عمر بن خطاب رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه دوم

فهرست کتاب

پاسخ نامه‌ی ابوعبیده و معاذباز طرف عمرس

پاسخ نامه‌ی ابوعبیده و معاذباز طرف عمرس

پس از اینکه نامه‌ی ابوعبیده و معاذ توسط شداد بن اوس بن ثابت، برادرزاده‌ی حسان بن ثابت انصاری، به دست خلیفه رسید و قرائت گردید، ایشان در جواب نامه‌ی آن‌ها چنین نوشت: حمد و ستایش بر خدایی را که معبود به حقی جز او نیست. اما بعد: من شما را به رعایت تقوای الهی توصیه می‌کنم که رضایت پروردگار و توشه‌ی شما و انسان‌های آگاه در آن است و افراد ناتوان از آن بی‌بهره‌ هستند. نامه‌ی شما به دستم رسید. شما در آن به گذشته‌ی من اشاره کرده و بیان داشته‌اید که‌ شما مرا از آن زمان می‌شناسید که‌ برای خود ‌اندیشیده‌ام و به‌ فکر خود افتاده‌ام، چه‌ چیزی را دریافته‌اید؟ و این نوعی تزکیه‌ برای من از جانب شما می‌باشد. و همچنین متذکر شده‌اید که اکنون ولی امر مسلمین شده‌ام ودر مقابل من انسان‌های گوناگون از قبیل نیک و بد و قوی و ضعیف قرار دارند و باید عدالت را در مورد همه رعایت بکنم و جویا شده‌اید که من چگونه عمل خواهم کرد. باید گفت: هیچ کاری از دست کسی ساخته نیست مگر به توفیق خداوند. و مرا به فرا رسیدن روز قیامت یادآور شده بودید؛ باید گفت که جریان شب و روز یادآور این قضیه می‌باشند، آن‌ها هر چیز جدید را فرسوده و هر دوری را نزدیک می‌نمایند و هر موعودی را پدید می‌آورند تا این‌که قیامت را فراهم می‌سازند. روزی را که همه‌ی رازهای پنهان و چیزهای پوشیده آشکار می‌گردد و چهره‌ها در مقابل پادشاه قهار فروتن می‌شوند. و مردم با زبونی و ترس از عذاب و امید به رحمتهایش منتظر قضای او می‌باشند. و اما در مورد اینکه شما نوشته‌اید که در این امت مردانی خواهند بود که به ظاهر دوست و در باطن دشمن هستند، باید گفت که مربوط به زمان شما نیست بلکه این پدیده در آخر الزمان اتفاق خواهد افتاد؛ زمانی که ترسها و امیدها وابسته به مردم باشند.

و افزود که خداوند مرا ولی امر شما قرار داده و من از او می‌خواهم که مرا در این زمینه کمک و حفاظت نماید و من مردی مسلمان و بنده‌ای ضعیف هستم، مگر اینکه خدا کمک بکند و اگر خدا نخواهد خلافت در اخلاق و رفتار من تغییری ایجاد نخواهد کرد.

و بزرگی از آن خدا است و بندگان را در آن سهمی نیست. پس کسی نگوید که عمر از روزی که بر کرسی خلافت نشسته تغییر کرده است. و من حق را قبل از دیگران در مورد خویشتن اجرا می‌کنم و واقعیت امر را درمورد خود به شما بازگو خواهم نمود. من با هیچ‌کس از گفتن حق، ابا ندارم. پس هرکس حاجتی داشت یا بر او ظلمی‌ رفته بود، به من مراجعه بکند. من درستکاری شما را می‌پسندم و تنبیه و سرزنش شما برایم، ناگوار است. ضمناً آن‌چه‌ در دست من امانت است و من شخصاً مسئول آن هستم و در دایره‌ی توان من می‌باشد، شخصاً به انجام آن مبادرت می‌ورزم و به کسی دیگر نمی‌سپارم و آن‌چه‌ از این محدوده خارج باشد به کسانی می‌سپارم که اهل امانت بوده و دلسوز مردم باشند.

و اما در مورد پادشاهی دنیا و امارت آن باید عرض کنم که هر آن‌چه‌ می‌بینید، نابودشدنی است و همه‌ی ما برادران یکدیگریم و هرکدام از ما که امیر و سرپرست دیگران تعیین شد، هیچ‌گونه ضرر دینی و دنیوی برای آنان نخواهد داشت. بلکه او خود بیشتر در معرض فتنه و آسیب قرار می‌گیرد، مگر کسی که خدا او را در پناه خویش جای دهد، و آن‌ها اندک هستند [۱۷۷۲].

[۱۷۷۲] فتوح الشام ص۹۹-۱۰۲.