دوم: نصوص شرعیای که به استحقاق خلافت عمرساشاره دارند
۱- در قرآن نصوصی وجود دارد که اشاره به حقانیت خلافت ابوبکر، عمر و عثمانشو وجوب اطاعت از آنها دارد، چنانکه خداوند در مورد بادیهنشینان خطاب به پیامبر ج میفرماید:
﴿ فَإِن رَّجَعَكَ ٱللَّهُ إِلَىٰ طَآئِفَةٖ مِّنۡهُمۡ فَٱسۡتَٔۡذَنُوكَ لِلۡخُرُوجِ فَقُل لَّن تَخۡرُجُواْ مَعِيَ أَبَدٗا وَلَن تُقَٰتِلُواْ مَعِيَ عَدُوًّاۖ ﴾[التوبة: ۸۳].
«هرگاه خداوند تو را (از جنگ تبوک) به سوی گروهی از آنان بازگرداند و ایشان از تو اجازه خواستند که در رکاب تو به سوی جهاد حرکت کنند، بگو: هیچگاه با من به جهاد نخواهید آمد و هیچ وقت همراه من با هیچ دشمنی نخواهید جنگید (و این افتخار نصیبتان نخواهد شد)».
سوره توبه که حاوی آیهی فوق است بعد از غزوهی تبوک نازل گردید [۲۷۶]که سه نفر از اصحاب در شرکت از آن جا ماندند و بعد از معذرتخواهی خداوند توبهی آنان را پذیرفت، و بعد از آن رسول خدا ج تا وفات هیچ جنگ دیگری را دنبال نکرد. و خداوند فرمود:
﴿ سَيَقُولُ ٱلۡمُخَلَّفُونَ إِذَا ٱنطَلَقۡتُمۡ إِلَىٰ مَغَانِمَ لِتَأۡخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعۡكُمۡۖ يُرِيدُونَ أَن يُبَدِّلُواْ كَلَٰمَ ٱللَّهِۚ قُل لَّن تَتَّبِعُونَا كَذَٰلِكُمۡ قَالَ ٱللَّهُ مِن قَبۡلُۖ ﴾[الفتح: ۱۵].
«بازپسماندگان، هنگامی که برای به دستآوردن غنایمی (که خدا به شما داده است) بیرون رفتید، خواهند گفت: بگذارید ما هم همراه شما شویم (و در این جهاد شرکت کنیم). آنان میخواهند سخن خدا را دگرگون کنند! (خدا وعده غنایم خیبر را تنها به شرکتکنندگان سفر حدیبیه اختصاص داده است و بس). بگو: شما هرگز همراه ما نخواهید شد. پروردگارتان پیش از این (مراجعت به مدینه) چنین فرموده است».
در این آیه تصریح شده است که اعراب بعد از تخلف در غزوهی تبوک هرگز در رکاب رسول خدا نخواهند جنگید.
سپس خداوند علت منع آنان از پیکار به همراه رسول خدا را بیان داشته است، آنجا که میفرماید:
﴿ قُل لِّلۡمُخَلَّفِينَ مِنَ ٱلۡأَعۡرَابِ سَتُدۡعَوۡنَ إِلَىٰ قَوۡمٍ أُوْلِي بَأۡسٖ شَدِيدٖ تُقَٰتِلُونَهُمۡ أَوۡ يُسۡلِمُونَۖ فَإِن تُطِيعُواْ يُؤۡتِكُمُ ٱللَّهُ أَجۡرًا حَسَنٗاۖ وَإِن تَتَوَلَّوۡاْ كَمَا تَوَلَّيۡتُم مِّن قَبۡلُ يُعَذِّبۡكُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا ١٦ ﴾[الفتح: ۱۶].
«به بازپسماندگان عربهای بادیهنشین بگو: از شما دعوت خواهد شد که به سوی قومی جنگجو و پرقدرت بیرون روید. با آنان پیکار میکنید یا اینکه مسلمان میشوند. (یعنی دو راه بیشتر در پیش نخواهند داشت: رزم با مسلمانان، یا پذیرش دین آنان). اگر فرمانبرداری کنید، خداوند پاداش خوبی به شما خواهد داد، و اگر سرپیچی کنید، همان گونه که قبلاً نیز سرپیچی کردهاید، خداوند با عذاب دردناکی عذابتان خواهد داد».
در این آیه خداوند به متخلفین غزوه تبوک میگوید: به زودی شما برای جنگ با ملتی قوی فراخوانده میشوید و خداوند آنها را با اطاعت از کسی که آنان را به جهاد فرا میخواند به اجر بزرگ و با نافرمانی او به عذاب دردناکی وعده داده است [۲۷۷].
