امروز، روز نیکوکاری و وفا است
بعد از این که پیامبر جطواف را تمام کرد، «عثمان پسر طلحه س» را خواست و کلید کعبه را از او گرفت و در کعبه را باز کرد و داخل شد. روزی قبل از مهاجرت به مدینه پیامبر جکلید کعبه را از عثمان خواسته بود، او با خشونت و تندی جواب داد: که پیامبر جرا متأثر کرد. اما صبر و بردباری نشان داد و گفت: «ای عثمان! شاید روزی این کلید را در دست من ببینی، و در هرکجا که بخواهم بگذارم».
عثمان گفت: آن روز قریش نابود و ذلیل میشود.
پیامبر فرمود: «نه، بلکه آن روز قریش دوام و عزت مییابد». این کلمه (روزی این کلید را در دست من میبینی و ...) در دل عثمان جای گرفت و پنداشت: که جریان آنطور که تصور میکرد خواهد گردید.
بعد از این که پیامبر خدا جاز کعبه خارج شد، علی پسر ابوطالب سدر حالی که حضرت جکلید کعبه را در دست داشت، نزد پیامبر جرفت و گفت: شرف پردهداری وآب دهی قاصدان کعبه را برای ما عطا فرما . پیامبر جفرمود: عثمان پسر طلحه کجا است؟ او را به نزد پیامبر جآوردند، و گفت: «این کلید را بگیر. امروز، روز نیکوکاری و وفا به وعده است. آن (کلید) را برای همیشه بگیرید: که از قدیم ارث شما بوده، و کسی جز ستمگران آن را از شما نمیگیرد».