نخست: گفتگوی عمر و حذیفهبپیرامون بروز فتنهها
حذیفه بن یمانسمیگوید: ما نزد عمر نشسته بودیم که ایشان پرسید: چه کسی از شما حدیثی از رسول خدا در مورد فتنهها به خاطر دارد؟ حذیفه میگوید: گفتم: من آنرا بیاد دارم همانگونه که فرمودند. عمرسگفت: خدا پدرت را بیامرزد. بگو. تو باجرأت هستی. گفتم: از رسول خدا ج شنیدم که فرمود:
«فتنة الرجل فی أهله وماله ونفسه وولده وجاره، یكفرها الصیام والصلاة والصدقة، والأمر بالمعروف والنهی عن المنكر» [۲۰۰۶].
«هر فتنهای که انسان به خاطر جان و مال و زن و فرزند و همسایه خود مبتلا به آن باشد، روزه، نماز، صدقه، امر بمعروف و نهی از منکر کفارهی آن محسوب میشود».
عمر گفت: هدفم این نبود. بلکه هدفم فتنههایی است که مانند موج دریا میخروشند. حذیفه گفت: ای امیرالمؤمنین! تو را چه کار با آنها، در میان تو و آنها دروازهی بستهای وجود دارد. عمر پرسید: سرانجام، آن دروازه باز میشود یا میشکند؟ حذیفه گفت: میشکند. عمر گفت: اگر چنین است پس تا قیامت هرگز بسته نشود. ابووائل میگوید: از حذیفه پرسیدیم: آیا عمر میدانست که مراد از دروازه چیست؟ حذیفه گفت: آری همان طور که میداند پس از سپریشدن روز، شب خواهد آمد، چرا که من در این خصوص برای او حدیث صحیحی بیان نمودم. ابووائل میگوید: ما ترسیدیم از حذیفه در مورد دروازه سوال کنیم. بنابراین به مسروق گفتیم: از ایشان بپرسد. مسروق از حذیفه پرسید: مراد از دروازه چیست؟ حذیفه گفت: دروازه، عمر است [۲۰۰۷].
در اینجا حذیفهسنخست به عمرساطلاع داد که دروازهی محکمی جلوی فتنهها وجود دارد که مانع از هجوم فتنهها بر مسلمانان است. سپس افزود که این دروازه به زودی شکسته خواهد شد و این بدان معنا است که دیگر تا قیامت چنین دروازهی بستهای بر روی فتنهها وجود نخواهد داشت. چنان که خود عمرساین را فهمید و این مطلبی نبود که حذیفه از طرف خود آنرا بیان کند یا چنین احتمال بدهد، چرا که او غیب نمیداند بلکه آنرا از زبان مبارک رسول خدا ج شنیده بود و به خاطر داشت چنان که به ابووائل گفت: من برای او حدیث صحیحی بیان کردم که هیچ دروغ و سخن بیاساسی در آن وجود ندارد. عمرسنیز فوراً معنی حدیثی را که حذیفه بیان کرد، فهمید و دانست که دروازهی محکم، خلافت اوست که جلوی همهی فتنهها را گرفته و مسدود کرده است و نیز میدانست که به زودی کشته خواهد شد و در حال شهادت به ملاقات خدا خواهد رفت. چنان که در حدیثی انسسمیگوید: روزی رسول خدا ج ابوبکر و عمر و عثمان بر کوه احد بالا رفتند. در آن اثناء کوه لرزید. رسول خدا ج فرمود:
«اثبت أُحُد: فإنما علیك نبیّ، وصدیق، وشهیدان» [۲۰۰۸].
«ای احد! آرام گیر چون که بر تو پیامبری و صدیقی و دو شهید قرار دارد».
[۲۰۰۶] بخاری (ش ۷۰۹۶). [۲۰۰۷] بخاری کتاب فتن ش ۷۰۹۶. [۲۰۰۸] البخاری ک فضائل أصحاب النبی جرقم ۳۶۷۵.