗا وَلَا يُشۡرِكۡ بِعِبَادَةِ رَبِّهِۦٓ أَحَدَۢا[الکهف: ۱۱۰].

«هر کس به لقای پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد».

به این شیوه می‌تواند معنی «لا اله الا الله» را در نفس خود و در زندگی جامه‌ی عمل پوشاند، تنها خدا را پرستش کند و از طاغوت اجتناب ورزد.

حافظ ابن رجب می‌گوید: هر کسی کلمه‌ی توحید در قلب او تحقق یافته باشد، محبت، تعظیم، اجلال، ترس، خوف، امید و توکل به غیرخدا از قلب او خارج خواهد شد و در این هنگام در بازگشتش به‌سوی خدا، تمام گناهان و خطاهایش سوخته و نابود می‌شود، هر چند به اندازه‌ی کف دریا باشند و چه بسا خداوند بدی‌های او را به نیکی‌ها تبدیل کند. توحید عظیم‌ترین اکسیری است که اگر ذره‌ای از آن را بر کوههایی از گناهان و خطاها گذاشته شود، تبدیل به حسنات و نیکی‌ها شوند.

و در مسند از شداد بن اوس و عباده بن صامت روایت شده که پیامبر خدا جبه یارانش فرمود: «دستانتان را بالا ببرید و بگویید: لا اله الا الله، اصحاب گفتند:

ما دستانمان را ساعتی بالا بردیم. سپس پیامبر جدستانش را پایین آورد و فرمود: سپاس برای خدا، خدایا تو مرا با این کلمه برانگیختی و مرا بدان سفارش فرمودی و در عوض آن ما را وعده‌ی بهشت دادی و تو خلاف وعده نخواهی کرد. سپس فرمود: مژده باد که خداوند شما را مورد مغفرت قرار داد» [۱۵۶].

منظور از گفتن «لا اله الا الله» این نیست که کسانی با کناره‌ی زبان آن را بگویند و یا زمزمه کنند. منافقان هم «لا اله الا الله» را بر زبان می‌راندند، بلکه منظور از گفتن لا اله الا الله این است که قلب و زبان در تلفظ آن هماهنگ باشند تا به ثمر آید و اثرات آن تحقق یابد.

[۱۵۴] روایت از مسلم شماره حدیث (۲۶٧۸). [۱۵۵] روایت از ترمذی، شماره حدیث (۳۵۴۰) و آن را حسن دانسته است. [۱۵۶] احمد در المسند روایت کرده است (۴/۱۲۴) و همچنین بزار و طبرانی آن را روایت کرده‌اند و حافظ منذری در «الترغیب و الترهیب» آن را حسن دانسته هیثمی می‌گوید: رجال آن موثق هست. جامع العلوم و الحکم: (۴۱٧۲).