عمر بن خطاب رضی الله عنه - بررسی و تحلیل زندگانی خلیفه دوم

فهرست کتاب

مبحث سوم: معرکه‌ی نهاوند و فتح الفتوح در سال ۲۱ هجری

مبحث سوم: معرکه‌ی نهاوند و فتح الفتوح در سال ۲۱ هجری

مسلمانان از جنگ قادسیه تا معرکه‌ی سرنوشت‌ساز نهاوند حدود چهار سال پیاپی شهرهای ایران را یکی پس از دیگری فتح نموده، دشمن را فرصت نفس‌کشیدن و تجدید قوا نمی‌دادند و اگر دستور امیرالمؤمنین مبنی بر توقف در آن سوی سلسله کوه‌های زاگرس به منظور رسیدگی به امور شهرهای فتح شده و استراحت مبارزین نبود، سپاه اسلام خیلی سریع‌تر از این کار امپراطوری پوشالی ایران را یکسره می‌کردند [۱۷۲۲].

در این اثناء فرماندهان و سران سپاه شکست خورده‌ی ایران از هر سو به پادشاه خود یزدگرد نامه نوشتند و او را برای ادامه جنگ آماده کردند. یزدگرد نیز از خراسان و سیستان و شهرهای دیگر نیرو جمع‌آوری کرد و سپاه عظیمی متشکل از صد و پنجاه هزار مرد جنگجو در نهاوند که با داشتن سلسله کوه‌های صعب العبور دارای حفاظ طبیعی بود فراهم کرد، یزدگرد سی‌هزار سرباز را از در ورودی تا حلوان و شصت هزار سرباز را از خراسان تا حلوان و شصت هزار نفر دیگر را از سیستان تا به‌ حلوان قرار داد و فیروزان را به‌ عنوان فرمانده‌ی کل نیروهایش گماشت [۱۷۲۳].

سعد بن ابی‌وقاصسهنگامی که‌ در کوفه‌ از تجمع پاریسان اطلاع یافت، به‌ عمرسنوشت و پس از توضیح تمامی جوانب مختلف جغرافیایی منطقه‌ در این‌باره از امیرالمؤمنین کسب تکلیف نمود. امیرالمؤمنین پس از مشورت با بزرگان قوم تصمیم به اعزام سپاه اسلام به آن ناحیه گرفت.

گفتنی است که‌ نعمان بن مقرن مزنی که‌ آن روزها عامل کسکر بود نامه‌ای به‌ مضمون زیر به‌ عمرسنوشته‌ بود:

مثال من و کسکر همانند مردی است جوان که‌ پهلوی وی روسپی‌ای هست که‌ برای او رنگ می‌مالد و عطر می‌زند، ترا به‌ خدا مرا از کسکر بردار و سوی یکی از سپاههای مسلمانان فرست.

عمر به‌ او نوشت: به‌ نهاوند برو که‌ سالار مردم آن‌جایی [۱۷۲۴].

عمر پس از رایزنی با مجلس شوری تصمیم بر آن گرفت که‌ فرماندهی سپاه را به نعمان بن مقرن مزنی بسپارد و در نهایت برای آماده‌ سازی لشکر اسلام نقشه‌ای به‌ شکل زیر را تهیه‌ نمود:

- نعمان بن مقرِّن مزنی (عامل كسكر) فرمانده‌ی کل.

- حذیفة بن یمان - فرمانده‌ی نیروهای کوفه‌.

- أبو موسى أشعری (عامل بصره) فرمانده‌ی نیروهای بصره‌.

- عبد الله بن عمر(بن خطاب): فرمانده‌ی نیروهای متشکل از مهاجر و انصار.

- سلمى بن قین، حرمله بن مریطه، زر بن كلیب، أسود بن ربیعه، و سایر فرماندهان مسلمانان در اهواز و شهرهای دیگر ایران به‌ عنوان احتیاط و سرگرم‌کننده‌ی دشمنان.

عمرستعلیمات خویش را به‌ فرماندهان و استانداران خود نوشت و توانست که‌ سپاه عظیمی متشکل از سی هزار مرد جنگجو تدارک ببیند [۱۷۲۵]، و دیری نگذشت که سپاه اسلام به سرکردگی نعمان بن مقرن به دروازه‌های شهر نهاوند رسید و با گودال‌ها، خارهای سه‌پهلو و حصارهای غیر قابل عبور روبرو شدند. علاوه بر این، فیروزان، فرمانده‌ی نیروهای دشمن، جمع کثیری از تیر اندازان سپاه خود را در مواضعی که احتمال می‌رفت، سپاه اسلام از آن‌جا نفوذ کند، گمارده بود.

