هفتم: جلوگیری از استفادهی مستبدانه از ملکیت خصوصی
یکی دیگر از اجتهادات عمرسترجیح دادن منافع عمومی بر منافع شخصی افراد بود. از این رهگذر حتی به افراد اجازهی مستبدانه از املاک شخصی خودشان را نمیداد. چنان که مالک در موطأ از عمرو بن یحیی مازنی به نقل از پدرش آورده که ضحاک بن خلیفه میخواست جویباری از میان زمینهای محمد بن مسلمه برای آبیاری زمینهای خود حفر نماید. ولی محمد بن مسلمه راضی نمیشد. سرانجام از او به عمرسشکایت کرد. عمرسمحمد بن مسلمه را طلبید و گفت: چه اشکالی دارد که برادرت با کشیدن جدولی از میان زمینهای تو بتواند زمینهای خود را آبیاری کند ودر عوض تو نیز از آن آب استفاده نمایی. به هر حال محمد بن مسلمه زیربار نرفت و سرانجام عمرسخشمگین شد و گفت: به خدا اگر از روی شکمت هم که شده به او اجازهی عبور خواهم داد، آنگاه رو به ضحاک کرد و گفت: برو و جدولت را بکش [۱۲۱۵].
عمرسحدیث ابی هریره را در این مورد بیان داشت که رسول خدا ج فرمود:
«لا یمنع أحدكم جاره خشبة یغرزها فی جداره».
«هیچ همسایهای، همسایه خود را از اینکه میخی به دیوارش بکوبد مانع نشود».
ابوهریره این حدیث را بیان میکرد و میگفت: چرا شما از آن گریزان هستید. به خدا سوگند که من آنرا بارها در میانتان بازگو خواهم کرد [۱۲۱۶].
بنابراین، میفهمیم که عمل عمرسبه عنوان قیاسی شایسته محسوب میگردد، زیرا پیامبر ج همسایگان را از ایجاد ممانعت در راستای کوبیدن میخی به دیوار منزلشان نهی نمود، با توجه به اینکه کوبیدن میخی به دیوار نه باعث ضرر میشود و نه سودی عاید وی میشود، درحالی که جریان آبی از میان باغ کسی حاوی هردو امر میباشد، یعنی صاحب باغ از آن ضررمند نمیشود و توسط آن سودی عاید همسایه میگردد. از این رو عمل عمرسبه عنوان قیاس اولی (شایسته) محسوب میگردد.
گفتنی است اگر احمد ابراهیم این عمل عمرسرا به اصطلاح امروزی قواعد عدالت نام نهاده است، اینک عبدالسلام سلیمانی اعلام داشته که این نظریهی عمرسدر بینش غربی به عنوان: "سو استفاده از حق مشروع در جهت نادرست" نامیده میشود.
آری، این نظریهای که مسلمانان قبل از چندین قرن بدان عمل نموده و آنرا در میان خود به اجرا گذاشتهاند، نظریهای که از حدیث ابوهریره برگرفته میشود و عمرس آن را تعمیم میدهد. لازم به ذکر است که برخی از علما معتقد هستند جز به اجازهی همسایه، دخالت در اموال ایشان جایز نمیباشد [۱۲۱۷].
از این عملکرد عمرسچند نکته به دست میآید که عبارتاند از:
۱- یکی از اجتهادات قضایی عمرسبه شمار میرود که بنابر شکایت ضحاک و امتناع محمد بن مسلمه اتفاق افتاد.
۲- عمرسدر این قضیه کورکورانه فتوا صادر نکرد، بلکه ایشان پس از احضار طرف مقابل و گوش دادن به سخنان و دلایل طرفین و در نظر گرفتن منافع و ضررهایی که از این قضیه متوجه طرفین بود، به ضحاک دستور کشیدن جدول را داد. چرا که ایشان متوجه این قضیه بود که از تصرف مستبدانهی املاک شخصی ضررهایی به منافع عمومی وارد میشود و باید جلوی این استبداد و ضرر را گرفت.
۳- عمرسدر ابتدا با محمد بن مسلمه به نرمی گفتگو کرد و از او خواهش نمود که به برادر مسلمانش امکان آبیاری زمینهایش را بدهد. اما وقتی متوجه شد که التماس و خواهش کار به جایی نمیبرد از هیبت حاکمانه استفاده کرد، هیبتی که فقط در راستای حفظ حقوق و منافع عمومی مسلمانان از آن استفاده میکرد [۱۲۱۸].
[۱۲۱۵]إسعاف المبطأ برجال الموطأ ص ۶۳۸ – ۶۳۹، الموطأ (۲/۷۴۶). [۱۲۱۶] سبل السلام شرح بلوغ المرام (۳/۶۰). [۱۲۱۷] الاجتهاد فی الفقه الإسلامی ص۱۴۰، ۱۴۱. [۱۲۱۸] الاجتهاد فی الفقه الإسلامی ص۱۴۱، ۱۴۲.