افتخار و شادمانی نسبت به ارتکاب گناه
سوم: نسبت به ارتکاب گناه صغیره شاد و بدان افتخار کند و دست یافتن بدان را نعمتی شمارد، غافل از این که آن، سبب شقاوت و بدبختی اوست، زیرا هرگاه گناه صغیره بر دل بنده غلبه کند کبیره گردد و اثر آن در سیاه کردن دل بزرگ شود تا آنجا که بعضی از گناهکاران نسبت به گناه خود افتخار کنند و از اینکه بدان مرتکب شدهاند شادی نمایند. چنانکه گوید: ندیدی چگونه آبرویش را بردم؟ و یا در بحث و گفتگو بگوید: ندیدی چگونه او را رسوا کردم و چگونه او را خوار و شرمسار نمودم و چگونه او را گول زدم و یا اینکه بازرگانی بگوید: ندیدی چگونه فلانی را فریب دادم و تقلب در عوض سره به وی دادم؟ و چگونه وی را احمق کردم؟ بنابراین با این ملابسان و بیانات تفاخرآمیز، کبیره خواهند شد. و چه گناهان مهلکی هستند! و هرگاه مرتکب چنان گناهانی شود و شیطان بر او چیره گردد تا به چنان گناهان خود شاد و افتخار نماید، بایستی بلافاصله نادم و پشیمان گردد و متألم شود از اینکه شیطان بر او غالب گشته و او از پروردگار خود دور مانده است، زیرا هر گاه بیمار شاد گردد از اینکه شیشهای که داروی بیماریش در آن است، شکسته است و ناراحتی مصرف آن رهایی یافته، امید به شفا و بهبود بیماری او نخواهد بود.