پس از مدتی طولانی به سوی مکه
در ماه ذی قعده سال ششم هجری پیامبر اکرم جبه قصد عمره از مدینه بدون هدف جنگ به سوی «حدیبیه» [۶۶]خارج شد، و با خود «هدی» [۶٧]حمل کرد و احرام عمره بست، تا مردم بفهمند: که او به قصد زیارت و بزرگداشت خانه خدا خارج میشود.
پیامبر جاز طرف خود یک نفر خبردهنده (مراقب امور) را قبلاً فرستاد: تا از قریش کسب خبر کند. وقتی که پیامبر جو یاران به «عسفان» [۶۸]رسیدند، آن مخبر برگشت، و گفت: از کنار کعب پسر لوی گذشتم، که عده زیادی به دورش جمع شده ایشان جنگجویانی بودند: که در خانۀ خدا انتظار و قصد تو را دارند.
پیامبر اکرم جحرکت کرد، تا به انتهای حدیبیه بر سر چشمۀ کم آبی رسید. مردم از کمبود آب و تشنگی شکایت را پیش پیامبر جبردند، او نیز از تیردان خود تیری بیرون کشید، و دستور داد: که آن را در آب چشمه فرو برند. به محض این که تیر را وارد چشمۀ کمآب نمودند، چشمه جوشید و همگی از آن سیراب شدند.
قریش از ورود پیامبر جبه وحشت افتادند. پیامبر جنیز دوست داشت یکی از یارانش را به سوی قریش بفرستد. بعد عثمان پسر عفان سرا خواست، که نزد قریش برود و گفت: «به آنان خبر بده که ما برای جنگ نیامدهایم، بلکه برای حج عمره آمدهایم، و آنان را به صلح و صفا دعوت کن. سپس به عثمان سدستور داد: به نزد مردان و زنانی مؤمن در مکه برود، و به آنان مژده فتح و پیروزی بدهد. و به آنان خبر دهد که: خدای عزوجل دین خود را در مکه ظاهر میکند، تا در آنجا نیز پوشیده نماند». عثمان سبه مکه حرکت کرد، و نزد ابوسفیان و بزرگان قریش رفت و پیام رسول خدا جرا به آنان ابلاغ نمود. وقتی که عثمان سپیام را ابلاغ کرد، گفتند: اگر میخواهی کعبه را طواف کنی، مانعی ندارد. او در جواب گفت: تا پیامبر ج، خانۀ خدا را طواف نکند، من طواف نمیکنم...
[۶۶] درهای است نزدیک شهر مکه. اشتهار «حدیبیه» به خاطر بیعتی است که در اواخر سال ششم هجری در آنجا صورت گرفت. مترجم [۶٧] هدی: (جمع هدیه) حیوان قربانی که به مکه میبرند. مانند گاو، گوسفند و شتر. (عمید) [۶۸] عسفان: محلی است بین جحفه و مکه (مؤلف).