برگرداندن اسیران به هوازن
چهارده نفر از هوازن به خدمت رسول الله جآمدند و از او سؤال کردند: که بر آنان منت گذارد و اسیران و اموالشان را باز دهد. فرمود: «کسانی دیگر همراه من هستند که میبینید، و براستی محبوبترین گفتار نزد من درستترین آن است. آیا فرزندان و زنانتان پیش شما محبوبتر است، یا دارایی و اموالتان؟ گفتند: ما از فرزندان و زنان خود نمیگذریم. پیامبر جفرمود: پس از اینکه نماز صبح را خواندیم بیایید و بگویید: ما پیش پیامبر جشفاعت میطلبیم، که مؤمنان از ما گذشت کنند و در محضر مؤمنان شفاعت میطلبیم، که پیامبر جنیز از ما درگذرد و اسیران ما را آزاد کنند. هنگامی که پیامبر جنماز صبح را خواند، برخاستند و آمدند، و آن مطلب را گفتند. پیامبر جفرمود: آنچه که سهمیۀ من و بنی عبدالمطلب است، برای شما و از دیگران هم برایتان سؤال خواهم کرد.
مهاجرین و انصار نیز گفتند: آنچه که سهم ما است، تقدیم به رسول خدا ج. اما سه طایفۀ «بنی تمیم» و «بنی فزاره» و «بنی سلیم» از گرداندن اسیران خود گذشت نکردند. پیامبر جفرمود: این قوم که آمدهاند مسلمانان هستند و من به آنان مهلت دادم، و آنان را مختار کردم، از زنان و فرزندانشان نگذشتند. پس کسی که زن و بچهای پیش اوا سیر است و خود را راضی کند که آنان را برگرداند، کار مطلوب و پسندیدهای کرده است. و کسی که از حق خود گذشت نمیکند، باز اسیران را به آنان برگرداند، و در مقابل از غنایمی که خدا به ما بخشیده است، شش برابر پاداش میگیرد.
مردم گفتند: به دستور پیغمبر جراضی هستیم. پیغمبر جفرمود: من نمیدانم که چه کسی راضی است و چه کسی راضی نیست. برگردید، تا نمایندگان شما موقعیت را به ما خبر بدهند. آنان، زنان و فرزندان اسیرشده را آزاد کردند، و کسی سرپیچی ننمود. پیامبر جبه هریک از اسرا، جامۀ نرم و سفیدرنگ مصری عطا فرمود».