در خانۀ «ابو ایوب انصاری س»
پیامبر خدا جپس از چهار روز اقامت در «قبا» به مدینه رفت و مردم دسته دسته در راه به خدمت او میرسیدند و از او میخواستند، که در خانۀ ایشان اقامت کند، و افسار شتر را میگرفتند. پیامبر جمیگفت: شتر را آزاد بگذارید، زیرا این شتر مأمور است. و این جریان چندین بار تکرار شد، تا به در منزل پسران «مالک بنی نجار» رسید. شتر در محل در مسجد نبوی فعلی ایستاد و خود را به زمین زد که آن محل در آن موقع «جای خشککردن خرما» و متعلق به دو یتیم از طایفۀ بنی نجار بود.
پیامبر خدا جاز شتر پایین آمد، ابو ایوب س(خالد پسر زید نجاری خزرجی) اسباب سفر پیامبر جرا برداشت و به خانۀ خود برد، و پیامبر جبه خانۀ او رفت. ابو ایوب سدر احترام و مهمانداری او اهمیت خاصی نشان داد. پیامبر جپایین مجلس نشست، اما ابو ایوب سناراحت شد و خوشحال بود، که در صدر مجلس بنشیند. پیامبر جگفت:« ای ابو ایوب! آنچه که برای من و همراهانم بهتر است، آن است که در پایین مجلس بنشینم».