گفتنی است که‌ فیروزان تیراندازان خود را طوری مهیا کرده‌ بود که‌ به‌ محض حرکت مسلمانان تیراندازی را شروع نمایند و از نزدیک‌شدن آنها جلوگیری به‌ عمل آورند [۱۷۲۶].

آری! اسب‌های مسلمانان با خارهای سه‌گوشه‌ سپس با خندقی روبرو شدند که‌ نمی‌توانستند از آن عبور نمایند و همچنین تیراندازان دشمن را طوری یافتند که‌ از اقدامات سربازهای مسلمانان و نزدیک شدنشان به‌ دیوار قلعه‌ جلوگیری می‌کردند، چند صباحی به همین منوال گذشت و فرمانده‌ی سپاه اسلام (نعمان) مجبور به تشکیل جلسه و رایزنی با فرماندهان خود شد. از میان آنان طلیحه بن خویلد اسدی تاکتیک جالبی پیشنهاد کرد که عبارت بود از:

۱- درگیرشدن با نیروهای دشمن و به تدریج کشانیدن آنان به دنبال خود.

۲- فرار لشکر اسلام در هنگام بیرون‌آمدن سپاه دشمن به‌ امید اینکه‌ فکر نمایند که‌ ما بر اثر ضعف و ناتوانی با شکست روبرو شده‌ایم.

۳- مسلمانان به گونه‌ای رفتار کنند که دشمن گمان برد آن‌ها شکست خورده و پا به فرار گذاشته‌اند.

۴- عده‌ای از مسلمانان در دره‌های اطراف کمین بزنند تا در موقع مناسب بر نیروهای دشمن بتازند.

نعمان این پیشنهاد را پذیرفت و آن‌را عملی ساخت و نیروهای خود را به‌ شکل زیر تقسیم نمود:

گروه‌ نخست: اسب‌سواران به‌ فرماندهی قعقاع بن عمرو: مسئول عملیات گمراه‌سازی دشمن طبق نقشه‌ و درگیرشدن با سپاه دشمن.

گروه‌ دوم: پیاده‌ روان به‌ فرماندهی خود: مسئول کمین‌گرفتن برای لحظه‌ی بیرون‌آمدن سپاه دشمن و رویارویی با لشکر مسلمانان.

دسته‌ی سوم: اسب سوارانی که‌ مسئول حمله‌ی ضربتی مسلمانان هستند و در موقعیت‌های حساس به‌ کمین می‌نشینند و سپس از دو طرف به‌ نیروهای دشمن حمله‌ می‌کنند.

و نعمان به‌ مسلمانان دستور داد که‌ به‌ جای خویش بمانند و جنگ نکنند تا اجازه‌ دهد. از این‌رو مسلمانان منتظر فرمان نعمان بودند.

قعقاع برای اجرای فرمان خود حرکت نمود و در همان لحظه‌ی نخست موفقیت را به‌ دست آورد و فارس‌ها را غافل‌گیر ساختند، آن‌گاه که‌ خود را در میانه‌ی لشکر اسلام یافتند و از هر طرف مورد اصابه‌ی ضربه‌های مسلمانان قرار گرفته‌ بودند، از این‌رو پا به‌ فرار گذاشتند، تا اینکه‌ به‌ وسیله‌ی قلعه‌ها و خندق‌هایشان از خود محافظت به‌ عمل آورند، اما آن‌ها در خندق‌ها افتادند و به‌ خارهای سه‌گوشه‌ مواجه‌ شدند و مسلمانان نیز مدام آن‌ها را دنبال می‌کردند و شمشیرهایشان را بر سر و گردن آن‌ها می‌انداختند، تا اینکه‌ هزاران سرباز پارسی در خندق‌ها افتاد و قعقاع نیز توانست که‌ فیروزان را دنبال کند و او را از پای درآورد و بعد از این نبرد جانانه‌ مسلمانان توانستند وارد نهاوند شوند و از آن‌جا به‌ همدان حرکت نمایند و بعد از آن برای فتح سایر شهرهای فارسی بدون مقاومت راهی میدان شدند، زیرا پارسها بعد از جنگ نهاوند سپاهی برای دفاع نیافتند، پس مسلمانان تمامی شهرهای فارسی را به‌ دست آوردند. از این‌رو جنگ نهاوند به‌ عنوان فتح الفتوح قلمداد شد [۱۷۲۷].

