نخست: نقش عمرسدر سقیفهی بنی ساعده و بیعت با ابوبکر
بعد از وفات رسول خدا، انصار در محلی به نام سقیفهی بنی ساعده نزد سعد بن عباده جمع شدند و گفتند: باید امیری از ما (انصار) و امیری از شما (مهاجرین) تعیین شود. ابوبکر، عمر و ابوعبیده بن جراح با شنیدن این خبر، راهی سقیفه شدند. عمرستصمیم گرفت سخن براند، اما ابوبکر او را ساکت گرداند، او میگوید: من سخنان خوبی برای گفتن فراهم کرده بودم، اما ابوبکر به من مجال نداد و با بهترین وجه سخن گفت. او به انصار گفت: ما امیر و شما وزیر و معاون هستید. حباب بن منذر گفت: به خدا سوگند! ما این را نمیپذیریم. حتما باید امیری از ما و امیری از شما باشد. ابوبکر گفت: خیر، بلکه ما امیر و شما وزیر و معاون هستید. و افزود که قریش از میان همهی عربها دارای معیشتی متوسط و نسبی والا هستند. پس با یکی از این دو نفر (عمر و ابوعبیده) بیعت کنید. عمرسبلافاصله گفت: ما با تو بیعت میکنیم و بهترین ما هستی و محبوبترین ما نزد رسول خدا بودی. این را گفت و دست او را گرفت و بیعت کرد و بقیه نیز بیعت کردند [۲۳۷].
خداوند از عمرسراضی باد که توانست شرارههای اختلاف را که به فتنهی بزرگی منجر میشد در همان نطفه خفه نماید، چرا که اگر او مبادرت به چنین کاری نمیکرد، احتمال آن میرفت که انصار فردی از میان خود به عنوان خلیفه تعیین بکنند، آنگاه یقینا همهی مسلمانان او را نمیپذیرفتند و جنجال بزرگی رخ میداد. بنابراین، عمرسسریع آشوب را خاموش گرداند [۲۳۸]، و خطاب به انصار گفت: ای گروه انصار! مگر نمیدانید که رسول خدا ج ابوبکر را دستور داد تا با ما نماز گزارد؟ پس چه کسی میخواهد که ابوبکر پشت سر او باشد؟ همه گفتند: پناه بر خدا از اینکه ابوبکر پشت سر ما نماز بگذارد [۲۳۹]. آنگاه به ابوبکر گفت: دستت را دراز کن. و نخست خودش بیعت کرد، سپس همهی انصار و مهاجرین بیعت کردند [۲۴۰].
روز سه شنبه، ابوبکر بر منبر نشست و قبل از اینکه ابوبکر چیزی بگوید، عمر برخاست و پس از حمد و ثنای خدا، گفت: من دیروز سخنی در میان شما گفتم که نه آنرا خدا در کتابش گفته و نه رسول خدا به من آنرا توصیه نموده است. بلکه به نظرم رسید که رسول خدا ج میخواست ما را در این مسأله راهنمایی بکند. و اکنون کتاب خدا در میان شما است که رسول خدا نیز توسط آن هدایت پیدا نمود. و اگر به آن چنگ بزنید راهیاب میشوید، و افزود که خداوند کار شما را به دست بهترین شما که یار غار رسول خدا است سپرده، پس برخیزید و با او بیعت کنید. آنگاه بیعت عمومی بعد از بیعت سقیفه شروع شد [۲۴۱].
بدین صورت، عمرسمردم را به بیعت با ابوبکر تشویق نمود و متقاعد ساخت، تا اینکه همه به خلافت ایشان راضی شدند و خدا امت اسلام را از فتنه و اختلافی که در شرف بروز بود نجات داد. و حقا شایسته است که نقش عمرسو موضعگیری ایشان در این زمینه، با آب طلا در پیشانی تاریخ اسلام نگاشته شود [۲۴۲].
عمرساز این واهمه داشت که مسلمانان پراکنده شوند و آتش فتنه به میان آنان رخنه کند، از اینرو در راستای بیعت با ابوبکر برآمد و مردم را برای بیعت عمومی با ابوبکر تحریک نمود، این عمل عمر بعد از یاری خداوند، باعث شد که مسلمانان از بزرگترین بلای خانمانسوزی نجات یابند که بدانها نزدیک شده بود [۲۴۳].
[۲۳۷] مسند أحمد (۱/۲۱۳) أحمد شاکر آنرا صحیح قلمداد کرده است. [۲۳۸] الحکمة فی الدعوة إلى الله، سعید القحطانی ص۲۲۶. [۲۳۹] محض الصواب فی فضائل أمیر المؤمنین عمربن الخطاب (۱/۲۸۰). [۲۴۰] البخاری، ک فضائل الصحابة. رقم ۳۶۶۸. [۲۴۱] البدایة والنهایة (۶/۳۰۵، ۳۰۶) با سند صحیح. [۲۴۲] الحکمة فی الدعوة إلی الله ص۲۲۷. [۲۴۳] الخلفاء الراشدون، عبد الوهاب النجار ص۱۲۳.