هشتم: معتبر دانستن سه طلاق در یک جمله
ابن عباسبمیگوید: گفتن سه طلاق در زمان رسول خدا ج و ابوبکرسو دو سال اول خلافت عمرسدر یک جمله، یک طلاق به حساب میآمد تا اینکه عمرسگفت: مردم در کاری که برای آنها سهولت در نظر گرفته شده بود، شتاب ورزیدند. پس بهتر است که آنرا بر آنها اجرا نماییم، آنگاه چنین کرد [۱۲۱۹].
همچنین از ابی صهباء روایت است که به ابن عباسبگفت: آیا میدانی که سه طلاق در یک جمله در زمان رسول خدا ج و ابوبکرسو سه سال اول خلافت عمرسیک طلاق به شمار میرفت؟ ابن عباس گفت: بلی [۱۲۲۰].
از این دو روایت چنین به نظر میرسد که عمرسبر خلاف روال کاری زمان رسول خدا ج و ابوبکرصدیق در مورد طلاق که سه طلاق در یک جمله و یا در یک جلسه، یک طلاق به شمار میرفت، ایشان سه طلاق در یک جمله یا در یک جلسه را سه طلاق قرار داد. هدف عمرساز این کار اتخاذ تدبیری برای تنبیه و تعزیر افرادی بود که در امر طلاق از روش مسنون استفاده نمیکردند. عمرسدر واقع میخواست مردم را به روش مشروع طلاق برگرداند که عبارت است از دادن یک طلاق و منتظر بودن برای سپریشدن عده تا در این فرصت یا مراجعه صورت گیرد و یا پس از سپریشدن عده طلاق واقع گردد [۱۲۲۱].
بنابراین، عمرسدر این عملکرد خود به مخالفت نصوص شرعی برنخاست ـ آن طور که برخی ادعا کردهاند، از جمله اینکه دکتر عطیه مصطفی میگوید: عمر بسیار جسورانه به رأی شخصی خود عمل میکرد و از مخالفت آن با نصوص دینی و قواعد معروف باکی نداشت، زیرا ایشان در راستای حکمی مناسب با وضعیت جامعهی اسلامی قدم برمیداشت [۱۲۲۲]. دکتر عطیه برای اثبات سخن خود به مثالهای اشاره نموده که یکی از آنان وقوع طلاق ثلاثه در صورتی که به لفظ ثلاثه جاری شده باشدـ. واقعیت این است که عمر با این عملکرد خود به اجتهاد حکیمانهای دست زد و در این باره دستاویزی از نصوص نیز داشت که به شرح زیر ذکر میشوند:
۱- مالک از اشهب از قاسم بن عبدالله از یحیی بن سعید از ابن شهاب روایت کرده که ابن مسیب میگوید: مردی از طایفهی اسلم در زمان رسول خدا زنش را سه طلاقه کرده بود. برخی از صحابه گفتند: تو میتوانی به زنت رجوع کنی. زنش نزد رسول خدا آمد و گفت: شوهرم مرا در یک جمله سه طلاق داده است. رسول خدا فرمود: شما از همدیگر جدا شدهاید و حق میراث از یکدیگر را ندارید [۱۲۲۳].
۲- همچنین در سنن نسایی آمده است که به رسول خدا ج خبر رسید که مردی همسرش را در یک جلسه، سه طلاقه کرده است. رسول خدا، خشمگین شد و فرمود: آیا کتاب خدا را بازیچه قرار دادهاید. درحالی که من در میان شما هستم. تا جایی که مردی برخاست و گفت: ای رسول خدا! گردنش را بزنم؟ [۱۲۲۴]این حدیث بیانگر آن است که سه طلاق در یک جلسه واقع شده است و اگر نه دلیلی نداشت که رسول خدا، خشمگین شود و سکوت رسول خدا در این مورد دلیل بر وقوع سه طلاق است [۱۲۲۵].
