زندگانی مادر مومنان بانو عایشه رضی الله عنها

فهرست کتاب

استواری ابوبکر سدر تربیت فرزندانش

استواری ابوبکر سدر تربیت فرزندانش

حضرت ابوبکر سدر تربیت فرزندانش بسیار سخت‌گیر بود، از جمله‌ سخت‌گیری‌های ابوبکر این‌بود که‌ به‌ خاطر کارهای عادی و ساده‌ فرزندانش را تنبیه‌ می‌نمود [۶۳]. و حضرت عایشه نیز بعد از ازدواج در اشتباهاتش از پدر می‌ترسید [۶۴]. حضرت ابوبکر سچندین بار او را توبیخ کرده بود [۶۵].

یک مرتبه جلوی رسول اکرم صمی‌خواست تنبیه‌اشان کنند که‌ آنحضرت صعایشه را نجات دادند [۶۶].

در اصل زمان تعلیم و تربیت حضرت عایشه لبعد از آمدن به خانه شوهر شروع می‌شود. او در این زمان خواندن را یاد گرفت و قرآن را نگاه می‌کرد و می‌خواند [۶۷].

در روایتی آمده است که ایشان نوشتن بلد نبوده‌ است [۶۸].

در احادیث آمده است که برای حضرت عایشه غلامش ذکوان قرآن را می‌نوشت [۶۹]. با توجه‌ به‌ این، چنین بر می‌آید که او نوشتن بلد نبوده است، اما در بعضی روایت‌ها آمده است که او جواب نامه‌ها را می‌نوشت [۷۰]. و ممکن است که‌ راویان مجازاً به جای دستور به نوشتن، نوشتن گفته باشند که در چنین جاهایی معمولا کاربرد دارد.

به هر حال نوشتن و خواندن دانش ظاهری انسان می‌باشد، دانش و تربیت حقیقی از این به مراتب بالاتر است.

کمال انسانیت، تزکیه اخلاق، آگاهی به ضروریات دین، آگاهی به اسرار شریعت، معرفت کلام الهی و علم به احکام نبوی همه‌ی این‌ها جزو تعلیمات حقیقی‌ای می‌باشد که‌ مهارت در آنها از انسان خواسته‌ شده‌ و باید برای دست‌یابی بدان نهایت تلاش خود را ابراز دارد.

حضرت عایشه لاز این دانش کاملا بهره‌مند بودند؛ ایشان علاوه بر علوم دینی، در تاریخ، ادب و طب [۷۱]نیز مهارت به خصوصی داشت. گفتنی است که‌ عایشه‌ لعلم تاریخ و ادب را از پدر بزرگوارش به‌ ارث برده‌ بود [۷۲].

اما طبابت را از آن گروههای عرب که گاهی از اطراف به دربار نبوت حاضر می‌شدند، یاد گرفته بود. و هنگامی که‌ عروه‌ به‌ او گفت: از آگاهی شما نسبت به‌ طبابت تعجب می‌نمایم که‌ آن‌را از کجا یاد گرفته‌اید؟ عایشه‌ در جواب گفت: ای عروه‌! پیامبر صآخرین روزهای عمرش مریض بود، اطبای عرب داروهایی را برای معالجه پیشنهاد می‌کردند که‌ من آنها را به خاطر می‌سپردم [۷۳].

