٧- محبت خداوند متعال
یکی دیگر از ثمرات توبه دستیابی به محبت خداوند متعال است که میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِينَ وَيُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِينَ﴾[البقرة: ۲۲۲].
«خداوند توبهکاران و پاکیزگان را دوست میدارد».
دستیابی به محبت خداوند متعال یک کار آسان و زودرس نیست و جز محبان و دوستداران خداوند اهمیت و ارزش چنین حالتی را درک نخواهند کرد.
مردم سعی میکنند مقامهای دنیوی را به دست آورند و تلاش خود را در راه کسب ریاست امارت، حکومت و دیگر مناصب مهم دنیایی مبذول میدارند و هنگامی که بدان منظور دست یابند خود را کامیاب و خوشبخت میپندارند و در میان نزدیکان خود بدان افتخار میکنند، هر چند که چنین رئیس محبوبی قطعاً نخواهد توانست که نسبت به روزیای که خداوند بر او مقرر داشته، بیافزاید و یا ساعتی از اجل عمرش را به تأخیر اندازد، و یا آرامشی در قلب خود و یا اطمینانی در باطن خود پدید آورد و موارد دیگری از این قبیل که شاهان برای خود نمیتوانند آنها را بوجود آورند، پس چگونه میتوانند به دیگران ببخشند، فاقد شیء عطایی ندارد؟!!.
ولی این کجا و سعی و تلاش در جهت دستیابی به محبت خداوند کجا؟ از اینجا است که بندهی مسلمان باید هر چه بیشتر درصدد کسب محبت خداوند باشد تا اینکه به محبوب خدا شود که برای بنده مقامی بالاتر از آن نیست. حدیث قدسی که بخاری آن را روایت میکند چنین است: «ما يزال العبد يتقرب إلي بالنوافل حتىأحبه فإذا أحببته كنت سمعه الذي يسمع به وبصره الذي يبصره به ويده التي يبطش بها ... ولئن سألني لأعطينه ولئن استعاذني لأعيذنه». «بنده پیوسته به وسیلهی نوافل بهسوی من تقرب میجوید تا اینکه دوستش میدارم و چون دوستش داشتم گوش او میشوم که بدان میشنود و چشمش میشوم که بدان میبیند و دستش میشوم که با آن چنگ میزند و پایش که با آن راه میرود و اگر از من درخواست کند به وی میدهم و اگر از من پناه جوید به وی پناه میدهم».
خداوند توبهکاران را دوست دارد و از بندگان گریزان و دورماندگان از ساحت خود و افتادن به دام شیطان دشمن، مبغوض و متنفر است.
خداوند بسیار دوست دارد که بندهی گریزانش بهسوی او بازگردد و اگر چه مدتی نافرمانی کرده و تقصیراتی از او سر زده ولی با این وصف دوست دارد که بار دیگر بندهاش بهسوی آستانش سر تعظیم و تسلیم فرود آورد که درگاه خداوندی به روی تائبین مفتوح است و دست کرم و بخشش او بهسوی نیازمندان باز است. و ذات پروردگار دست خویش را به شب میگستراند تا توبهی کسی را که در روز گناه نموده قبول نماید و دست خویش را به روز میگستراند تا توبهی گنهکار شب را بپذیرد تا آفتاب از مغرب طلوع کند. و پیوسته مردمان را مورد خطاب قرار میدهد که:
﴿لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ﴾[الزمر: ۵۳].
«از رحمت خداوند مأیوس نباشید که ایشان همهی گناهان را میآمرزد».
و از طرف دیگر، ما بندهی تائب را مییابیم که (پس از اینکه مدتها در گناه و معصیت غوطهور بوده) اکنون احساس نیاز شدید به رحمت و کرم خداوند دارد و در پیشگاه او سر تسلیم و تواضع فرود میآورد و از عمق درون، پی به حقیقت عبودیت او میبرد. و از این رو است که عارفان گفتهاند: محبوبترین عبودیتها نزد خداوند متعال همان عبودیت توبه است که ایشان تائبین را زیاد دوست دارد.
و اگر محبوبترین چیز نزد خدا توبه نبود بهترین آفریدهی خود را به گناه مبتلا نمیکرد، بنابراین به دلیل دوست داشتن توبه و تائب است که بنده محبوب خود را مبتلا به گناه نمود که تابئین نزد خداوند از محبت خاصی برخوردارند.
وجه دوم: توبه نزد خداوند از چنان منزلتی برخوردار است که سایر عبادات و طاعات برخوردار نیستند. به همین دلیل است که خداوند از اینکه بندهاش توبه کند بسیار شاد میشود که چنین شادمانی خداوند را پیامبر جتشبیه کرده به کسی که در بیابانی با شترش باشد. ناگهان شترش از نزد او فرار کند در حالی که طعام و آبش بر بالای شتر باشد و چون از رسیدن به شترش مأیوس و ناامید شود به سایهی درختی پناه برد، ولی ناگهان متوجه شود که شترش در کنارش ایستاده است و او زمامش را به دست گیرد و از نهایت شادمانی بگوید: خدایا تو بنده منی و من خدای تو! و از نهایت شادمانی الفاظ را اشتباه تلفظ کند.