۳- همچنین نافع بن عمیر بن عبد یزید بن رکانه روایت کرده که رکانه بن عبد یزید زنش را سه طلاق قطعی داد و نزد رسول خدا آمد و گفت: هدفم یک طلاق بوده است. رسول خدا او را سوگند داد که هدفش بیش از یک طلاق نبوده است؟ آنگاه دستور داد که به زنش رجوع نماید. بعدا رکانه همسرش را در زمان عمرسیک طلاق و در زمان عثمان یک طلاق دیگر داد و بدین صورت سه طلاق تکمیل گردید [۱۲۲۶].
از این حدیث و از سوگند دادن رسول خدا رکانه را معلوم میشود که میتوان سه طلاق را در یک جمله و یک جلسه واقع کرد و اگر نه دلیلی نداشت که رسول خدا، رکانه را سوگند بدهند که با گفتن «کلی» هدفش یک طلاق بوده یا بیشتر؟
بنابراین نمیتوان عمرسرا مبتکر این مسأله دانست، بلکه ایشان دستاویزی از سنت رسول خدا در این باره داشتند. به خاطر همین بود که بسیاری از صحابه همچون علی، عثمان، ابن عباس، ابن مسعود و عمران بن حصینشبا ایشان هم رأی شدند. بنابراین میتوان گفت که سه طلاق در یک کلمه و یا در یک جلسه و یا بهکارگیری عباراتی همچون: شما سه طلاقه داده شدهاید. یا: شما طلاق داده شدهاید، طلاق داده شدهاید، طلاق داده شدهاید. یا: شما طلاق داده شدهاید، باز طلاق داده شدهاید، باز طلاق داده شدهاید. یا: شما طلاق داده شدهاید، باز سه طلاقه و یا ده طلاقه، و یا صد طلاقه، و یا هزار طلاقه و یا عباراتی در همین راستا از جمله مواردی است که حاکم مسلمان طبق مصلحت زمانی و مکانی میتواند آنرا یک طلاق رجعی و یا سه طلاق به شمار آورد [۱۲۲۷]. ابن قیم میگوید: عمرسدر این باره با اجماع گذشتگان مخالفت نورزید، بلکه اجرای سه طلاق در یک کلمه و یا یک جلسه را به عنوان کیفر و تنبیهی برای کسانی در نظر گرفت که راه مشروع و مسنون و آسان طلاق را رها کرده و راه مشکل و غیر قابل بازگشت را انتخاب کردهاند و بدون تردید یک رهبر میتواند، در مواردی که مردم از رخصت و سهولتی که خدا در نظر گرفته است، چشم بپوشند، آنها را اینگونه تنبیه نماید [۱۲۲۸].
[۱۲۱۹] صحیح مسلم کتاب الطلاق ش ۱۴۷۲. [۱۲۲۰] مسلم، ک الطلاق ش ۱۴۷۲. [۱۲۲۱] القضاء فی عهد عمربن الخطاب د. ناصر الطریفی (۲/۷۳۳). [۱۲۲۲] القضاء فی الإسلام ص۹۸. [۱۲۲۳] المدونة الکبرى، ک الطلاق، باب طلاق السنة (۲/۶۲) این روایت به سند مرسل گزارش شده است. اما گفتنی است که روایتهای مرسل از طریق ابن مسیب به عنوان روایتی صحیح قلمداد میشوند. [۱۲۲۴] سنن النسائی، ک الطلاق الثلاث المجموعة (۶/۱۴۲) ابن حجر در مورد این حدیث گفته است: نسایی این روایت را گزارش داده و راویان آن معتبر میباشند: فتح الباری (۹/۳۶۲) و ابن قیم گفته: سند آن طبق شرایط مسلم صحیح میباشد: زاد المعاد (۵/۲۴۱). [۱۲۲۵] القضاء فی عهد عمربن الخطاب (۲/۷۳۶). [۱۲۲۶] سنن أبی داود، ک الطلاق، باب فی البتة (۱/۵۱۱) شرح النووی (۱۰/۷۱). [۱۲۲۷] الفقهاء فی عهد عمربن الخطاب (۲/۷۳۶-۷۳۹). [۱۲۲۸] زاد المعاد (۵/۲۷۰).