دعوت علنی در کوه «صفا»
حضرت جسه سال امر رسالت را پنهان داشت. سپس حق تعالی دستور داد، تا دینش را اظهار کند، و گفت: «به آنچه که به تو امر شده است، آشکارا اعلام کن و از مشرکان بپرهیز» [۲۰]. باز فرمود: «ابتدا نزدیکان خود را هشدار بده و نسبت به مؤمنانی که تابع تو میشوند، بسیار مهربان و متواضع باش» [۲۱]. و «بگو: من هشداردهنده روشنگر و آشکار هستم» [۲۲].
پس از نزول این آیات، حضرت جبه تپه صفا رفت و با بلندترین صدایش فریاد برآورد: یا صباحاه! و این کلمه یا صباحاه در بین عرب فریاد معروف و مأنوسی بود. هر وقت کسی خطر دشمنی را درک میکرد و میخواست آن را از سر شهر و قبیلهای که از آن دشمن غفلت دارند، دفع کند، فریاد میزد: یا صباحاه! همین که قریش فریاد را شنیدند، بلافاصله به دور او جمع شدند. یکی شخصاً پیش او رفت و یکی نماینده خود را پیش او فرستاد.
حضرت جفرمود: «ای بنی عبدالمطلب! ای بنی فهر! و ای بنی کعب! آیا گوش میکنید، به شما خبر بدهم، که قافلهای روی این کوه میخواهد اوضاع شما را عوض کند، آیا مرا تصدیق میکنید؟»
مردم قبلاً و در واقع و در عمل حضرت جرا دیده بودند: که راستگو و امانتبردار و پنددهنده است. حضرت جروی کوه تپه ایستاد و جلو دست خود را میدید، و پشت سر خود را نیز نگاه میکرد. ولی ایشان فقط جلو دست خود را میدیدند، در این حال خداوند استعداد و انصاف ایشان را به تصدیق این مخبر «امین و صادق» هدایت داد. گفتند: بلی! حضرت ج: فرمود: «براستی من در برابر غذایی سخت به شما هشدار میدهم». قوم ساکت ماندند. اما ابولهب (عمویش) گفت: تا غروب روز نابود شوی، آیا ما را فقط برای این دعوت نمودی؟!.
[۲۰] ﴿فَٱصۡدَعۡ بِمَا تُؤۡمَرُ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡمُشۡرِكِينَ٩٤﴾[الحجر: ٩۴]. [۲۱] ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ٢١٤ وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ٢١٥﴾[الشعراء: ۲۱۴-۲۱۵] [۲۲] ﴿وَقُلۡ إِنِّيٓ أَنَا ٱلنَّذِيرُ ٱلۡمُبِينُ٨٩﴾[الحجر: ۸٩].