زندگانی پیغمبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

گذشت از کسی که ظلم کرده و بخشش به کسی که محروم شده است

گذشت از کسی که ظلم کرده و بخشش به کسی که محروم شده است

پیامبر خدا جعده‌ای سواره را به طرف «نجد» فرستاد، سواران پس از بازگشت «ثمامه بن أثال» رئیس بنی حنیفه؛ را همراه خود به شهر آوردند و او را به یکی از ستون‌های مسجد بستند. پیامبر جاز کنارش رد شد، و گفت: ای ثمامه! چه خبر است؟

جواب داد: ای محمد! اگر می‌کشی، کسی را بکش، که مستحق کشتن است. و اگر کسی را در آسایش و رفاه قرار می‌دهی، آن را به کسی واگذار کن که سپاسگزار است. و اگر مال می‌خواهی طلب کن، تا هرچه که نیاز داری به تو داده شود، آنگاه پیامبر جاو را ترک کرد. بار دوم نیز از پیش او گذر کرد، و سخن اول را تکرار نمود. ثمامه نیز همان جواب اول را داد، باز بار سوم که از کنارش گذشت و سؤال اول را به ثمامه گفت: او نیز همان جواب را باز گفت. آنگاه پیامبر جگفت: ثمامه را آزاد کنید، او را آزاد کردند. ثمامه به نخلستان نزدیک مسجد رفت و غسل کرد. سپس نزد پیامبر جآمد و مسلمان شد و گفت: «قسم به خدا، در روی زمین، دشمن‌تر از چهرۀ شما در نزد من چهره‌ای نبود. اکنون تو محبوب‌ترین چهره در نزد من هستی. و باز در روی زمین منفورتر از دین شما در نزد من دینی نبود، اکنون دین شما در نزد من محبوب‌ترین و با ارزشترین دین است». او گفت: هنگامی که من تصمیم داشتم «عمره» [۶۵]انجام بدهم، سواران شما مرا دستگیر کردند. پیامبر جبه او مژده داد و امر فرمود: که به عمره برود.

وقتی ثمامه نزد قریش رفت به او گفتند: ای ثمامه! از دین خود خارج شدی؟! گفت: نه والله، و لکن همراه محمد جمسلمان شده‌ام، نه قسم به خدا، دیگر از یمامه یک دانه گندم برای شما نمی‌آید مگر خدا اجازه بدهد. یمامه نیز سرزمین حاصل‌خیز مکه بود، سپس به مملکت خود برگشت، و از حمل بار به سوی مکه جلوگیری نمود، تا این که قریش از کمبود خواربار به تنگ آمدند و ضعیف و ناتوان شدند، و به پیامبر جنامه نوشتند، و خویشاوندی را بیاد آوردند، و از او تقاضا نمودند که به ثمامه نامه بنویسد: راه را برای حمل آذوقه و خواربار باز کند، پیامبر جنیز چنین کرد.

[۶۵] عمره در لغت زیارت کردن و در شرع زیارت خانۀ خدا است با کیفیت و شروط خاص خود و آنچه که عمره‌کننده انجام می‌دهد. عمره عبارت است از: احرام، طواف، سعی، حلق و یا تقصیر. (مؤلف) حرام: پوشیدن لباس مخصوص زمان حج و عمره، طواف: هفت بار به دور کعبه گردیدن. سعی: هفت بار رفت و آمد، در بین صفا و مروه. حلق: تراشیدن موی سر مردان و تقصیر: کوتاه‌کردن موی مردان و چیدن چند تار از موی سر زنان. مترجم