زندگانی پیغمبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

واقعه مشهور «عام الفیل»

واقعه مشهور «عام الفیل»

حادثه بزرگی در مکه روی داد که دلیل بر ظهور حادثه بزرگتری بود و در اینجا خداوند بزرگ به عرب اراده خیر و نیکی نمود، آن حادثه برای کعبه ارزشی است که سایر خانه‌های دنیا آن ارزش را ندارند.

اخبار «عام الفیل» است که: «آبرهۀ الأشرم» نماینده نجاشی (پادشاه حبشه) در صنعاء (یمن) کنیسۀ محل عبادت بزرگی درست کرد، و آن را قلیس نام نهاد و خواست که مراسم حج عرب را به آنجا انتقال دهد تا دیگر پناه‌گاه مردم نباشد، و بار سفر را از راه‌های دور به طرف آنجا نبندند؛ و خواست که کنیسۀ خود این موقعیت را داشته باشد.

این جریان نیز بر عرب گران آمد، آن عربی که از عشق و احترام و بزرگداشت کعبه شیر نوشیده و پرورش یافته بودند، و هیچ خانه و هیچ چیزی را معادل و جانشین آن نمی‌یافتند و نمی‌دیدند. این جریان آنان را به خود مشغول نمود، و در این مورد به بحث و گفتگو نشستند. در این هنگام یک نفر کنانی خارج شد و در داخل کنیسه نجاست کرد، ابرهه عصبانی شد و سوگند یاد کرد: که حتماً به کعبه (خانه خدا) می‌رود و آن را ویران می‌کند.

ابرهه به سوی خانه خدا حرکت کرد، و به همراه خود چندین فیل جنگی برد. عرب این خبر را به همدیگر بازگو می‌کردند، مردم عرب مانند برق دور ابرهه را گرفتند و بزرگی و عظمت بیت را برای او تعریف کرده و تذکر دادند و او را از عاقبت کار هشدار نمودند و حتی تصمیم داشتند: او را از این کار باز دارند و از در جنگ درآیند، و چون دیدند: که در برابر ابرهه و سپاهش توان ندارند کار را به خداوند موکول کردند؛ و ایشان اطمینان داشتند که این بیت پروردگاری دارد و آن را از تطاول و دستیازی دشمن نگاه می‌دارد.

گواه این قضیه است که در بین بزرگ قریش عبدالمطلب جد رسول جو ابرهه از سؤال و جواب روی داد: ابرهه در سر راهش به مکه دویست (۲۰۰) شتر از اموال عبدالمطلب را گرفت، عبدالمطلب اجازه خواست که نزد او برود. ابرهه اجازه داد و از او احترام گرفت، ابرهه از بالای تخت پایین آمد و در کنار عبدالمطلب نشست، و از نیاز و خواسته‌اش سؤال کرد.

عبدالمطلب گفت: حاجت من این است که: آن دویست شتر مال من است، به من باز گردانید. وقتی عبدالمطلب آن را گفت: شترهایش را پس داد و او را سبک در نظر آمد، و گفت: آیا شما برای دویست شترت با من صحبت کرده و خانه‌ای که مال و دین شما و پدران شما است، رها می‌کنی؛ در حالی که من قصد ویران‌کردن را دارم، در این مورد صحبتی نداری؟!

عبدالمطلب در جواب گفت: براستی من فقط صاحب شتران خود هستم و این بیت صاحب و پروردگاری دارد که شما را از ویران‌کردنش باز می‌دارد.

ابرهه گفت: آن چیست که از من جلوگیری کند؟

عبدالمطلب گفت: این شما و آن خانه خدا [٩].

مردم قریش از بیم هجوم وحشیانه آنان به بالای کوه‌ها و به دره‌ها پناه بردند، و منتظر بودند: که خدای تنها بر سر کسی که نسبت به حرمش جسارت کند، چه خواهد آورد؟ و عبدالمطلب با چند نفر از قریش برخاستند و حلقه در کعبه را محکم گرفتند و از درگاه پروردگار یاری طلبیدند که ابرهه و سپاهش را نابود کند.