در این نبرد از چند طرف به‌ فقه‌ و آگاهی نظامی عمرسپی‌ می‌بریم:

[۱۷۲۲] الفن العسکری الإسلامی ص(۲۸۴). [۱۷۲۳] الفن العسکری الإسلامی ص(۲۸۵). [۱۷۲۴] تاریخ الطبری (۵/ ۱۰۹). [۱۷۲۵] الفن العسکری الإسلامی ص(۲۸۶). [۱۷۲۶] الفن العسکری الإسلامی ص (۲۸۸). [۱۷۲۷] الفن العسکری الإسلامی ص(۲۹۴).

۱- متمرکزساختن لشکر اسلام و جلوگیری از اجتماع سپاه دشمن

با توجه‌ به‌ اینکه‌ عمرستنها به‌ این اکتفا نکرد که‌ به‌ فرماندهان خود در کوفه‌ و بصره‌ دستور دهد تا مسلمانان را در جزیره‌ جمع کند و آن‌ها را برای پیکار با فارس‌ها مهیا سازد، بلکه‌ به‌ نماینده‌ی خود در اهواز و سایر شهرهای پارسی‌تبار دستور داد که‌ از تجمع دشمن جلوگیری به‌ عمل آورند. از این‌رو سلمی بن قین، حرمله‌ بن مریطه‌، زر بن کلیب، اسود بن ربیعه‌ و افراد دیگری را مأمور ساخت که‌ از مرزهای میان فارس‌ها و اهواز نگهبانی نمایند و از پیوستن فارس‌ها به‌ سپاه گرد آمده‌ در نهاوند ممانعت به‌ عمل آورند. به‌ همین صورت این فرماندهان توانستند که‌ از رساندن کمک به‌ سپاه گرد آمده‌ در نهاوند جلوگیری کنند [۱۷۲۸].

[۱۷۲۸] همان: ص (۲۹۴).

۲- انتخاب فرمانده‌ بعدی در صورت به‌ شهادت رسیدن فرمانده‌ی فعلی

همچنانکه‌ پیامبرسدر جنگ مؤته‌ این نقشه‌ را پیمود و زید بن حارثه‌ را به‌ عنوان فرمانده‌ قرار داد و فرمود اگر وی به‌ شهادت رسید جعفر بن ابی‌طالب فرمانده‌ می‌شود و بعد از او عبدالله‌ بن رواحه‌ فرمانده‌ی لشکر را به‌ عهده‌ می‌گیرد. عمرسنیز در روز نهاوند نعمان را به‌ عنوان فرمانده‌ انتخاب کرد و فرمان داد که‌ اگر نعمان به‌ شهادت رسید حذیفه‌ بن یمان و بعد از وی نعیم بن مقرن فرمانده‌ی لشکر می‌باشد.

گفتنی است که‌ نعمان همانند فرمانده‌ای کارآمد نقشه‌‌ریزی نمود و از چند طرف مهارت خود را ارائه‌ داد:

أ- کسب اطلاعات قبل از شروع جنگ

نعمان در بیست و اندی کلیومتر مانده‌ به‌ نهاوند به‌ طلیحه‌ بن خویلد اسدی، عمرو بن ابی‌سلمی عنزی و عمرو بن معدی‌کرب دستور داد به‌ طرف نهاوند بروند و از فاصله‌ی میان خود و دشمن اطلاعاتی را جمع نمایند، این سه‌ نفر مدت شبانه‌روزی حرکت کردند و سپس با این خبر برگشتند که‌ هیچ مانعی میان آن‌ها و دشمنشان وجود ندارد.

ب- عملیات گمراه‌‌کننده

عملیات گمراه‌سازی در نهاوند یکی از زیباترین نقشه‌های نظامی بسیار مناسبی است که‌ در جنگ‌های قدیم و جدید نظیری برای آن وجود ندارد. آن‌گاه که‌ مسلمانان از ورود به‌ قلعه‌ نا امید شدند و توسط خندق و خارهای سه‌گانه‌ و تیراندازان ماهر از ورود آنان جلوگیری به‌ عمل می‌آمد، مسلمانان در پی نقشه‌ای بر آمدند که‌ بتوانند دشمن را از قلعه‌ بیرون آورند و در میدانی گسترده‌ با آن‌ها به‌ پیکار برآیند، که‌ در نهایت به‌ پیروزی مسلمانان انجامید و سپاه دشمن را از پای در آوردند [۱۷۲۹].

