جواب انصار و فداکاری در اطاعت از پیامبر ج
وقتی به پیامبر جخبر رسید، که: قریش به سوی مدینه حمله میآورند، از یارانش (انصار) مشورت خواست، زیرا ایشان با او پیمان بسته بودند که در مملکت خود از او دفاع کنند. وقتی رسول خدا جتصمیم داشت، که از مدینه خارج شود، و مانع هجوم قریش گردد، خواست آنان را بیازماید.
مهاجرین خوب صحبت کردند و جواب مثبت دادند. سپس بار دوم مشورت نمود، دوباره جواب خوب و مثبت شنید. بار سوم هم مشورت کرد، آنگاه انصار متوجه شدند، که منظور پیامبر جایشان است. پس «سعد پسر معاذ س» جلو رفت و گفت: ای رسول خدا، شما به کنایه با ما صحبت میکنی! شاید خوف داری از این که انصار وظیفۀ خود را که به عهده گرفتهاند، در خارج از دیار و وطن خود انجام ندهد! اما از جانب ایشان میگویم و جواب میدهم: «به هرکجا میخواهی حرکت کن، و هرکس را میخواهی انتخاب کن، و هرکس را نمیخواهی انتخاب مکن. هرچه از اموال ما را میخواهی بردار و هرچه را به ما میدهی ببخشای، و آنچه که از مال ما برمیداری در نزد ما دوست داشتنیتر از مالی است که به جای میگذاری. و هرکاری که تو دستور دهی ما هم تابع و پیرو آنیم. قسم به خدا، اگر بروی تا به ناحیۀ «یمن» برسی ما هم با شما میآییم. و اگر سراسر دریای یمن را بپیمایی باز با شما هستیم».
«مقداد س» به او گفت: ما نمیگوییم به آنچه که قوم موسی به موسی ÷گفتند: «برو به اتفاق پروردگارت با آنها (دشمن) جنگ کنید، و ما در اینجا نشستهایم» [۴۴]. ما با جان و دل در طرف راست و چپ و جلو پشت سر شما میجنگیم.
وقتی رسول خدا جاین مطالب را شنید، صورتش تابان شد، و به آنچه که اصحاب گفتند، مسرور و شادمان گشت. آنگاه فرمود:« بروید به شما مژده باد».
[۴۴] ﴿فَٱذۡهَبۡ أَنتَ وَرَبُّكَ فَقَٰتِلَآ إِنَّا هَٰهُنَا قَٰعِدُونَ﴾[المائدة: ۲۴].