وجه سوم: عبودیت توبه آنچنان از ذلت و خواری و خشوع و فروتنی برخوردار است که هیچ عبادت عملی دیگر نزد پروردگار از آن محبوبتر و خوشایندتر نیست، زیرا که خشوع و خواری و فروتنی در پیشگاه خداوند لب و حقیقت عبادت است.
وجه چهارم: حصول مراتب ذلت و انکساری که برای تائب است برای دیگران نیست زیرا که بنده گنهکار تائب از یک طرف، در ذلت فقر و عبودیت و محبت با غیرگناهکار مشترک است و از طرف دیگر، در انکسار قلب به وسیلهی معصیت و شکستگی نفس از امتیاز بالایی برخوردار است، همانگونه که در اثر اسرائیلی وارد شده یکی از پیامبران از پروردگارش میپرسد: «پروردگارا تو را کجا یابم؟ فرمود: در دل شکستگان به خاطر من». به همین خاطر نزدیکترین زمان نزدیکی بنده به خداوند، هنگام سجدهی بسوی او است که آن در بردارندهی ذلت و انکسار در پیشگاه خداوند است.
به این گفتار پیامبر جکه از خداوند روایت میکند بیاندیشید که در روز قیامت خداوند به بندهی خود میفرماید: «ای بنیآدم از تو درخواست غذا کردم به من ندادی! بنده میگوید: پروردگارا! چگونه به تو غذا میدادم در حالی که تو پروردگار جهانیانی؟! خداوند در جواب میفرماید: فلان بندهام از تو درخواست غذا کرد و به او ندادی که اگر به ایشان میدادی به من داده بودی. و از تو طلب رفع تشنگی نمودم و مرا آب ندادی؟ بنده میگوید: پروردگارا چگونه به تو آب دهم که تو پروردگار جهانیانی؟! خداوند میفرماید: فلان بندهام از تو آب خواست و توبه ایشان ندادی و اگر میدادی به من داده بودی. ای بنیآدم، مریض شدم و به عیادتم نیامدی! بنده میگوید: پروردگارا چگونه به عیادت تو آیم در حالی که تو پروردگار جهانیانی؟! خداوند میفرماید: فلان بندهام مریض شد و او را عیادت نکردی و اگر او را عیادت میکردی مرا آنجا مییافتی».
راز پذیرش دعای این سه گروه، مظلوم، مسافر، روزهدار در این است که هر کدام از آنان دل شکستهاند، که غربت مسافر و شکستگی نفس او را انسان در خود مییابد و همچنین در روزه که شکستش نفس حیوانی را در خود احساس میکند.
منظور این است که شمع جبران و فضل و عطای پروردگار در شمعدان ذلت و فروتنی یافت میشود و گنهکار تائب از سهم بسزایی در این باره برخوردار است.
وجه پنجم: گاهی، گناهی که مقارن با توبه باشد برای بنده نافعتر و سودمندتر است از بسیاری از طاعات. و در این رابطه بعضی از اسلاف گفتهاند: «گاهی بندهای مرتکب گناهی میشود که بدان وسیله وارد بهشت میشود و گاهی طاعتی را انجام میدهد که بدان وسیله وارد دوزخ میگردد. بعضی پرسیدند: این چگونه است؟ در جواب گفتند: گاهی بندهای مرتکب گناهی میشود که پیوسته از دید او پنهان نمیماند یعنی چه در قیام و چه نشسته و چه در راه رفتن آن را فراموش نمیکند و همیشه در یاد آن است که بدان وسیله شکستگی نفس، توبه، استغفار و پشیمانی بدو دست خواهد داد که چنین حالتی سبب نجات و رستگاری او خواهد بود و از آن طرف، یک کار نیکی را انجام میدهد، پیوسته آن را نصبالعین خود قرار میدهد یعنی در قیام، در نشسته و در راه رفتن و در همه حال آن را به خاطر میآورد و بدان عجب و تکبر میورزد که چنین حالتی سبب هلاک و شقاوت او میگردد. چه بسا گناه، موجبات حسنات و طاعات و معاملات و رفتار قلبی از خوف و حیا از پروردگار را در بر دارد و بدان وسیله انسان سرشکسته، شرمنده، گریان و پشیمان و در هر حال متوجه پروردگار خود میگردد. اثرات چنین گناهی به مراتب برای بنده سودمندتر است از طاعات و عباداتی که باعث عجب و تکبر و خودبینی گردند و همچنین سبب آن شوند که با چشم حقارت به مردم نگرد. شکی نیست چنین گناهکاری نزد خداوند بهتر و بهسوی نجات و کامیابی نزدیکتر است از آن مغرور و متکبر به عبادت و حسنات، اگر چه به زبان خلاف آن را بگوید. خداوند آگاه به قلب بندگان است و چه بسا خداوند با کسانی که او را تعظیم ننمایند و در پیشگاهش فروتن و خاضع نباشند از سر عداوت درآید و آنان ار منفور دارد و اگر انسان در خود بنگرد چنین حالتی را قطعا خواهد دید» [۲۱۱].
***
[۲۱۱] نگاه: مدارج السالکین: ۱/۲٩٧-۲٩٩.