[۱۷۲۹] الفن العسکری الإسلامی ص (۲۹۵، ۲۹۶).

ت- انتخاب لحظه‌ی حمله‌

کتاب‌های تاریخ در مورد صبر و حوصله‌ی نعمان بن مقرن برای انتخاب لحظه‌ی حمله‌ بسیار نوشته‌اند، زیرا نعمان می‌خواست لحظه‌ای را انتخاب کند که‌ پیامبر ج آن‌را می‌پسندید. ایشان بعد از زوال و خسته‌‌شدن سپاه دشمن و وزیدن باد را به‌ عنوان بهترین لحظه‌ی حمله‌ به‌ دشمن معرفی می‌نماید.

ضمناً لازم به یادآوری است که فرمانده‌ی سپاه اسلام نعمان بن مقرن به شهادت رسید و وقتی خبر شهادت او را به امیرالمؤمنین رساندند، عمر گفت: «إنّا لله وإنا إلیه راجعون»و به شدت گریست و نام دیگر شهدا را جویا شد، افرادی را برای او نام بردند که‌ آن‌ها را نمی‌شناخت. گفت: عمر چه‌کاره‌ است که‌ آن‌ها را بشناسد، مهم این است که‌ خدا آن‌ها را می‌شناسد و خدا آن‌ها را در راه خویش گرامی داشته‌ است و به‌ شناختن عمر چه‌ نیازی دارند [۱۷۳۰].

آنچه‌ قابل ذکر است اینکه‌ مسلمانان در میان غنایم نهاوند دو کیسه پر از جواهر ویژه کسری یافتند فرمانده لشکر حذیفه‌سآنها را توسط سائب بن اقرع نزد عمر فرستاد. هنگامی که سائب آنها را به عمر رساند، عمر به او گفت: آنها را در بیت المال بگذار و به لشکر ملحق شو.

و فردای همان روز در کله‌ی سحر، امیرالمؤمنین با یک حالتی از خوف و نگرانی، سائب را از کوفه‌ به‌ مدینه‌ فرا خواند [۱۷۳۱]و با حالتی از رعب و هراس به‌ او گفت: امشب در خواب ملائکه‌ی عذاب خدا را دیدم، که‌ مرا بسوی آن صندوق در حالیکه‌ آتش از آن‌ها زبانه‌ می‌کشید، بردند و مرا تهدید می‌کردند که‌ با همین جمره‌های آتش ترا داغ می‌کنیم و من هم فریاد می‌کشیدم که‌ مرا مهلت دهید تعهد می‌کنم که‌ تمام طلای این صندوق‌ها را در بین مسلمانان توزیع نمایم و از هول و هراس و ترس آن‌ها از خواب بیدار شدم.

آنگاه امیرالمؤمنین به‌ سائب گفت: آن‌ها را بگیر و بفروش برسان و وجه‌ آن‌را بر مسلمانان تقسیم کن. سائب نیز در بازار کوفه‌ آن‌ها را به‌ مزایده‌ گذاشت.

خداوند از تو راضی باد ای عمر! براستی که‌ از روش پیامبرت تبعیت نمودی و به‌ اسلام و مسلمانان عزت بخشیدی. خداوندا! ما را بر راهی قرار ده‌ که‌ از آنان پیروی کنیم و از بدعت بپرهیزیم [۱۷۳۲].

بعد از نبرد نهاوند فرماندهان استان‌های همدان، اصفهان و طبرستان به‌ پیش فرمانده‌ی سلمانان شتافتند و از او طلب صلح نمودند و با آن‌ها قرارداد صلح امضا شد [۱۷۳۳].

[۱۷۳۰] البدایة والنهایة (۷/۱۱۳). [۱۷۳۱]البدایة والنهایة (۷/۱۱۴). [۱۷۳۲] إتمام الوفاء ص(۹۸). [۱۷۳۳] إتمام الوفاء ص (۹۹، ۱۰۰، ۱۰۱).