ابو محمد ابن حزم میگوید: بدون تردید اعراب را بعد از وفات رسول خدا ج کسی جز ابوبکر و عمرو عثمان شدعوت به جهاد نداد. ابوبکر آنها را به جنگ با مرتدین بنیحنیفه و یاران اسود عنسی و سجاح و طلیحة و روم و فارس و... فرا خواند. و عمرسآنها را برای جهاد با فارس و روم دعوت نمود و عثمان نیز آنها را به ادامهی جنگ با فارس و روم و ترکها فرا خواند [۲۷۸]. پس نص قرآن اطاعت از این بزرگواران را واجب و موجب اجر بزرگ و مخالفت با آنان را حرام و موجب عذاب دردناک قرار داده است، از اینرو میتوان گفت که امامت و خلافت آنان صحیح و درست بوده است [۲۷۹].
۲- رسول خدا ج فرمود: «أریت فی المنام أنی أنزع بدلو بكرة على قلیب فجاء أبو بكر فنزع ذنوباً أو ذنوبین نزعاً ضعیفاً والله یغفر له، ثم جاء عمربن الخطاب فاستحالت غرباً فلم أر عبقریاً یفری فریه حتى روى الناس وضربوا بعطن».
«در خواب دیدم که با دلو بزرگی از چاه آب میکشم. آنگاه ابوبکر آمد و یک یا دو دلو از آن کشید، الله او را میبخشد. سپس عمر آمد و آنرا به دست گرفت و هیچ قهرمانی را سراغ ندارم که مانند او شگفتیها بیافریند: او چنان آب کشید که همهی مردم و شترانشان سیراب شدند و به استراحت پرداختند» [۲۸۰].
این حدیث اشاره به خلافت شیخین دارد همان طور که به کثرت فتوحات دوران عمرسنیز اشاره میکند. و دیری نگذشت که خواب رسول خدا تحقق پیدا کرد و ابوبکر و عمربیکی بعد از دیگری بر کرسی خلافت نشستند و به نحو احسن به ساماندهی امور پرداختند و مردم در خلافت آنها با کمال آسایش و آرامش به سر بردند. و آنها همهی این فضایل را از سرچشمهی زلال نبوت به ارث برده بودند. چرا که رسول خدا پایههای این دین را استوار واصول و فروع آنرا تفکیک کرد و زمینه را برای بعدیها فراهم نمود و چشم از جهان فرو نبست تا اینکه نتیجهی تلاش و مبارزات خود را دید و مردم دسته دسته وارد دین اسلام شدند و دین تکمیل گردید و خداوند اعلان فرمود که:
﴿ ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا ﴾[المائدة: ۳].
«امروز (احکام) دین شما را برایتان کامل کردم و (با عزّت بخشیدن به شما و استوار داشتن گامهایتان) نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را به عنوان آئین خداپسند برای شما برگزیدم».
و بعد از اینکه رسول خدا ج به ملأ اعلی پیوست، ابوبکر تا دو سال و چند ماه جانشین ایشان شد (این ترجمهای بود برای همان فرمودهی رسول خدا که فرمود: «یک یا دو دلو از آن کشید». که در روایتی دیگر [۲۸۱]به طور صریح به دو دلو اشاره شده است). ابوبکر در طول این دو سال با مرتدین جنگید و ریشهی درخت طغیان را خشکانید و قلمرو حکومت اسلامی را گسترش داد. و بعد از ایشان عمرسروی کار آمد و دامنهی جهاد و قلمرو اسلام بیشتر گسترش یافت و حکومت اسلامی به غنایم بیشماری دست یافت و درخت اسلام تنومند گردید واین تحقق همان چیزی بود که رسول خدا ج در خواب دیده بود [۲۸۲].
۳- حذیفه سمیگوید: ما نزد رسول خدا ج نشسته بودیم که فرمود: نمیدانم تا کی در میان شما هستم. و با اشاره به ابوبکر و عمربگفت: به کسانی که بعد از من هستند پیروی نمایید. و افزود که به زندگانی عمار تمسک بجوبید و هرچه ابن مسعود بیان کرد، بپذیرید [۲۸۳].
این حدیث به طور صریح و روشن به شایستگی عمر برای خلافت اشاره دارد، با توجه به اینکه رسول خدا با اشاره به ابوبکر و عمربگفت: به کسانی که بعد از من هستند پیروی نمایید.
باید دانست که ابوبکر و عمربدر حیات رسول خدا ج جزو مشاورین ارشد رسول خدا و پیشگامان عرصهی دعوت و جهاد بودند و جایگاه آنان نزد رسول خدا و همچنین مسلمانان گویای شایستگی آنها برای جانشینی آن حضرت بود و استحقاق و افضل بودنشان چیزی بود که آنرا حس میکردند [۲۸۴].
