زندگانی پیغمبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

نقض صحیفه و ابلاغ قرارداد

نقض صحیفه و ابلاغ قرارداد

چون مخالفان آن پیمانی را که در صحیفه‌ای داخل کعبه آویزان کرده بودند، زشت و ناجوان‌مردانه دیدند، چند نفر از اهل قریش از مردان باانصاف و آگاه از جمله: هشام [۲٩]پسر عمرو پسر ربیعه برخاستند و خود را از آن قرارداد بری دانستند. هشام مردی مسؤول و مواظب و در میان قریش باشرف و احترام بود. پیش کسان دیگر رفت و نرمی و مردانگی را در دل‌شان انداخت و شخصیت و انسانیت ایشان را در نقض‌کردن پیمان تحریک کرد، تا از این پیمان به در آیند، وقتی همفکران هشام به پنج نفر رسیدند، اجتماع کردند و برای این کار پیمان بستند.

فردا که قریش در محل عمومی جمع شدند «زهیر پسر أبی امیه» که مادرش «عاتکه دختر عبد المطلب» بود. خطاب به مردم گفت: ای اهل مکه! آیا شما نمی‌خورید و لباس نمی‌پوشید؟! در حالی که بنی هاشم جان می‌دهند! نه چیزی می‌توانند بخرند و نه چیزی می‌فروشند.

قسم به خدا، آرام نمی‌گیرم تا این صحیفۀ ظالمانه پاره نشود.

«ابوجهل» وارد بحث شد، اما مفید نیامد. معطم پسر عدی برخاست: که صحیفه را پاره و خرد کند، دید که موریانه بجز باسمک اللهم تمام صحیفه را خورده است. (و پیمان شوم و ظالمانه منحل گردید. م).

حضرت رسول جاین واقعه را به ابوطالب خبر داده بود، که صحیفه چنان شده و باطل گردیده است.

[۲٩] هشام در این دورۀ سخت خوردنی و گندم بر شتری بار می‌کرد، و در نزدیکی‌هایی دره آن را رها می‌کرد، تا شتر به دست مسلمانان برسد. «هیکل»