دعا و التماس
رسول خدا جصفوف لشکر را آراست و بعد با ابوبکر سبه زیر سایبان برگشت، و به دعا و التماس و لابۀ زیاد شروع نمود، و از خدایی که کسی نمیتواند از دستورش عیب بگیرد، و تقدیرش را برگرداند، مدد خواست. هیچ نصرت و کمکی نیست، مگر از جانب خدا و بعد گفت: «بار الها! اگر این جماعت از بین بروند بعد از ایشان دیگر روی زمین کسی تو را عبادت نمیکند» با صدای بلند خدا را میخواند و میگفت: «باری خدایا! به آنچه به من قول دادهای عمل کن. باری خدایا! منتظر یاری تو هستم» هردو دستش را به حدی به طرف آسمان بلند کرد، که جامۀ روی دوش او به زمین افتاد و ابوبکر ساو را دلداری و تسلی میداد و به ابتهال و دعاخواندن زیاد تشویق میکرد.