توبه

فهرست کتاب

۶- شکستگی و خشوع قلبی در پیشگاه خداوند

۶- شکستگی و خشوع قلبی در پیشگاه خداوند

یکی دیگر از نتایج و ثمرات توبه، شکستگی و خشوع قلبی در پیشگاه اللهٍ متعال و عظیم و احساس عبودیت واقعی و تضرع در برابر ذات سبحان است و در بعضی از آثار الهی روایت شده که خداوند متعال می‌فرماید: «من همراه کسانی هستم که به خاطر من قلبی شکسته و خاشع دارند.»

توبه نصوح، در قلب تائب یک نوع شکستگی و خشوع مخصوصی که هیچ چیزی شبیه آن نیست، ایجاد می‌کند. چنین حالتی در غیر گناهکار حاصل نخواهد شد بلکه ویژه‌ی گناهکارانی است که گناه از هر طرف آنان را محاصره نموده باشد ولی شخص تائب بخواهد با پروردگارش از در اصلاح درآید پس از این‌که مدت‌ها تمرد و سرکشی نموده و میان او پروردگارش فاصله افتاده، این‌که بار دیگر با قلبی سرشار از تضرع و خشوع به آستان خداوند پناه می‌آورد.

مصیبت معصیت، باعث می شود که شخص بیدار گردد و قلب و درونش متذکر گردند و فضل پروردگار خود را بیشتر احساس کند و خود را در پیشگاه خداوند مقصر داند، لذا در درون چنین بنده‌ی عاصی انقلابی ایجاد می‌شود و زندگی او را از شر به خیر و از شقاوت به سعادت و از معصیت به طاعت، و از تباهی به التزام، و از تمرد به تسلیم، متحول می‌سازد و تغییر می‌دهد.

ابن عطاءالله در اندرزهای خود می‌گوید: «چه بسا خداوند به رویت باب طاعت را بگشاید ولی باب قبول را به رویت نگشاید و چه بسا معصیتی را بر تو مقدر گرداند که آن موجب وصول تو به درگاه خداوند باشد. گناه و معصیتی که شکستگی و خشوع قلبی را به بار آرد، از طاعتی که تکبر و خودبرتربینی را به بار آورد به مراتب بهتر است».

این احساس زنده، و این اندیشه‌ی آگاه و این بیداری قلبی، همه و همه، ثمره و نتیجه‌ی سیمایی است که ابن قیم آن را سیمای ذلت، شکستگی، خشوع و نیازمندی به‌سوی پروردگار می‌داند.

در چنین حالتی تمام ذرات باطنی و ظاهری انسان گواهی می‌دهند بر این‌که انسان نیاز مبرم و احتیاج کامل به پروردگار و ولی خود دارد. پروردگاری که صلاح، رستگاری، هدایت، و سعادت انسان همه در قبضه‌ی اختیار اوست. چنین حالتی که به قلب انسان عاصی دست می‌دهد، الفاظ و عبارات از بیان آن قاصرند بلکه در عمل چنان شکستگی و خشوعی به قلب دست می‌دهد که هیچ چیز را نمی‌توان شبیه آن دانست.

از این منظر است که بنده، هر خیری راکه از پروردگارش رسد، بسیار و فراوان تلقی می‌کند که در خود احساس می‌کند که او نه کم و نه زیاد استحقاق نیکی از جانب پروردگارش را ندارد. بنابراین هر خیری که از مولا و سرورش بدو رسد بیش می‌پندارد. و به یقین می‌داند که در مقابل خداوند ناتوان است و به مقتضای رحمت پروردگارش بوده که متذکر شده و به‌سوی درگاه خداوند سوق داده شده است.

آنوقت است که طاعت و عبادت پروردگارش را هر اندازه انجام دهد، حتی به میزان عبادت تمامی جن و انس، باز هم آن را اندک می‌یابد و احساس می‌کند. ولی از آن طرف گناهان و معاصی کم و اندک را زیاد و بزرگ می‌پندارند زیرا که شکستگی که در قلب او ایجاد شده تمام این موارد را ایجاب می‌کند.

قلب شکسته چه زود جبران مافات می‌کند و چه زود به پیروزی، رحمت و روزی خداوند می‌رسد! چنین حالت و منظره‌ای چه سودمند و مفید است! که ذره‌ای عبادت در چنین حالاتی نزد خداوند از کوه‌ها و دریاها عبادت کسانی که از روی کبر و غرور انجام دهند، محبوب‌تر و خوشایندتر است. و محبوب‌ترین قلب نزد خداوند قلبی است که متصف به چنین شکستگی باشد که به سبب آن، انسان خود را در بارگاه خداوند خوار و سرافکنده داند و از شرم و حیا از پروردگار نتواند سربرآرد!

بنابراین قلبی که همراه چنین شکستگی نباشد به آن سجده‌ی مقصود نخواهد رفت ولی هرگاه قلب به چنین سجده‌ی عظیمی درآمد، تمام اندام‌ها همراه او به سجده خواهند رفت. و در این حالت سیمای بنده‌ی مؤمن متوجه پروردگار زنده و توانا می‌گردد و صدا و اندام‌های او همه در مقابل پروردگار فروتن خواهند شد. بنده در چنین حالتی ذلیل، خاضع و مسکین درگاه خداوند خواهد بود، پیشانیش را بر آستان عبودیت می‌نهد و قلباً به‌سوی پروردگار و ولی خود نگاه می‌کند همچو نگاه شخص ذلیل به‌سوی کسی که عزیز و رحیم است. در این صورت جز در برابر پروردگارش سر تسلیم و تملق فرود نخواهد آورد و فقط در پیشگاه او خاضع و خاشع و فروتن است و پیوسته خواهان عطوفت و رحمت او است و همواره در جستجوی رضایت پروردگار خود می‌باشد، همان‌گونه که دوستدار کامل در محبت، خواهان رضایت محبوب و مالک خود می‌باشد. در این حالت، بنده هیچ اندیشه‌ای جز طلب رضایت و عطوفت پروردگار خود ندارد و حیات و رستگاری خود را فقط و فقط در نزدیکی به او و کسب رضایت او می‌داند و می‌گوید: چگونه عاصی و نافرمانی کسی را کنم که حیاتم در گرو رضا او است و چگونه از او سرباز زنم که سعادت و رستگاریم در تقرب، محبت و یاد او است [۲۱۰].

***

[۲۱۰] المدارج: ۱/۴۲۸-۴۲٩.