دوم: مدینه، دار الافتاء و مرکز فقه
روزی که رسول خدا ج چشم از دنیا فرو بست، مدینه پایتخت دولت اسلام بود و مرکز خلافت قرار گرفت. مسایل و احکام اسلامی در آنجا توسط علمای صحابه استنباط و استخراج میشدند و مسایل جدیدی که با گسترش حکومت اسلامی ظهور میکردند در آنجا حل و فصل میشدند. بنابراین مدینهی منوره، در میان سایر شهرهای اسلامی جایگاه ویژه و منحصر به فردی داشت، چرا که رسول خدا ج در آن شهر زندگی کرده بود و نخستین معلمین بشریت در آنجا پرورش یافته بودند.
و علاوه بر اینها، وجود فردی قوی، اهل دانش و سیاست مانند عمر، در رأس امور و بر کرسی خلافت، باعث شد که مدینه نخستین مرکز حدیث، فقه و شریعت اسلامی در دو قرن اول باشد، چرا که مدینه در دوران خلافت عمرسمرکز تجمع صحابه و به ویژه پیشگامان اسلام بود. عمر سآنها را دور خود جمع کرده بود، زیرا میخواست از آنها که شخصیتهای زبدهی اسلام بودند حفاظت به عمل آورد و در کنار او باشند تا با استفاده از علم و تجربه و مشورت آنها بهتر بتواند در میان مردم قضاوت نماید. این امر باعث شد که مفتیان و فقهای سرشناس صحابه در مدینه بمانند که تقریبا تعداد آنها صد و سی نفر بود و از همه بیشتر هفت نفر به نامهای عمر، علی، ابن مسعود، عائشه، زید بن ثابت، عبدالله ابن عباس و عبدالله بن عمرشفتوا میدادند. ابن حزم میگوید: اگر فتواهای هرکدام از اینها جمعآوری شود کتابهای قطوری از آنها تألیف میگردد [۷۰۳].
و کسانی که در فتوادادن جزو متوسطین به شمار میروند عبارتاند از:
ابوبکرصدیقسبرای آن مدت کوتاهی که بعد از وفات پیامبرسدر مدینه ماند، امسلمه، انس بن مالک، ابوسعید خدری، ابوهریره، عثمان بن عفان، ابوموسی اشعری، عبدالله بن زبیر، سعد بن ابی وقاص، جابر بن عبدالله، معاذ بن جبل، طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عوف، عمران بن حصین و عباده بن صامتش. در خصوص هریک از اینها گفته شده که اگر فتواهایش جمعآوری شود رسالهای از آن به دست میآید [۷۰۴]. و بیشتر این اشخاص که از آنها نام بردیم در دوران خلافت عمرسدر مدینه ساکن بودند و جز برای آموزشهای مهم و یا جهادهایی در راستای توسعهی دولت از مدینه بیرون نمیرفتند.
آری، سیاستی که عمر بن خطاب در پیش گرفته بود، باعث این شد که مدینه به عنوان مرکز فقهاء، علما و داعیان باشد. چنان که ابن عباسبمیگوید: روزی من در مکان استراحت عبدالرحمان بن عوف در «منی» بودم و ایشان در رکاب عمرسبه حج آمده بود. در آن روز وقتی برگشت گفت: ای کاش امروز میدیدی که مردی نزد عمر آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین! مردی میگوید: اگر عمر بمیرد، من با فلانی بیعت خواهم کرد و به خدا سوگند که بیعت با ابوبکر یک امر ناگهانی بود و تمام شد و رفت. عمر با شنیدن این سخن عصبانی شد و گفت: من امروز بعد از ظهر در میان مردم به ایراد سخن خواهم پرداخت و کسانی را که قصد دارند در این امور دخالت کنند، خواهم ترسانید. عبدالرحمان بن عوف گفت: ای امیرالمؤمنین! چنین مکن، زیرا که در موسم حج، افراد بیسواد و چوپان زیاد است و معمولا آنها بیش از دیگران اطراف تو حلقه خواهند زد و سخنان تو را به خوبی متوجه نمیشوند و آنها، آنرا آنگونه که تو میگویی منعکس نمیکنند. بنابراین، بهتر است به دارالهجره و دارالسنه که رسیدی در آنجا با اهل فقه و اهل رأی بنشینی و در اینباره سخن بگویی. عمرسپذیرفت و گفت: ان شاء الله بعد از اینکه به مدینه رسیدم، اولین جایی که فرصت بیابم این مسأله را مطرح خواهم کرد [۷۰۵].
ابن حجر میگوید: این حدیث بیانگر آن است که اهل مدینه، افرادی دانا و فهمیده هستند. چنان که عبدالرحمان بن عوف و عمرببه این مسأله اقرار نمودند. البته این مخصوص همان عصر و همان افراد بود و برای همه اعصار و افراد تعمیم ندارد [۷۰۶].
آری، مدرسهی عمرسو مرکز دینی مدینه با گسترش فتوحات اسلامی، گسترش مییافت و به اقصی نقاط عالم اسلام، جهت تبلیغ و آموزش دین اسلام دانشمند و دعوتگر را میفرستاد. در کل، مدینه جایگاه ویژهای از نظر علمی و فقهی در میان جامعه اسلامیآن روز و در میان مراکز علمی دیگر مانند بصره و کوفه و غیره باز کرد. به دلیل اینکه:
- مدینه جای نزول وحی و شریعت الهی بود.
