در غار «ثور»
رسول الله جو ابوبکر سبه پنهانی از مکه خارج شدند، ابوبکر سبه پسرش «عبدالله س» دستور داد به سخنان مردم مکه که در بارۀ ایشان میگویند: گوش فرا دهد. و به «عامر پسر فهیرۀ» غلامش دستور داد که در روز، حیوانات را بچراند و شب به دنبال ایشان ببرد تا رد پاها از بین برود، و أسماءلدخترش نیز برایشان طعام ببرد. آنگاه به طرف غار ثور حرکت کردند، ابوبکر سقبلاً وارد غار شد، که آن را بررسی کند، مبادا چیزی در آن باشد و به حضرت جاذیت برساند. بعداً حضرت جداخل شود، وقتی ایشان به غار رفتند، خداوند عنکبوت را فرستاد تا جلو غار را تنید، که پرده و مانع باشد. و به دو کبوتر وحشی الهام کرد، آمدند و بال خود را تکان داد، تا در میان تار عنکبوت و درخت جلو غار خود را جای دهند و آشیانه بسازند. ﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾. [الفتح: ٧]. «و برای خدا است لشکریان آسمانها و زمین».
مشرکان و کافران ایشان را دنبال کردند تا به کوه رسیدند، آنجا اثر و رد پا را گم کردند. ناچار به طرف قلۀ کوه رفتند، از کنار غار گذشتند، در جلو غار دیدند که عنکبوت تار تنیده است، گفتند: اگر کسی داخل غار میرفت، تار عنکبوت جلو درش نمیماند.