[۶۳] نویسنده‌ به‌ ناراحتی ابوبکر ساز پسرش عبدالرحمن اشاره‌ می‌دارد که‌ به‌ او توصیه‌ کرده‌ بود قبل از این‌که‌ برگردد به‌ مهمانان غذا بدهد، بخاری این روایت را گزارش داده‌ است و متن آن بدین قرار است: ابوبکر جماعتی را برای مهمانی دعوت نمود، ایشان به‌ فرزندش عبدالرحمن گفتند: قبل از این‌که‌ برگردم از مهمانان پذیرایی کن که‌ من خدمت رسول الله ص‌ می‌روم. عبدالرحمن غذای آنان را آماده‌ کرد و در جلو آنان گذاشت، اما مهمانان گفتند: صاحب خانه‌ کجا است؟ عبدالرحمن گفت: شما بفرمایید او نیز برمی‌گردد. مهمانان گفتند: تا صاحب خانه‌ برنگردد ما نیز چیزی تناول نمی‌کنیم. عبدالرحمن گفت: مهمانی را از من بپذیرید، زیرا اگر او برگردد و شما غذایتان را تناول نکرده‌ باشید، حتما با من برخورد می‌نماید، اما آنان باز خودداری نمودند، پس دانستم که‌ پدرم با من برخورد می‌نماید، از این‌رو خود را از او دور نگه‌ داشتم، وقتی پدرم برگشت، خطاب به‌ مهمانان گفت: چه‌ کار کرده‌اید؟ آنان نیز داستان را تعریف نمودند، گفت: ای عبدالرحمن! من نیز ساکت ماندم. سپس گفت: ای عبدالرحمن! باز ساکت ماندم. گفت: ای نادان! اگر صدایم را می‌شنوی، چرا نمی‌آیید، پس بیرون آمدم... صحیح البخاری، کتاب الادب ش۶۱۴۰، صحیح مسلم، کتاب الاشربة ش۲۰۵۷ و سنن ابوداود، کتاب الایمان و النذور ش۳۲۷۰ [۶۴] صحیح مسلم، کتاب الرضاع ش ۱۴۶۲ [۶۵] عایشه لمی‌گوید: در حالی که رسول اکرمص خوابیده و سر مبارکش را بر زانویم گذاشته بود، پدرم؛ ابوبکر؛ نزد من آمد و مرا سرزنش نمود و در حالی که با دست‏ به پهلویم می‌زد، آنچه خدا می‌خواست نثار من کرد... صحیح بخاری، کتاب التیمم ش ۳۳۴ [۶۶] ابوداود از نعمان بن بشیر سروایت کده‌ که‌ گفت: ابوبکر اجازه‌ی ورود به‌ خدنت پیامبر صخواستند که‌ صدای عایشه‌ را بلند احساس کردند، لذا وقتی وارد شدند بر آن شدند که‌ عایشه‌ را تنبیه‌ نماید و می‌گفت: از این به‌ بعد شما را نبینم که‌ در خدمت پیامبر صصدایت را بلند نمایید، اما پیامبر صابوبکر را از عایشه‌ دور می‌گرداند، ابوبکر س با ناراحتی از خانه‌ بیرون آمد؛ و هنگامی که‌ ابوبکر بیرون رفت، پیامبر صخطاب به‌ عایشه‌ می‌گفت: می‌بینی که‌ چطور شما را از دست پدرت نجات دادم... سنن ابوداود، باب الادب ش۴۹۹۹، سنن نسائی۵/۱۳۹ ش ۸۴۹۵و ۵/۳۶۵ ش۹۱۵۵، انتشارات: دارالکتب العلمیة، بیروت ۱۴۱۱هـ [۶۷] صحیح بخاری، کتاب فضائل القرآن ش۴۹۹۳. [۶۸] بلاذری از عایشه‌ روایت کرده‌ که‌ او قرآن را می‌خواند، اما چیزی را نمی‌نموشت (فتوح البلدان۱/۴۵۸). [۶۹] در صحیح مسلم از ابویونس مولای عایشه‌ روایت شده‌ که‌ گفت:عایشه‌ به‌ من دستور داد تا مصحفی را برایش بنویسم و گفت: هرگاه به‌ این آیه‌ رسیدی به‌ من اطلاع بده‌: ﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰپس وقتی بدان آیه‌ رسیدم، به‌ او خبر دادم که‌ این‌گونه‌ بر من قرائت نمود: ﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ-و صلاة العصر- وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِينَ (کتاب المساجد و مواضع الصلاة ش۶۲۹، ترمذی، کتاب تفسیر القرآن ش۲۹۸۲، سنن نسائی، کتاب الصلاة ش۴۷۲، سنن ابوداود، کتاب الصلاة ش۴۱۰ [۷۰] چنان‌که‌ در نامه‌ای به‌ معاویه‌ آن حدیث را ذکر نمود که‌ در مورد عثمان بن عفان سروایت شده‌ که‌ پیامبر صفرمود: یا عثمان ان الله‌عسی ان یلبسك قمیصا... . مسند امام احمد ۶/۸۶ ش ۲۴۶۱۰ اصل حدیث نیز در سنن ترمذی، کتاب المناقب ش۳۷۰۵ و مقدمه‌ی سنن ابن ماجه‌ ش ۱۱۲ آمده‌ است. [۷۱] حاکم در مسدترک از عروه‌ سروایت کرده‌ که‌ گفته‌ است: کسی را ندیدم که‌ همانند ام‌المؤمنین عایشه‌ به‌ حلال و حرام، علم، شعر و طب آگاهی داشته‌ باشد. ۴/۱۲ ش ۶۷۳۳، ۶۷۳۷ [۷۲] سخن عروه‌ در خطاب به‌ عایشه‌ بر این ادعای ما دلالت دارد، آنجا که‌ امام احمد گزارش داده‌ که‌ عروه‌ به‌ عایشه‌ گفت: ای مادر! من از فهم و درک شما تعجب نمی‌نمایم، چون می‌گویم: شما همسر پیامبر صهستید. و همچنین از آگاهی شما به‌ شعر و تاریخ مردم تعجب نمی‌نمایم، زیرا می‌گویم: دختر ابوبکر هستید که‌ از همه‌ی مردم آگاه‌تر بود... ۶/۶۷ ش۲۴۴۲۵ [۷۳] همان