فلسفهی تعدد زوجات پیامبر ص
ارادهی خداوند متعال و مصلحت دینی و دعوی مقتضی آن بود که زوجات پیامبر صو ارتباطهای خویشاوندی سببی میان او صو قبیلههای گوناگون جزیرة العرب متعدد باشند، و شاید یکی از بزرگترین مصلحتهای دینی و دعوی در تعدد زوجات پیامبر صو بویژه ازدواج با عایشه در آن سن کمی که داشت، آن باشد که این فرصت برای هزاران مرد فراهم بود تا به مصاحبت پیامبر صمشرف گردند، و از امواج نور اوصاقتباس نمایند و از چشمهی گوارا و پربهرهاش سیراب گردند و از انوارش درخشندگی را کسب کنند که در نهایت به قلهی رفیع عزت، سعادت و شرف دست یافتند.
اما طبیعتاً و با توجه به تفاوت فطری و درونی زن و مرد، چنین موقعیتی برای زنان میسر نبود، از اینرو جز همسران پیامبر صسایر زنان سهم کمتری نسبت به مردان از پیامبر صداشتند، و این تنها زنهای پیامبر بودند که از این فیض بهرهمند میشدند و امکان داشتند که در این سعادت با مردان مشارکت نمایند، سپس این نور توسط آن ستارگان به تمام دنیای زنان پخش میشد و همانند سفیرانی برای سایر زنان جهان قرار میگرفتند و زندگانی بیآلایش آنحضرت را بازگو مینمودند و جزئیات آنرا منتشر میکردند، و چنان وانمود مینمودند که هنوز وحی قطع نگشته و از انوار بیکران آن همچون نور خورشیدی استفاده مینمایند که هرگز افول بدان رویی نمیآورد.
همانا به جز حضرت عایشه لسایر همسران مطهرات پیامبر صبیوه بودند و سنین کودکی را سپری نموده بودند؛ بنابراین تنها عایشه بود که از فیوض نبوت بهرهمند گردیده بود، زیرا در همان سنین دانشپژوهی و دانش آموزی با انوار سعادت مواجه گشت و با منزلی مبارک روبرو شد که همان منزل نبوت و رسالت بود، لازم به ذکر است که تمامی این برکات به خاطر ابراز شخصیت ایشان و تبدیل آن به منارهی نور و هدایت و منبع خیر و برکتی بود که زنان از آن بهرهمند گردند و در مسایل خصوصی و عمومی که معمولا به سنن نبوی مراجعه میشود، بدان مراجعه شود.
حضرت ابوبکر ساز تمام قریش به علم انساب و شعر ماهرتر بود [۶۰]، هرگاه در جواب شاعران قریش، شاعر گویای اسلام شعرهای والایی را میسرود که از ادبیات و بلاغت زیادی برخوردار میبود، این اشعار بدون مشورت و صلاحدید ابوبکر گفته نمیشد [۶۱]. آری حضرت عایشه در آغوش چنین پدری تربیت شده بود، و بیشتر ویژگیهای او را به ارث برده بود، اما در ویژگی ذکاوتی شعلهور و فهمی تیز بیشتر به پدرش شباهت داشت و در تیزفهمی و توانایی تحصیل و احاطه به تمام آنچه در حیطهی ذهنش قرار میگرفت، دست کمی از پدرش بلکه دست کمی از هیچ کدام از مردان و زنان معاصر خود نداشت؛ عایشه لدر حفظ اخبار و انساب از پدرش تقلید مینمود و شیفتهی شناخت تاریخ گذشتگان بود، از اینرو فوارهی علم در گویش بانو عایشه لواضح و آشکارا بود، با توجه به اینکه ایشان در گویش خود از اسلوبی استفاده میکردند که بدون آگاهی زیادی نسبت به اخبار عربی که از بهترین منابع بهره برده باشد، چنین اسلوبی غیر ممکن میباشد، زیرا بانو عایشه از میراث طبیعت و ملکههای ادبی و شاعری و همچنین از ذوق ارجمند و سلیقههای نیکوی پدرش اقتباس مینمود [۶۲].
[۶۰] صحیح مسلم، باب مناقب حسان سش ۲۴۹۰، سنن البیهقی الکبری ۱۰/۲۳۸، معجم الکبیر، طبرانی ۴/۳۸ ش۳۵۸۲. [۶۱] با توجه به اینکه پیامبر صخطاب به حسان سگفت: خدمت ابوبکر برو، زیرا که ایشان بهتر از شما به انساب آگاهی دارد، حسان نیز خدمت ابوبکر میرفت: تا ازنسب قریش آگاهی پیدا نماید، ابوبکر سبه حسان میگفت: از ذکر نام فلان و فلان دوری کن و نام فلان را ذکر نما... الاستیعاب، ابن عبدالبر ۱/۳۴۲ [۶۲] نویسنده این مبحث را به مستدرک حاکم ربط داده است، همانا در مستدرک چندین احادیث با همین مفهوم روایت شده است که از جمله: از هشام بن عروه از پدرش روایت شده که گفت: کسی را ندیدم که همانند امالمؤمنین عایشه به حلال و حرام، علم، شعر و طب آگاهی داشته باشد. ۴/۱۲ ش ۶۷۳۳، ۶۷۳۷