توبه از گناهی با وجود اصرار بر گناه دیگری
یکی از سؤالهایی که جواب و بیان حکم آن مطلوب این موضوع ما است چنین است:
آیا توبه از گناهی با وجود اصرار و استمرار بر گناه دیگری صحیح است؟
دانشمندان در اینجا دو نظریه دارند که برگرفته از دو روایت امام احمد میباشد و کسانی که مانند نووی و دیگران بر صحت آن اجماع را بیان داشتهاند بر این اختلاف اطلاع نداشتهاند.
ابوطالب مکی در کتاب «قوت القلوب» از بعضی دانشمندان نقل کرده و میگوید: «من تاب عن تسعة وتسعين ذنباً ولم يتب من ذنب واحد لـم يكن عندنا من التائبين». «کسی که از نود و نه گناه توبه کند و از یک گناه توبه نکند در نظر ما از گروه تائبین بشمار نمیآید».
ابن قیم میگوید:
این مسالها شکال دارد و تفکر و اندیشه در آن لازم است و برای جزم و قطع به یک قول، نیاز به دلیلی که آن جزم راحاصل نماید دارد. کسانی که آن را صحیح میدانند استدلال مینمایند به اینکه وقتی کسی مسلمان شود از کفر، توبه و بازگشت نماید با وجود ابقا بر معصیت دیگری که هنوز از آن توبه نکرده، صحیح میباشد. به همین ترتیب توبه از گناهی با وجود بقا و استمرار بر گناه دیگری صحیح میباشد.
دیگران اینگونه جواب دادهاند که شأن و منزلتی که در اسلام هست به خاطر قوت و نفوذ سرشار آن [به پیروی از اسلام پدر و مادر یا یکی از آن دو] برای کودک، غیر اسلام از چنان نفوذ و قدرتی برخوردار نخواهد بود.
دیگران استدلال نمودهاند به اینکه: توبه عبارت است از بازگشت بهسوی خداوند، بازگشت از مخالفت و بهسوی اطاعت او. پس چگونه بازگشتی است وقتی انسان از یک گناه توبه کند و بر هزار گناه اصرار ورزد؟
و گفتهاند: خداوند متعال به این دلیل توبهکننده را مورد مواخذه قرار نمیدهد که او به اطاعت و عبودیت پروردگارش برگشته است و توبه ی قطعی و نصوحی را انجام داده است، ولی در صورت اصرار بر مثل آنچه از آن توبه کرده و یا بزرگتر از آن، میتوان گفت که بهسوی طاعت خدا برنگشته توبۀ خالص را به جا نیاورده است.
و گفتهاند: توبهکننده هر گاه بهسوی خداوند برگردد نام «عاصی ـ گناهکار» از او زایل میگردد همانند کافر وقتی که مسلمان شد نام «کافر» از او برداشته میشود. ولی هرگاه بر غیر گناهی که از آن توبه کرده اصرار ورزد نام «معصیت» از او جدا نمیگردد لذا توبه او صحیح نمیباشد.
راز این مساله: آیا توبه مانند گناه تجزیهپذیر است و انسان میتواند از یک بُعدِ گناه تائب و از بُعد دیگر تائب نباشد، همانند ایمان و اسلام؟
قول راجع بر این است که توبه تجزیهپذیر است و آن همانطور که در کیفیت و چگونگی ترقی و تنزل و یا بالا و پایین دارد در کمیت آن نیز کم و زیاد هست. و اگر کسی واجبی را انجام داد و واجب دیگری را ترک نمود، نسبت به ترک واجب مستحق مجازات است برخلاف انجام واجب. همانگونه است کسی که از گناهی توبه کند و بر گناه دیگری اصرار ورزد از آنجا که توبه از هر دو گناه واجب میباشد ولی او یکی از واجبات را انجام داده و دیگری را ترک نموده است، بنابراین ترک یکی موجب بطلان دیگری نخواهد شد و مثال آن مانند این است که کسی حج را ترک کرده باشد و به نماز، روزه و زکات بپردازد.
دیگران چنین جواب دادهاند که توبه فعل واحدی است به معنی دوری گرفتن از آنچه نزد خداوند ناپسند است و پشیمانی از آن و بازگشت بهسوی طاعت و عبادت او، و اگر توبهای اینگونه کامل نباشد پذیرفتنی نیست زیرا توبه به مثابه یک عبادت واحداست. انجام بخشی از این عبادت و ترک بخش دیگر آن مقبول نیست. مانند آن است که قسمتی از یک عبادت واجب صورت گیرد و قسمت دیگری از آن ترک شود، حال آنکه یک عبادت تجزیهپذیر نیست و اجزای آن کاملاً به هم وابسته و پیوستهاند.
