ششم: مصر
عمرو بن عاصسمصر را فتح کرد و به دستور عمرسولایت آن سامان را به عهده گرفت و علی رغم اختلافاتی که میان خلیفه و عمرو وجود داشت تا وفات عمر بن خطاب، عمرو همچنان برکرسی فرمانروایی مصر تکیه زده بود. و از آنجا که مصر، منطقهی پهناوری بود، در مناطق مختلف آن، والیانی وجود داشت، همچون عبدالله بن ابی سرح که والی منطقهی صعید بود [۱۲۶۷]، ولی حاکم اصلی مصر کسی جز عمرو بن عاص نبود. عمرسبرای مصر اهمیت ویژهای قایل بود و همواره در شئونات مختلف آن دخالت میکرد [۱۲۶۸]. عمرو نیز در قضیهی وصول خراج و جزیه از خبرگان قبطیهای مصر استفاده میکرد [۱۲۶۹]. همچنین به دستور خلیفه، سربازان و نیروهای خود را از مشغول شدن به کار کشاورزی منع مینمود و متخلفان را تنبیه میکرد [۱۲۷۰]، چرا که به اعتقاد خلیفه این کار باعث دلبستگی آنان به زمینهای کشاورزی و تضعیف روحیهی جهادی میشد و از طرفی برای آنان در بیت المال حقوق و مزایایی در نظر میگرفت که نیازی به کار دیگری پیدا نمیکردند.
عمرو بن عاصسبا پیگیری مکرر عمر بن خطابستوانست که در مدت کوتاهی امور مصر را سازماندهی کند و از آن ایالت بزرگی برای دولت اسلامی بسازد. با وجود اینکه با خطرهای زیادی از جانب رومیان که برای دستیابی مجدد به مصر و به ویژه اسکندریه برنامهریزی میکردند، روبرو بود. گفتنی است که سرزمین مصر، در زمان عمر بن خطابسبه خاطر عدالتی که وجود داشت سرزمین حاصلخیزی برای نشر دین مبین اسلام به حساب میآمد. چرا که ساکنان آن از دست حاکمان پیشین چنین رأفت و عطوفتی ندیده بودند. و علاوه بر آن، از نزدیک با تعالیم حیات بخش اسلام آشنا شده، به حقیقت این دین پیبردند و گروه گروه وارد اسلام شدند و لشکر اسلام را تقویت نمودند. به هر حال، عمروستوانست به خوبی از عهدهی کنترل ایالت پهناور مصر درآید و آنرا اداره نماید و برای اشراف به مناطق دور دست نمایندگانی برای خود مقرر کرد و در جمعآوری خراج و تنظیم امور مالی از ساکنان مصر استفاده نمود [۱۲۷۱].
[۱۲۶۷] فتوح مصر ص۱۷۳. [۱۲۶۸] الولایة على البلدان (۱/۷۹). [۱۲۶۹] فتوح مصر وأخبارهم ص۱۵۲. [۱۲۷۰] الولایة على البلدان (۱/۸۲). [۱۲۷۱] الولایة علی البلدان (۱/۸۳).