ابرهه – نیز – خود را آماده واردشدن به مکه و ویران‌کردن کعبه نمود؛ و فیل جنگیش را – نیز – حاضر کرد. آن فیلی که اسمش «فیل محمود» بود. فیل در مسیر مکه خود را به زمین چسپانید، و هرچند او را می‌زدند – اصلاً – بلند نمی‌شد! عاقبت، او را به طرف یمن چرخاندند. فوراً، بلند شد و دوید.

در این هنگام بود که خدای تعالی از دریا پرندگانی فرستاد: که هر پرنده‌ای چند سنگ ریزه با خود همراه داشت، و به هرکسی می‌زدند، کشته می‌شد. اهل حبشه بی‌درنگ فرار کردند، و از همان راهی که قبلاً آمده بودند دوباره برگشتند و از مکه خارج شدند، اما در هر مسیر عده‌ای از آنان تلف می‌شد، و تن بی‌جان‌شان بر جا می‌ماند. ابرهه نیز از ترس پا به فرار گذاشت. «در راه انگشتانش یکی بعد از دیگری افتاد: تا به شهر صنعاء» رسید، در آنجا به بدترین حالت مرد.

(این است، سزای بدکارانی که با دین خدا و بندگان مؤمن به خدا درافتند) و این همان است که قرآن آن را روشن بیان می‌فرماید: «آیا ندیدی که خدای تو به اصحاب فیل (ابرهه و لشکرش) چه کرد؟ آیا حیله و تدبیر را که برای ویران‌کردن کعبه اندیشیده بودند، نقش بر آب نکرد؟! و برای هلاک آنان پرندگان «ابابیل» را فرستاد، آن سپاه را به سنگ‌های «سجیل» (دوزخی) سنگ‌باران می‌کرد، و آنان را مانند کاه سرگین شده گردانید» [۱۰].

وقتی پروردگار توانا اهل حبشه را از مکه راند، و با چنان وضعی آنان را نابود کرد، مردم عرب قریش را احترام گرفتند و گفتند: قریش اهل و بیت خدا هستند، و خدا به جای ایشان جنگید، و خدا برای آنان در مقابل دشمن کافی است.

مردم عرب این رویداد را گرامی داشتند و حقیقتاً آن رویداد نیز شایسته احترام بود، و آن را تاریخ زدند. گفتند: این حادثه در سال «عام الفیل» بود، نسبت تولد را به آن سال می‌دادند. مثلاً:

فلانی در سال «عام الفیل» به دنیا آمد، و یا این جریان چند سال بعد از واقعه «عام الفیل» روی داد. عام الفیل با سال ۵٧۰ میلادی مصادف است. (یعنی ۵۲ سال، پیش از هجرت).

[٩] عبدالمطلب در این مورد دو بیت زیر را در حالی که قفل کعبه را گرفته بود سرود:
يا رب الا أرجو لهم سواك
يا رب! فامنع منهم حماكا
إن عدو البيت من عاداكا
امنَعْهُمْ إن يخربوا قراكا
یعنی:
خدایا! جز به تو رجا نداریم
عدو از تو و کعبه، کینه دارد
خدایا! باز دارش از حمایت
از این تخریب که اندر سینه دارد
(س)
[۱۰] بسم الله الرحمن الرحیم ﴿أَلَمۡ تَرَ كَيۡفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصۡحَٰبِ ٱلۡفِيلِ١ أَلَمۡ يَجۡعَلۡ كَيۡدَهُمۡ فِي تَضۡلِيلٖ٢ وَأَرۡسَلَ عَلَيۡهِمۡ طَيۡرًا أَبَابِيلَ٣ تَرۡمِيهِم بِحِجَارَةٖ مِّن سِجِّيلٖ٤ فَجَعَلَهُمۡ كَعَصۡفٖ مَّأۡكُولِۢ٥[الفیل: ۱-۵].