صاحبان قول آخر میگویند: هر گناهی توبهای مخصوص به خود را دارد. آن توبه برای آن گناه واجب است و ارتباطی با توبه ی گناه دیگری ندارد همانطور که یک گناه به گناه دیگری ارتباط ندارد.
ابن قیم میگوید:
نظر من در این مورد این است: که توبه از یک گناه همراه با اصرار بر گناه دیگر از نوع آن صحیح نمیباشد ولی توبه از یک گناه با انجام دادن گناه دیگر که نه از نوع گناه اولی و نه تعلّق به آن داشته باشد، صحیح است. مانند اینکه کسی از عمل ربا توبه کند ولی از نوشیدن شراب توبه نکند که دراین صورت توبه ایشان از ربا صحیح است ولی اگر کسی از ربا الفضل توبه کند ولی از ربا النسیئۀ توبه نکند و بر آن اصرار ورزد و یا برعکس و یا کسی از استعمال و نوشیدن حشیش توبه کند، ولی بر شرب خمر اصرار ورزد و یا برعکس در تمام این موارد توبه او صحیح نمیباشد که آن شیوۀ توبه همانند کسی است که از زنا بایک زن توبه کند ولی در عمل زنا با زن دیگری اصرار ورزد و از آن توبه نکند، و یا مانند کسی است که از نوشیدن آب انگور مُسکر توبه کند ولی بر نوشیدن مسکرات دیگر اصرار ورزد. در این صورت میتوان گفت که در واقع از یک گناه توبه نکرده است بلکه از نوع یک گناه بهسوی نوع دیگر آن تجاوز نموده. و این برخلاف کسی است که از معصیتی دوری گزیده و به معصیت دیگری که از نوع آن نیست اقدام نموده باشد. به این دلیل که گناه آن سبکتر و یا به خاطر زیاد انجام دادنش برای او طبیعی و عادی شده و یا به خاطر نیروی شهوانی بر آن و یا به خاطر آمادهبودن اسباب و علل آن، شرایط ارتکاب را داراست. برخلاف گناهی که نیاز به آمادهکردن اسباب و علل دارد، و یا به خاطر تأثیر دوستان و نزدیکان در انجام گناه که نمیگذارند از آن گناه توبه کند و او در میان آنان ارزش و اعتباری دارد و نفسش نمیخواهد که به خاطر توبهکردن از آن گناه، مقامش را از دست دهد [۶۲].
از نظر من قول راجح در این قضیه این است که: هر کسی صادقانه و خالصانه از یک گناه توبه کند از پروردگار کریم چنان امید میرود که از آن یک گناه توبه ایشان را بپذیرد اگرچه تعلّق و ارتباطی با گناه دیگری از جنس آن گناه اولی هم داشته باشد که ازآن توبه نکرده است. بنابر این هر کسی خالصانه از عمل قوم لوط توبه کند، خداوند توبه او را میپذیرد، هر چند ارادۀ چنین شخصی نسبت به توبا از زنا، ضعیف باشد. و هر کسی از «ربا النسیئة» توبه کند، خداوند توبه او را میپذیرد هر چند در «ربا الفضل» اشتغال داشته باشد و یا اگر کسی از غیبت و نمیمه توبه کند هر چند به تمسخر مردم و دروغگویی و سایر آفات زمان بپردازد باز توبه ایشان پذیرفتنی است. به همین خاطر توبه در چنین مواردی صحیح است زیرا توبه در حد ذات خود یک کار نیک بلکه بسیار نیک بشمار میآید. و خداوند متعال در این باره میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَظۡلِمُ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖۖ وَإِن تَكُ حَسَنَةٗ يُضَٰعِفۡهَا وَيُؤۡتِ مِن لَّدُنۡهُ أَجۡرًا عَظِيمٗا٤٠﴾[النساء: ۴۰].
«در حقیقت خدا هموزن ذرهای ستم نمیکند و اگر آن ذره کار نیکی باشد دو چندانش میکند و از نزد خویش پاداشی بزرگ میبخشد».
خداوند به صورت عموم وعدۀ پذیرش توبۀ بندگان را داده است گناهی را از گناه دیگری تخصیص ننموده همانگونه که خود میفرماید:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِي يَقۡبَلُ ٱلتَّوۡبَةَ عَنۡ عِبَادِهِۦ وَيَعۡفُواْ عَنِ ٱلسَّئَِّاتِ﴾[الشورى: ۲۵].
«و اوست کسی که توبه را از بندگان خود میپذیرد و از گناهان در میگذرد».
کسی که خالصانه توبه کند شایستگی آن را دارد که خداوند توبۀ او را بپذیرد و او را مورد عفو قرار دهد.
این موضوع، با آنچه که در باب تو نسبت به وسعت رحمت و مغفرت پروردگار معروف است، مطابقت دارد و رحمت و مغفرت خداوند شامل هر گناهکار و هر توبهکنندهای میشود آنجا که میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ﴾[الزمر/۵۳]
«خداوند است که تمام گناهان را میآمرزد».
