نخست: اهمیتدادن فاروقسبه علم و دانش
بدون تردید علم و دانش از پایههای مهم قدرتیابی یک ملت به ویژه ملت اسلامی به شمار میآید. و معمولا محال است که خداوند ملتی را که از قافلهی علم و تمدن فاصله گرفته است، بر دنیا حاکم گرداند و بر کسانی که با آیات قرآن سر و کار دارند پوشیده نیست که قرآن مملو از آیاتی است که منزلت علم و علما را بیان داشته و به طلب و تحصیل آن تشویق نموده است. تا جایی که نخستین آیهی قرآن به علم و خواندن فرا میخواند و میگوید:
﴿ ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِي خَلَقَ ١ ﴾[العلق: ۱].
«(ای محمّد! بخوان چیزی را که به تو وحی میشود . آنرا بیاغاز و) بخوان به نام پروردگارت. آن که (همه جهان را) آفریده است».
و در جایی دیگر خداوند، علم را در مقابل کفر ذکر مینماید، چرا که کفر، جهل و ضلالت است:
﴿ أَمَّنۡ هُوَ قَٰنِتٌ ءَانَآءَ ٱلَّيۡلِ سَاجِدٗا وَقَآئِمٗا يَحۡذَرُ ٱلۡأٓخِرَةَ وَيَرۡجُواْ رَحۡمَةَ رَبِّهِۦۗ قُلۡ هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلَّذِينَ يَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٩ ﴾[الزمر: ۹].
«(آیا چنین شخص مشرکی که بیان کردیم، بهتر است) یا کسی که در اوقات شب سجدهکنان و ایستاده به طاعت و عبادت مشغول میشود و (خویشتن را) از (عذاب) آخرت به دور میدارد، و رحمت پروردگار خود را خواستار میگردد؟ بگو: آیا کسانی که میدانند، با کسانی که نمیدانند، برابر و یکسانند؟! (هرگز). تنها خردمندان (فرق اینان را با آنان تشخیص میدهند، و از آن) پند و اندرز میگیرند».
و تنها ثروتی که خداوند دستور داده تا افزایش آنرا از او بخواهیم علم و دانش است، چنان که میفرماید:
﴿ وَقُل رَّبِّ زِدۡنِي عِلۡمٗا ١١٤ ﴾[طه: ۱۱۴].
«بگو: پروردگارا! (در پرتو قرآن) بر دانشم بیفزا (و از قرآن و ابعاد مختلف آن آگاهترم فرما)».
و صحابه رسول خدا دانستند که علم و دانش و فهم دین از جمله اسباب جلب حمایت الهی است. بنابراین، شیفتهی فراگیری دانش و فهم کتاب خدا و سنت پیامبر بودند و همچنین یقین داشتند که علم بدون عمل بیثمر خواهد بود و فاقد ارزش و برکت میباشد. آنها این دعای پیامبرخدا را به خاطر داشتند که فرمود:
«اللهم إنی أعوذ بك من علم لا ینفع ومن قلب لا یخشع ومن نفس لا تشبع ومن دعوة لا یستجاب لها» [۶۸۰].
«بار الها! از دانشی که سودی نداشته باشد و از قلبی که از تو نترسد و از وجودی که قانع نشود و از دعایی که پذیرفته نشود به تو پناه میبرم».
مسلمانان در اینکه عمرفاروق عالمی بزرگوار و فقیهی از فقهای اسلام بوده است، اتفاق نظر دارند. ایشان به فهم وسیع و قدرت تحلیل و استنباط و استخراج احکام معروف است. و همین امر به موفقیت وی در عرصههای مختلف کمک زیادی کرد و او را شایسته آن جایگاه ویژه نمود. آری عمرسبعد از اینکه خلیفه مسلمانان شد، فقیه آنان نیز بود و با اجتهادات خود پایههای عدالت را در جامعه تثبیت نمود. او جزو پیشگامان فقهای صحابه بود که علمای سلف به علم، درایت و شناخت دقیق وی از احکام شرعی، اعتراف داشتهاند.
گفتنی است که عمرفاروق سدر پذیرفتن احادیث احتیاط میکرد و به علم صحابه اعتماد مینمود و در مسایلی که خود شخصا از رسول خدا نشنیده بود، از آنان میپرسید. و از او سخنان زیادی پیرامون تحصیل علم نقل شده است و همواره رعیت خود را به فراگیری علم و دانش تشویق مینمود و مدینهی منوره را مرکز فقه و فتوا ساخت و به دانشگاهی تبدیل نمود که فرماندهان و قضات در آن پرورش مییافتند. و مجموعهای از بهترین اصحاب رسول خدا را برای رهبری موسسههای علمی همگام با گسترش فتوحات آماده میکرد. آنها مردم مناطق فتح شده را براساس تعالیم کتاب خدا و سنت پیامبر، تربیت کرده و آموزش میدادند و بدین صورت خشت اول مدارس علمی مانند مدرسهی بصره، کوفه، شام، مکه و مدینه که بعدها بنا گردید، گذاشته شد.
[۶۸۰] مسلم ش۲۷۲۲.