۵۲-حَقّ
خداوندأمیفرمایند: ﴿فَتَعَٰلَى ٱللَّهُ ٱلۡمَلِكُ ٱلۡحَقُّۖ﴾[المؤمنون: ۱۱۶] (پس والاست خدا، فرمانروای راستین.)
حقّ مصدر و صفت مشبهه و به معنای؛ درست میباشد. حقّ یعنی؛ در ذات و صفاتش آنگونه که باید باشد، هست. و هر آنچه را در آفرینش (خلق) و فرماندهی و ادارۀ امور (أمر) باید در وجه ایدهآل و کاملِ خود انجام میداده، انجام داده است. حقّ فناناپذیر و غیر قابل انکار و بدون تغییر و تبدیل و أزلی و أبدی و واجبالوجود میباشد. حقّ، وجودش، ملائکههایش، کتابهایش، پیامبرانش†، حشر و قیامتش، قضا و قدرش، وعده و وعیدهایش، قول و فعلش، لقایش، دینش، نامها و اوصافش و هر آنچه به حق بدو نسبت داده میشود حق است؛ زیرا خودش حقّ است و غیر او باطل میباشند. حقّأبا آفرینش هستی و مسخّرکردنشان و بیرون آوردن زنده از مرده و مرده از زنده و داخل کردن شب در روز و روز در شب و مدیریّت امور جهان و جهانیان ثابت نموده که حقّ است و فقط پرستش و فریادرسی و فرمانبرداری از او حق است و پرستش غیر او باطل.
مؤمن نماز و عبادت و زیستن و مُردنش را فقط از آنِ حقّأمیداند؛ چون فقط او حق است. مؤمن اعتقاد و اقرار به حق بودنِ وجود و صفات و فرمودهها و آفرینش و حکم خداوند مینماید و آنها را حقترینِ حقها میداند و فرمانبرداری و فریادخواهی و پرستش و تکیه و توکّل کردن به غیر خداها را باطل و پوچ و هرز میداند.