اخراج «بنی نضیر»
پیامبر خدا جنزد طایفۀ بنی نضیر (قبیلۀ بزرگی از یهود) رفت تا ایشان را در مورد این که دو نفر از طایفۀ بنی عامر را کشته بودند، یاری کند؛ در بین این دو طایفۀ (بنی نضیر و بنی عامر) پیمان و سوگندنامهای گذشت، که خیلی به نرمی باهم صحبت نمودند و به همدیگر وعدۀ خوبی دادند، اما عداوت و حیله و تزویر را نسبت به پیامبر خدا جدر دلها پنهان کرده بودند. پیامبر خدا جدر کنار دیوار یکی از خانههایشان نشسته بود، آن قوم در بین خودشان گفتند: بدانید! دیگر شما چنین فرصتی را به دست نمیآورید،که پیامبر جرا از بین ببرید. پس چه کسی است که بالای دیوار این خانه رفته سنگ بزرگی را بر سرش بکوبد، تا از دستش نجات یابیم؟!.
چند نفر از صحابه از جمله: ابوبکر، عمر و علی «رضی الله تعالی علیهم» نیز در خدمتش بودند.
خداوند از نیت پلیدایشان (بنی نضیر و بنی عامر) پیامبر جرا باخبر کرد. آنگاه پیامبر جبرخاست و به مدینه برگشت و دستور داد، که برای جنگ با آنان آماده شوند. سپس به سویشان حرکت کردند، و در ماه ربیع الاول سال چهارم هجری، آنان را شش شبانه روز محاصره کردند؛ و خداوند نیز ترس را در دلشان انداخت. لذا از پیامبر خدا جدرخواست کردند، که آنان را اخراج کند [۵۵]، و از کشتنشان درگذرد، به شرط این که فقط به اندازۀ بار شتری از اموالشان را به آنان داده حتی سلاح را از آنان بگیرد.
پیامبر جاموالشان را در بین مهاجرین اولین تقسیم کرد.
[۵۵] اشاره به آیات اول سورۀ «حشر» برای توضیح بیشتر به تفاسیر آیات رجوع کنید، مترجم.