- در دوران خلفاء راشدین مدینه محل تجمع فقهای صحابه و در رأس آنها، عمرسبود.
- بعد از اینکه عثمان در سال ۳۵ هجری به شهادت رسید، و علی پایتخت حکومت اسلامی را به کوفه انتقال داد باز هم مدینهی منوره به خاطر وجود اصحاب بزرگ مانند ابوهریره، عائشه، جابر بن عبدالله، ابن عمرو سعد بن ابی وقاصشهمچنان مرکز علم و فتوا بود.
- بزرگان تابعی و فقهای هفتگانهی معروف که در دنیا نظیر نداشتند در مدینه رشد و نمو یافتند.
- همچنین نسل دوم تابعین مانند ابن شهاب زهری، نافع بن اسلم، یحیی بن سعید و غیره در مدینه پرورش یافتند.
- سپس امام مالک که از تبع تابعین است و عالم فرزانه و نمونهای است، در مدینه پرورش یافت و در آنجا زمام فقه و فتوا و تدریس حدیث را به دست گرفت.
- همچنین مراجعهی علمای مناطق دیگر به علمای مدینه و حجاز و سفرهای علما و قاضیان مدینه به مناطق دیگر جهت تعلیمدادن مردم آن سامان و قضاوت کردن در میان آنها بیانگر جایگاه ویژهی علمی این مرز و بوم بر سایر شهرها و مناطق است. چنان که عمر بن خطاب، پس از فتح شام و عراق علمای زیادی را جهت تعلیم آموزههای قرآن و سنت به آن مناطق اعزام نمودند [۷۰۷]. مثلاً عبدالله بن مسعود، حذیفه بن یمان، عمار بن یاسر، عمران بن حصین، سلمان و عدهای را به عراق و معاذ بن جبل، عباده بن صامت، ابودرداء و بلال را به شام فرستاد و عثمان، علی، عبدالرحمان بن عوف، زید بن ثابت و عدهای دیگر را نزد خود نگه داشت. حتی ابن مسعود که عالمترین فرد اهل عراق بود هر از گاهی به مدینهی منوره مراجعه میکرد و از علمای آنجا کسب علم مینمود و چه بسا پس از مراجعه نزد آنان از برخی فتواهای خود رجوع میکرد [۷۰۸].
بدین صورت، مدرسهی فقهی مدینه منوره سایر شهرهای اسلامی را تحت شعاع قرار داد و به جز کوفه، مسلمانان نواحی دیگر مانند اهل شام و مصر و بصره خود را در علم و فتوا نیازمند علمای مدینه میدانستند و از اینرو در مسایل فقهی از آنان پیروی میکردند و بعدها مذهب فقهی مدینه در بلاد فوق الذکر رایج گردید. و اعتمادی را که عموم مردم به علمای مدینه داشتند به علمای مناطق دیگرن نداشتند. چنان که خطیب بغدادی میگوید: وقتی محمد بن حسن شیبانی حدیثی را از امام مالک نقل میکرد، اهل مجلس و شاگردانش با دیدهی احترام و تعظیم به آن حدیث نگاه میکردند و چون از دیگران روایت بیان میکرد چندان توجهی نمیکردند. محمد بن حسن به این برخورد آنها اعتراض نمود و گفت: وای بر شما! وقتی از علمای خودتان سخنی برایتان نقل میکنم توجه نمیکنید، اما وقتی سخنی از امام مالک به میان میآید، فورا توجهتان را جلب مینماید! [۷۰۹]
و در میان علمای مناطق دیگر، آن عالمی برجستهتر محسوب میشد که در تحصیلات خود از علمای مدینه استفاده نموده بود. چنان که مجاهد و عمرو بن دینار که از علمای به نام مکه هستند میگویند: ما و عطاء بن ابی رباح در یک درجه بودیم تا آن که او به مدینه رفت و برگشت و بر ما برتری یافت [۷۱۰].
یکی از امتیازات علمی مدینهی منوره وجود خود عمر بن خطاب بود با شخصیتی که به او الهام میشد چنان که رسول خدا در حدیثی به این مطلب اشاره کرده است.
او پایتخت اسلامی را به دانشگاهی تبدیل کرد که از آن، دعوتگران، اندیشمندان، فرماندهان و قضات فارغ التحصیل میشدند و اگر به مراکز علمیآن زمان بنگریم خواهیم دید که همه مرهون تلاشهای علمی عمرفاروق سمیباشند و اکنون به صورت مختصر از مراکز علمی و فرهنگی آن روزگار سخن به میان میآوریم:
[۷۰۳] المدینة النبویة فجر الاسلام، محمد شراب (۲/۴۵). [۷۰۴] همان. [۷۰۵] بخاری ش۶۸۳۰. [۷۰۶] الفتح (۱۲/۱۵۵) المدینة فجر الإسلام (۲/۴۶). [۷۰۷] المدینة النبویة فجر الإسلام، والعصر الراشدی ۲/۴۷. [۷۰۸] الفتاوی ۲۰/۱۷۲. [۷۰۹] المدینة النبویة فجر الاسلام (۲/۴۸). [۷۱۰] منبع سابق.