۴- رسول خدا فرمود: «بینما أنا نائم إذ رأیت قدحاً أتیت به فیه لبن فشربت منه حتى إنی لأرى الری یجری فی أظفاری، ثم أعطیت فضلی عمر بن الخطاب. قالوا: فما أولت ذلك یا رسول الله؟ قال: العلم».
«در خواب دیدم که به من ظرف شیری دادند. من از آن سیر نوشیدم تا این که آثار سیری در سر انگتشانم دیده شد. آنگاه شیر باقیمانده را به عمر بن خطاب دادم. حاضرین گفتند: تعبیر خوابتان چیست؟ فرمود: علم است» [۲۸۵].
این حدیث نیز اشاره به استحقاق عمرسدر امر خلافت دارد. و مراد از علم، سیاست و مردمداری در پرتو قرآن و سنت میباشد. اما اینکه از میان خلفای راشدین، عمرسبه آن اختصاص یافت احتمالا به دلیل طول مدت خلافت ایشان نسبت به ابوبکر و موفقیتیش نسبت به دو خلیفه بعدی بوده است چرا که در زمان ایشان دامنهی قلمرو حکومت اسلامی گسترش یافت و خلیفه با فراست و درایتی که داشت اوضاع کشور را طوری کنترل نمود که تا آخرین لحظهی خلافت ایشان کوچکترین فتنه و آشوبی مجال بروز نیافت. چیزی که متأسفانه در دوران دو خلیفه بعدی رخ داد و حکومت اسلامی دچار تفرقه و دو دستگی و شکست جبرانناپذیری گردید [۲۸۶]. پس حدیث به طور واضح و روشن به شایستگی و استحقاق عمرسبرای مقام خلافت اشاره دارد.
۵- ابوبکرسمیگوید: روزی رسول خدا (حسب معمول) فرمود: آیا کسی از شما خوابی دیده است؟ مردی گفت: من در خواب دیدم که ترازویی از آسمان فرود آمد، و شما و ابوبکر در آن گذاشته شدید، وزن شما بیشتر از ابوبکر بود؛ سپس ابوبکر و عمر، وزن کرده شدند، وزن ابوبکر سنگینتر از عمر بود. سپس عمر و عثمان وزن کرده شدند، وزن عمر سنگینتر بود؛ سپس ترازو برداشته شد. راوی میگوید: چهرهی رسول خدا ج پس از شنیدن این خواب تغییر کرد [۲۸۷].
این حدیث به منزلت و فضل خلفای سهگانه اشاره دارد. همان طور که به استحقاق خلافت عمرسبعد از ابوبکر اشاره میکند. و دگرگونی چهرهی رسول خدا به خاطر آن بود که برداشته شدن ترازو را بعد از عمرسبه انحطاط و بروز اختلاف و فتنهها تعبیر نمود [۲۸۸].
۶- ابن عباس بمیگوید: مردی نزد رسول خدا آمد و گفت: دیشب در خواب پاره ابری دیدم که از آن روغن و عسل میچکید. مردم مشغول جمعآوری آنها بودند. بعضی کمتر و بعضی بیشتر از آن بهرهمند میشدند. همچنین ریسمانی را دیدم که به آسمان آویخته بود و شما از آن بالا میرفتید. بعد از شما فرد دیگری آنرا گرفت و بالا رفت. و پس از او نیز فرد دیگری آنرا گرفت و بالا رفت و بعد از او مردی بدان چنگ زد ولی ریسمان پاره شد، اما دوباره وصل گردید. ابوبکر گفت: ای رسول خدا! پدر و مادرم فدایت باد به من اجازه دهید تا آنرا تعبیر کنم. رسول اکرم ج فرمود: تعبیر کن. ابوبکر گفت: پاره ابر، اسلام و عسل و روغن که از آن میچکد قرآن است. بعضی بیشتر و بعضی کمتر از آن بهرهمند میشوند و ریسمانی که به آسمان آویخته، حقی است که شما بر آن هستید و با آن بالا میروید. سپس بعد از تو مردی آنرا میگیرد و با آن صعود میکند و پس از او کسی دیگر آنرا میگیرد و بوسیلهی آن صعود مینماید و بعد از او مردی دیگر آنرا میگیرد اما ریسمان کنده میشود و دوباره وصل میگردد و او هم صعود میکند. سپس ابوبکر گفت: ای رسول خدا! درست تعبیر کردم یا اشتباه! رسول خدا فرمود: بعضی درست و بعضی اشتباه بود. ابوبکر گفت: به خدا سوگند! باید اشتباهاتم را به من بگویی. رسول خدا ج فرمود: سوگند نخور [۲۸۹].