و باز او [خدای متعال] است که ضعف انسانیت را معالجه میکند و به تدریج او را بهسوی خود فرا میخواند و باب رحمت خود را بهسوی او باز میگشاید تا کمکم و اندک اندک بهسوی او صعود نماید و قدم به قدم، مرحله به مرحله گناهان را ترک و به وسیلۀ توبه به آستان خداوند باز گردد، تا در نتیجه در اثر هدایت خداوند به ترک تمام گناهان موفق گردد و در حدیث صحیح وارد شده که پیامبر خدا ج میفرماید: «انما بعثتم ميسرين و لم تبعثوا معسرين». «خداوند است که تمام گناهان را میآمرزد».
دلیل رأی اکثریت نسبت به قبول توبۀ تائب، اگرچه پیوسته توبه کند و سپس گناه کند و سپس توبه کند و هکذا. روایت شیخین، بخاری و مسلم از ابوهریره است که پیامبر خدا ج میفرماید: «إِنَّ عَبْدًا أَذْنَبَ ذَنْبًا فَقَالَ: رَبِّ أَذْنَبْتُفَاغْفِرْ لِي، فَقَالَ رَبُّهُ: أَعَلِمَ عَبْدِي أَنَّ لَهُ رَبًّا يَغْفِرُ الذَّنْبَ وَيَأْخُذُ بِهِ؟ غَفَرْتُ لِعَبْدِي، ثُمَّ مَكَثَ مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ أَذْنَبَ ذَنْبًا، فَقَالَ: رَبِّ، أَذْنَبْتُ آخَرَ، فَاغْفِرْهُ؟ فَقَالَ تَعَالَى: أَعَلِمَ عَبْدِي أَنَّ لَهُ رَبًّا يَغْفِرُ الذَّنْبَ وَيَأْخُذُ بِهِ؟ غَفَرْتُ لِعَبْدِي، ثُمَّ مَكَثَ مَا شَاءَ اللَّهُ، ثُمَّ أَذْنَبَ ذَنْبًا، وقَالَ: رَبِّأَذْنَبْتُ آخَرَ، فَاغْفِرْهُ لِي، فَقَالَ: أَعَلِمَ عَبْدِي أَنَّ لَهُ رَبًّا يَغْفِرُ الذَّنْبَ وَيَأْخُذُ بِهِ؟ غَفَرْتُ لِعَبْدِي ثَلاَثًا، فَلْيَعْمَلْ مَا شَاءَ...» [۶۳]. «بندهای مرتکب گناهی میشود، میگوید پروردگارا! مرتکب گناهی شدهام مرا بیامرز، خداوند میفرماید: آیا بندهام دانست که او دارای پروردگاری است که گناهانش را میبخشد و یا مجازات میکند؟ بنده خود را بخشیدم، پس مدت زمانی تا آنجا که خدا خواست درنگ میکند و سپس مرتکب گناه دیگری میشود و میگوید: پروردگارا! گناه دیگری مرتکب شدم، مرا بیامرز، خداوند میفرماید: آیا بندۀ من دانست که او پروردگاری دارد که گناهش را میبخشد و یا مورد مؤاخذه قرار میدهد؟ لذا بندهام را بخشیدم و سپس مدت دیگر درنگ مینماید و باز مرتکب گناه دیگری میشود و میگوید: پروردگارا! گناه دیگری مرتکب شدهام، مرا بیامرز خداوند میفرماید: آیا بندۀ من دانست که او پروردگاری دارد که گناهانش را میبخشد و یا مجازات میکند؟ بندهام را مورد غفران قرار دادم. سه بار این عمل تکرار شد، هر کاری میخواهد انجام دهد. عملکرد پروردگار چنان است که بیان شد».
علامه قرطبی در کتاب خود به نام «المفهم» میگوید:
این حدیث بر فایده عظیم استغفار، فضل عظیم خداوند و وسعت رحمت و حلم و کرم ایشان، دلالت دارد. البته باید استغفاری باشد که همراه گفتار زبانی معنایش در قلب نیز رسوخ نماید تا اینکه گره اصرار بر گناه باز و همراه آن ندامت و پشیمانی حاصل گردد، چه استغفار ترجمان توبه است گواه آن، این حدیث پیامبر ج است که میفرماید:
«خياركم كل مفتن تواب» [۶۴]. «بهترین شما گناهکار توبهکننده است».
یعنی منظور کسی است که مکرراً گناه میکند و توبه مینماید. پس هر زمان که مرتکب گناهی شد بلافاصله توبه میکند و بهسوی خدا باز میگردد نه اینکه زباناً بگوید: «استغفرالله» و قلبش بر انجام آن گناه اصرار ورزد، چنین استغفار و توبهای خود باز نیازمند توبه و استغفار دیگری است!!.