این حدیث نیز به خلافت ابوبکر و عمرباشاره دارد [۲۹۰].
۷- انس سمیگوید: بنو مصطلق مرا نزد رسول خدا فرستادند و گفتند: از ایشان بپرس که صدقات خود را بعد از شما به چه کسی بدهیم؟ انس میگوید: من از رسول خدا پرسیدم. ایشان فرمود: به ابوبکر بدهید. وقتی نزد آنان برگشتم و جواب رسول خدا را به آنها بازگو نمودم گفتند: اگر برای ابوبکر اتفاقی افتاد به چه کسی بدهیم؟ من برگشتم و در این باره از رسول خدا پرسیدم. فرمود: به عمرسبدهید [۲۹۱].
این حدیث نیز به صراحت بیانگر آن است که عمرسبعد از ابوبکر زمام امور مسلمین را به عهده خواهد گرفت و شایستگی آنرا نیز دارد [۲۹۲].
۸- و از جمله دلایلی که بیانگر استحقاق عمرسدر امر خلافت است، اجتماع اصحاب روی خلافت ایشان بعد از ابوبکر میباشد، با توجه به اینکه اصحاب این پست حساس و کارآمد را جز به افراد شایسته و فاضل عطا نمیکنند، و همچنین اعتراف ابوبکر و علیبدر حق عمر نیز بیانگر همین واقعیت میباشد؛ چنان که ابوبکر گفت: بار الها! من بهترین بندهی تو را بر آنان گماردهام [۲۹۳].
و اما سخن علیسدر مورد ایشان، در بخاری آمده است که محمد بن حنیفه میگوید: از پدرم پرسیدم: بهترین فرد بعد از رسول خدا چه کسی است؟ علی گفت: ابوبکر. سپس پرسیدم: بعد از او چه کسی است؟ گفت: عمر. آنگاه ترسیدم که نام عثمان را بگیرد. بنابراین گفتم: بعد از او بهترین فرد این امت شما هستید؟ گفت: من مردی از مسلمانانم [۲۹۴].
در مجموع نصوص و روایات فوق بیانگر برتری عمرسو استحقاق ایشان در امر خلافت میباشند [۲۹۵].
سفارینی میگوید: بدان که خلافت عمرسدر واقع مکمل و نتیجهی خلافت ابوبکرصدیق است. و در پرتو اشارههای نصوص قرآن و سنت و اجماع صحابه، حقانیت ابوبکر آشکار و ثابت است و به تبع، حقانیت خلافت عمرسنیز ثابت میشود و مجالی برای توطئهی گروههای معاند و گمراه نمیماند و سخن آنان در این راستا هیچگونه نقشی ندارد [۲۹۶].
[۲۷۶] الدر المنثور فی التفسیر المأثور (۴/۱۱۹، ۱۲۲). [۲۷۷] عقیده أهل السنة والجماعة فی الصحابة الکرام. [۲۷۸] الاعتقاد للبیهقی ص۱۷۳. [۲۷۹] الفصل فی الملل والأهواء والنحل. [۲۸۰] مسلم ش۲۳۹۳. [۲۸۱] عقیدة أهل السنة والجماعة فی الصحابة الکرام (۲/۶۳۵). [۲۸۲] عقیده اهل السنه والجماعه فی الصحابه الکرام. [۲۸۳] مصنف ابن أبی شیبة ۷/۴۳۳ و صحیح ابن حبان. نگا: سلسله احادیث صحیحه ۳/۲۳۳. [۲۸۴] فیض القدیر للمناوی (۲/۵۶). [۲۸۵] مسلم۴/۱۸۵۹. [۲۸۶] فتح الباری (۷/۴۶). [۲۸۷] سنن ابی داود و سنن ترمذی. [۲۸۸] عون المعبود شرح سنن أبی داود (۱۳/۳۸۷). [۲۸۹] مسلم (۴/۱۷۷۷، ۱۷۷۸). [۲۹۰] عقیدة أهل السنة والجماعة (۲/۶۳۸). [۲۹۱] المستدرک ۳/۷۷. این حدیث از نظر سند صحیح است. ذهبی نیز همین مطلب را گفته است. [۲۹۲] عقیدة أهل السنة والجماعة (۲/۶۳۹). [۲۹۳] الطبقات الکبرى (۳/۲۷۴). [۲۹۴] البخاری، ک الصحابة، رقم ۳۶۷۱. [۲۹۵] عقیدة أهل السنة فی الصحابة الکرام (۲/۶۴۰). [۲۹۶] لوامع الأنوار البهیة (۲/۳۲۶).