حافظ ابن حجر در فتح الباری از طریق معلّق [۶۵]میگوید: آنچه ابن ابی الدنیا از حدیث ابن عباس ببه طریق مرفوع بیان داشته گواه این حدیث است آنجا که میفرماید: «التائب من الذنب كمن لاذنب له والمستغفر من الذنب وهو مقيم عليه كالمستهزيء بربه». «توبه کننده از گناه مانند کسی است که گناهی را مرتکب نشده است ولی استغفار و توبه از گناه درحالی که بر انجام آن اصرار و ادامه داشته باشد مانند این است که خدا را به استهزا گرفته باشد».
میگوید: قول راجح بر این است که از «الـمستغفر.... تا آخر» موقوف [۶۶]میباشد یعنی از کلام ابن عباس باست و حدیث نبوی نمیباشد ولی اول حدیث از جانب ابن ماجه و طبرانی از حدیث ابن مسعود سروایت شده و سند آن حسن میباشد.
قرطبی میگوید: فایده این حدیث این است، بازگشت بهسوی گناه اگرچه از آغاز شروع به گناه زشتتر است به دلیل اینک دوباره شروع به گناهکردن نقض توبه بشمار میآید، اما بازگشت بهسوی توبه از ابتدای آن، نیکوتر میباشد به دلیل اینکه درخواست مکرّر از پروردگار بخشنده و اصرار و پافشاری در سؤال و اعتراف به اینکه جز خداوند متعال هیچ بخشندهای برای گناهان او نیست بدان اضافه و پیوست شده است.
امام نووی میگوید: در حدیثی روایت شده اگر گناه صد بار بلکه هزار بار یا بیشتر تکرار گردد و در هر بار توبه نماید، توبه او پذیرفته میشود و یا اینکه در مقابل همه ی گناهان یک توبه انجام داده باشد باز توبۀ ایشان صحیح میباشد.
بیان او که میگوید: «اعمل ما شئت». «هر کاری خواستی انجام ده» یا «فليعمل ماشاء». «هر چه بخواهد انجام دهد» به این معناست مادامی که گناه کنی و توبه کنی تو را میآمرزم، «تا آخر گفتار» [۶٧].
صحیح است، توبه کامل که مشمول فلاح و رستگاری باشد عبارت از توبه نسبت به تمام گناهان است، همانطور که خداوند متعال میفرماید:
﴿وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ﴾[النور: ۳۱].
«[ای مؤمنان] همگی [زن و مرد] به درگاه خدا توبه کنید امید که رستگار شوید».
آن همان توبهای است که موجب کفارتو بخشایش تمام سیئات میگردد و تمام گناهان بدان بخشوده میشود و صاحبش را در بهشتی که نهرهایی در زیر آن جاری است، داخل میگرداند در روزی که خداوند، پیامبر ج و کسانی که با او ایمان آوردهاند را خوار و ذلیل نخواهد کرد. و آن توبهای است که موجب دوستی مطلق خداوند نسبت به صاحبان آنها میباشد همانطوری که شادی و تبسّم ذات ایشان را در بردارد.
و باز توبه ی کامل، توبهای نیست که فقط صاحبش را از ارتکاب به گناه بازدارد توبهای است که او را بهسوی انجام عبادات و طاعات الهی، التزام به احکام شرعی، التزام به رعایت آداب ظاهری و باطنی، میان خود و خدای خود و میان خود و نفس خود و میان خود و تمام بندگان خدا، وامیدارد تا اینکه رستگاری دنیا و قیامت، کامیابی به بهشت و رهایی از آتش جهنم را دریافت نماید.
بنابراین لازم است که میان این توبه ی کلی مطلق، که موجب ورود به بهشت و نجات از آتش است، با توجه جزئی و مقید که صاحبش را از یک گناه معین خلاص مینماید ولی همچنان سیر گناهان دیگر است، تفاوتها قائل شد و هر کدام از این دو توبه احکام خاص خود را دارد.
[۶۲] مدارج السالکین: ۱/۲٧۳-۲٧۵. [۶۳] نگاه: فتحالباری: ۱۴/۴۴۱ شماره ٧۵۰٧. چاپ دارالفکر. [۶۴] حدیث ضعیف,سلسله ضعیفه۲۲۴۱ البانی. [۶۵] معلق، مرفوع و موقوف، اصطلاح سه نوع از حدیث میباشد.«تخریج این حدیث قبلا ذکر و در مورد آن توضیح داده شد. مصحح» [۶۶] معلق، مرفوع و مرقوف، اصطلاح سه نوع از حدیث میباشد. [۶٧] نگاه فتح الباری: ۱۴/۴٧۱، ۴٧۲ ط دارالفکر المصوره عنالسلفیة.